زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

پنجمین سال انتشار هفته نامه نوید اصفهان - خدمتگزار ورزش - حسین طباخیان

«روزنامه نوید اصفهان در آغاز پنجمین سال انتشار»


خدمتگزار ورزش - حسین طباخیان

«انتشار: چهارشنبه 12 فروردین ماه سال 1371 سال پنجم شماره 184)»

 

پنداری گلوله توپ با صدای مهیب منفجر شده و هر تکه ترکش آن به گوشه ای پراکنده و نور و آتش از آن مشتعل است و هر تکه آن با نور دانش و بینش و خودسوزی و گرم کردن، محفل زندگی را بر دیگران می آموزد و چراغی پرنور بر سر راه زندگی مردم این کشور قرار می دهد تا نیک را از بد و درست را از نادرست جدا ساخته و با ارائه وجود خود، پیشاهنگان جامعه باشند و این گلوله توپ انبوی از صاحبان اندیشه بودند که بنا به دعوت استاد دکتر صلواتی مدیرمسئول هفته نامه نوید اصفهان گرد آمدند تا با چهره های یکدیگر آشنا شوند، اگر این یک کانون فرهنگی و ادبی بود و ما آن را با گلوله توپ مقایسه می کردیم از این جهت است که یک هفته نام کوچک که هر هفته یکبار منتشر می گردد، باید چگونه در اعماق جامعه رسوخ کند و با تفکرهای گوناگون، مشکلات و نارسائی های اجتماعی را بدانگونه بازگو کند که از یک سو دست اندرکاران اجتماعی و مسئولین امور را آگاه سازد و از سوی دیگر دردِ دل مردم را به گوش مسئولان برساند، اگر چه مفید نیفتد، یکی طنز می نویسد و یکی با خنده قلم می زند، یکی در لابلای روزنامه ها پی ریزه میزه ها می گردد، یکی در اعماق تاریخ فرو می رود و زنگار از رخ گذشتگان می­زداید، یکی با مسائل روز شعر می گوید، آن دیگری به طرف تخته فولاد می رود و یکی از کاه کوه می سازد، ‌از ورزش سخن می گوید، یکی از هنر و یکی منش و روش استنباط را بیان می کند و عقل و عرفان نیز در این میان جای ویژه خود را دارد، ‌یکی در کوچه پس کوچه پی مانده یادگار نیاکان است، تا با ارائه نقش و نگار شایستگی خود را به عنوان یک فرزند خلف به جویدگان هنر ارائه نماید، ‌یکی از این سو به آن سوی شهر می گردد تا نارسایی ها را به گوش حاکمان برساند، ‌یکی در کنار زاینده رود به جستجوی زیبای زیباتر می گردد، ‌یک راه کلیسا پیش گرفته و از چگونگی بنیان آن سخن می گوید، ولی کسی نیست که از کنیسه حرفی داشته باشد؟! آخه چرا؟ ما می بینیم در این روزنامه یکی از بلندای کوه سخن می گوید، آن دیگری از درون دهشتناک دهلیزها...

یکی پرواز به فراسوی عرفان و ادب نموده و سخن از باغ ملکوت دارد و یکی در پیچ و تاب صف طویل نفت قرار گرفته و شکوِه دارد.

یکی در محفل برپا داشتن هزاره فردوسی فریاد ملیت سر داده و یکی از آفات انقلاب می نویسد......

‌خلاصه همه بزرگی جهان در یک روزنامه  فسقلی (از نظر قد و قواره) گرد آمده­اند و شهری که از هزاره های پیش تاریخ مدون را در پشت سر دارد، امروز وظیفه سنگینی به عهده آن کسانی قرار داشته و می خواهد از آنان در راه وظیفه خود با درک مسئولیت عمل نمایند و در راه وظیفه خود تعلل و کوتاهی نکنند و گویا «هفته نامه نوید اصفهان» در این راه خطیر گام نهاده، خدایش به سوی درک حقیقت، گفتن حقیقت و پیروی از حقیقت پیروز گرداند.

خدمتگزار ورزش - حسین طباخیان

«انتشار: چهارشنبه 12 فروردین ماه سال 1371 سال پنجم شماره 184)»

پا تو کفش همکاران نشریه نوید - اکبر رضی زاده

  «پا تو کفش همکاران نشریه نوید!» 

از: اکبر رضی زاده

«» چه خوب بود اگر.... مدیر و سردبیر محترم نشریه، توی اون سرمقاله های فصیح و پرمحتوا، گاهی از این شاخه به آن شاخه نمی پریدند و از اول تا آخر، موضوع واحدی را پی میگرفتند.

«» چه خوب بود اگر.... همکار خوبمان آقای «عباس نوائی» گاهی به این ستون و آن ستون روزنامه خودمان هم سرکی می­کشید و لبة تیز قلمش را متوجه همکاران خودمان هم می کرد. مثلا به رخصت نویس می گفت: «آخه چرا...» این اراجیف سی صدمن یک غاز را توی روزنومه ردیف می کنی!؟ دیگه امروزه کی گوشش به حرف حساب بدهکاره!؟»

«» چه خوب بود اگر... شاعر ارجمند جناب «استاد طلائی» در بعضی از شماره های نشریه، ما را از فیض مطالعه اشعار طنز دلنشین محروم نمی ساخت.

«» چه خوب بود اگر... نویسندة ژرف نگر و نکته سنج آقای «ریزبین» برای یک مرتبه هم که شده به جای پرسه زدن در «این ستون به آن ستون در مطبوعات» طلسم را می­شکست و از پرده حجاب بیرون می آمد و خودش را معرفی می کرد. هرچه بادا باد!

چه خوب بود اگر.... همکار معظم آقای «گودرزی»، «آئین استنباط» را ساده تر می نوشتند که «رخصت نویس» و «استاد طلائی» هم سر در آوریم!.... (اشاره به گفته خود استاد)

«» چه خوب بود اگر... همکار قدیمی و دوست عزیز آقای «محمود سلطانی» در آن «چهارشنبه بازار»ش یک دهانه مغازه هم به «رخصت نویس» اجاره می داد! آخر می­بینید که کم کم حوزة رخصت در حال تعطیل است!!!

چه خوب بود اگر... مخبر ورزشی و به قول خودش «خدمتگزار ورزش» جناب آقای «حسین طباخیان» در ضمن این که ورزش و ورزشکار را به خوانندگان روزنامه معرفی می­کرد، در یک مقاله هم مشخص می­نمود که قصابِ سر محل به یک ورزشکار نمونه، ماهانه چند کیلو گوشت مجانی می­دهد!؟!؟

«» چه خوب بود اگر... طنز نویس خوب اصفهان آقای «هادی زواره» بالاخره مشخص می کرد این مطالبی را که در ستون «بخوانید و...» می نویسد، نظم است؟ نثر است؟ شعر است!؟... ما که عقلمان به جایی قد نمی دهد!‌ اما اشکال از گیرنده است! شما به فرستندتان دست نزنید!

«» چه خوب بود اگر... نویسندة توانا و دوست گرامی جناب «هوشنگ ترکان» که دمش گرم باد- با آن مقالات شیرین و پرمفهومش، بیشتر از این ها به ما حال می­داد!

«» چه خوب بود اگر... آقای «ابراهیم ایرانپور» خبرنگار فعال روزنامه، یک سری هم به کوچه، پس کوچه های «رخصت» می­زد و شب عیدی، گزارش مفصلی از وخیم بودن اوضاع اقتصادی حوزة رخصت تهیه می کرد!

«» چه خوب بود اگر... برادر گرامی و دوست باصفا آقای «وحید خان» صلواتی که بار سنگینی از مشکلات روزنامه را به دوش می­کشد نسبت به ارسال روزنامه برای حوزة رخصت، سرعت بیشتری مبذول می داشت.

«» چه خوب بود اگر... سایر همکاران از قلم افتاده، همگی «رخصت نویس» را عفو می فرمودند.

حسن ختام

«» چه خوب بود اگر... «گرامی نامة نوید اصفهان» ستون «همه جا رخصت» را نداشت و خوانندگان ارجمند نشریه، مجبور نبودند، خزعبلات همیشگی این ستون را مطالعه نمایند! و وقت عزیزشان را به بطالت هدر دهند!!!

«منتشر شده: چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1370 سال پنجم- شماره 183»

شرح حال درگذشتگان: سیدکریم نیکزاد امیرحسینی و حسین عمادزاده اصفهانی - در هفته نامه نوید اصفهان سال1369

باز نشر نوشته مرحوم استاد سید مصلح الدین مهدوی در خصوص معرفی درگذشتگان :

مرحوم سیدکریم نیکزاد امیرحسینی

دوم: مرحوم حاج آقا حسین عمادزاده اصفهانی

در هفته نامه نوید اصفهان - سال 1369



«  دو فِقدان اسفناک »

سید مصلح الدین مهدوی

«انتشار در هفته نامه نوید اصفهان چهارشنبه 3 مرداد 1369 شماره 98 »

«صاحب امتیاز و مدیر مسئول: استاد فضل الله صلواتی»

 

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم                 روزی سراغ وقت من آئی که نیستم

در آستانه سال جدید(سال 1369) دو نفر از فضلا و نویسندگان و مؤلفین اصفهان که هر یک عمر گرانبهای خود را در راه تألیف کتب سودمند علمی تاریخ مذهبی به سر برده بودند یکی پس از دیگری اولین در اصفهان و دومین در تهران بدرود حیات گفتند و با مرگ خود جامعه اصیل تحقیق و تألیف را متأسف و داغدار ساختند، اینان عبارت بودند از:

اول: مرحوم سیدکریم نیکزاد امیرحسینی

دوم: مرحوم حاج آقا حسین عمادزاده اصفهانی

1-     مرحوم سید کریم نیکزاد امیرحسینی دهکردی از عموزادگان علامه جلیل فقیه نبیه، آیت عظمی محقق مدقق متکلم یکی از مراجع بزرگ فتوی و تقلید و تدریس در اصفهان مرحوم آقا سیدابوالقاسم دهکردی فرزند عالم بزرگوار سیدمحمد باقر فرزند آقا سید ابراهیم بن میر محمدهادی حسینی.

مرحوم آقا سید کریم نیکزاد امیرحسینی فرزند آقا سیدتقی بن حاج سیدابوالقاسم بن سیدمیرزا فرزند میر محمدهادی حسینی شهرکردی، فاضل ارجمند و نویسنده محقق و مؤلف سخت کوش در حدود سال 1285 خورشیدی (1324 هجری قمری) در شهرکرد در یک خانواده متدین و وابسته به علماء و دانشمندان از پدری دیندار و متمکن و مادری عالم زاده و پرهیزکار متولد گردید و مطابق رسم زمان و مقتضیات محدود ابتدا در مکتب­خانه ها نزد معلمین مکتب خانه که عموما افرادی باسواد و معتقد به شغل و کار خود بودند شروع به تحصیل نمود سپس در مدرسه بختیاری ها که برای اولین بار در شهرکرد زیر نظر دانشمندی بزرگ و آشنا به رموز تدریس، دنیا دیده، سفرکرده، دارای معلومات قدیم و جدید مرحوم حاج میرزا زیرک (پدر مرحوم استاد غلامحسین زیرک زاده و مهندس احمد زیرک زاه و محمد زیرک زاده) تأسیس شده بود و در آن دانشمندانی به شغل آموزگاری اشتغال داشتند که هر یک نمونه کاملی از علم و معرفت و اخلاق بودند و برخی از آنان نیز مجتهد و در علوم شرعی صاحب نظر بودند، به تحصیل پرداخت و پس از تکمیل دروس مدرسه و اخذ گواهینامه و استفاده خصوصی از اساتید نامبرده و تکمیل فضائل و معلومات، خصوصا در ادبیات و تاریخ در همان مدرسه شروع به تدریس نمود و از سال 1312 تا 1320 در شهرکرد و اردستان به سمت های آموزگاری، نظامت، معاونت، ریاست، نمایندگی فرهنگ و اوقاف اشتغال داشت و از سال 1320 به شهر اصفهان منتقل گردیده و در اداره اوقاف و سپس در اداره باستان شناسی مشغول انجام وظیفه گردید و پس از سالها خدمت صادقانه بازنشسته شد و در این سالها به کارهای تحقیقی و علمی خود ادامه داد و موفق به چاپ و انتشار آن گردید.

آثار چاپ شده مرحوم نیک زاد عبارتست از:

1-     جغرافیا و تاریخ چهارمحال و بختیاری که آن را در سال 1331 شمسی در حین انجام خدمت در اداره باستان شناسی به چاپ رسانید.

2-     تاریخ و جغرافیای اجتماعی چهارمحال در 640صفحه

3-     شناخت سرزمین چهارمحال در 622 صفحه

4-     شناخت سرزمین بختیاری در 580صفحه جمعا در 842 صفحه

مرحوم امیرقلی امینی (متوفی سه شنبه 21 رجب 1398 ه . ق) مقدمه ای بر جلد یک و نگارنده نیز مقدمۀ مختصری بر جلد دوم آن نوشته ام.

مرحوم نیکزاد پس از بازنشستگی چندین سال با مرحوم امیرقلی امینی در روزنامه اصفهان همکاری می نمود و پس از آن به خاطر ابتلا به بیماری های گوناگون و همچنین مسافرت به خارج از کشور جهت دیدار فرزند و مداوای امراض، ترک مشاغل فردی و اجتماعی گفت و مواقعی که اصفهان بود تقریبا منزوی در خانه خویش به کار مطالعه و تألیفات و چاپ کتب خویش مشغول بود، خدمات و مشاغل او از آموزگاری در دبستان سه کلاسه جونِقان در سال 1304 شمسی شروع گردید و به مرگ او در اواخر اسفند ماه سال 1368 خاتمه یافت.

آن مرحوم مردی فعال و کوشا، متواضع و فروتن، محبوب و دوست داشتنی خوش معاشرت و راستگو، صدیق و مهربان بود، صفات و ملکات انسانی او غیرقابل توصیف بود، از ریا و خودنمائی به دور و همیشه به خود مشغول بود.

خدایش رحمت کناد که او کریم است و کریمان را دوست دارد

 

2-    مرحوم حاج آقا حسین عمادزاده اصفهانی

5001

دومین فقدان که در اوایل سال(1369) روی داد مرگ نویسنده ای نستوه، محققی بزرگوار و دانشمندی فرزانه مرحوم حاج آقا حسین عمادزاده اصفهانی، در تهران بود.

مرحوم عمادزاده در سال1325 قمری از پدری روحانی و وارسته که از خدمتگزاران صدیق آستان مقدس حضرت سیدالشهداء علیه السلام و مادری وابسته به خاندان علامۀ روزگار مرحوم شیخ بهائی متولد گردید، پدرش محروم حاج میرزا احمد احمدعمادالواعظین (تولد1298 فوت صبح جمعه 3 جمادی الثانیه 1384 پس از منبر وعظ و مصیبت) فرزندان واعظ معروف مرحوم آخوند ملامحمد حسین عمادالواعظین کربکندی (تولد 1270 فوت نهم ماه صفر سال1323 قمری فرزند آخوند ملایوسف و فوت1298) فرزند ملاعلی کربکندی برخواری اصفهانی، پدرانش عموما اهل وعظ و خطابه و از فضلای اهل منبر و همگان مدفون در بقعۀ تکیه حاج محمد جعفرآباده ای در تخت فولاد اصفهان می باشند.

تحصیلات مرحوم عمادزاده از سن 6سالگی در مدرسۀ گلبهار و در خانه نزد پدر شروع و سپس در مدرسه صدر بازار خدمت علماء و مدرسین و در فقه و اصول و ادبیات و حکمت تکمیل گردید و از آن پس از خدمت جمعی از دانشمندان در خارج از حوزه علمیه به کسب علم و دانش و فضائل در علوم مختلف به خصوص در تاریخ و رجال پرداخت و از اوائل جوانی با سری پرشور و قلبی مطمئن به تألیف و نوشتن کتاب پرداخت و به حمدالله موفق شد که بیشتر آنها را به چاپ برساند.

مرحوم عمادزاده از بسیاری از علماء و مراجع معاصر اجازه روایت و از چندین تن از آنان اجازه اجتهاد داشته که صورت برخی از این اجازات را در آخر کتاب: زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به چاپ رسانیده است.

اینکه اسامی عده ای از اساتید او:

1-     آیت الله آقا سید ابوالقاسم دهکردی (1272 غره رجب 1353)

2-     حاج سید محمدباقر ابطحی سدهی (1290 25 شعبان 1367)

3-     سید محمدحسین موسوی نسب معروف به ادیب بجنوردی (1300 - 1382)

4-     سیدمحمد حسین طباطبائی مدرس کهنگی (حدود 1288- 1376)

5-     شیخ محمدحسین ذوعلم فشارکی داماد مرحوم آیت الله آخوند ملامحمد حسین فشارکی (1304- 1373)

6-     حاج میرزا رضا کلباسی (1295 چهارم شوال 1383)

7-     حکیم بزرگوار حاج سیدصدرالدین هاطلی طباطبائی کوپائی (1301- 1372)

8-     حاج شیخ عبدالرحیم صاحب فصول در طهران (1298- 1367)

9-     مرحوم استاد بزرگوار مولی محمدعلی معلم حبیب آبادی (1308- 1395)

10-                        فقیه ادیب متکلم واعظ زاهد مرحوم حاج میرزا علی آقا واعظ شیرازی (شعبان 1294 شب24 جمادی الاولی 1375 مدفون در مقبرۀ شیخان قم)

11-                        مرحوم آقا شیخ علی مدرس یزدی (حدود 1278 در یزد- شعبان 1353)

12-                        آیت الله حاج میرسیدعلی مجتهد نجف آبادی (حدود1287 صبح جمعه 13ماه صفر1362)

13-                        حاج میرزا محمد طبیب زاده احمدآبادی (1306- شب یکشنبه 5ذی القعده1390)

14-                        حکیم بزرگوار آقا شیخ محمدحکیم خراسانی (1285 ذی الحجه الحرام 1355)

15-                        حکیم فقیه زاهد حاج شیخ محمد مفید بیدآبادی (حدود1297- 11شوال1382)

ذکر اسامی مشایخ اجازه او موجب تطویل مقاله و بدون مناسبت است.

اما تألیفات و آثار آن مرحوم قریب 50جلد کتاب در تاریخ اسلام و پیشوایان معصوم و همچنین ترجمه و تفسیر و اخلاق، چاپ شده و برخی از این کتابها چندین بار به طبع رسیده است.

اینک اسامی برخی از این کتابها: 1 تا 20، راجع به زندگانی حضرات معصومین چهارده گانه که برخی از آنها در دو مجلد و راجع به زندگانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو کتاب 21-25-زندگانی حضرت زینب حضرت ابالفضل العباس علی اکبر شهید- در رهگذر کوفه و شام یحیی بن زید- 26- تاریخ و زندگانی انبیاء علیهم السلام از آدم تا خاتم 27- زنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله سلم)، 28- تاریخ و جغرافیای کربلا،  29- تاریخ مکه و مناسک حج، 30- ترجمه خطبۀ غدیر، 31- ترجمۀ خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها)

32- ترجمه و تفسیر قرآن مجید، 33- مکتب اسلام احادیث اخلاقی دو مجلد، 34- مجله و روزنامه خرد

35- منتخب مفاتیح الجنان، 36- سرّ توفق شیعه، 37- ترجمه و شرح دعای عرفه حضرت سیدالشهداء علیه السلام

38- شجرۀ خبیثه (ابوسفیان و خاندان بنی امیه)، 39- شناخت امام و... غیره

مرحوم عمادزاده نویسنده ای پرکارو ساده نویس بود، هیچگاه از کار مطالعه و نوشتن خسته نمی شد  و هرگاه از مطالعه کتابی خسته می شد، رفع آن را به مطالعه کتابی دیگر می نمود، کتابخانه نسبتا آبرومندی داشت، مدت ده سال در دوره سابق در رادیو تهران سخنرانی مذهبی می نمود و هیچگاه به تعریف و ستایش از دستگاه حکومتی نپرداخت، در روزنامه «ندای حق» مقالاتی در شرح حال علماء معاصر نوشت که متأسفانه ناتمام ماند.

از تألیفات چاپ نشده او کتاب «دائره المعارف رجال شیعه و اسلام» است که شرح حال قریب 30هزار نفر را جمع آوری کرده بود، لکن این کتاب متأسفانه مرتب و پاکنویس نشده است.

آخرین شغل اداری مرحوم عمادزاده، فرمانداری مشهد مقدس بود، وی در کلیه مراحل خدمات دولتی طرفدار علم و روحانیت و علماء و مردم بود و تا آنجا که مقتضیات اداری اجازه می داد در رفع حوائج مردم ستمدیده می کوشید،

چندین کتاب از نوشته های علماء و دانشمندان به سعی و همت او به چاپ رسید که از آن جمله است:

1-     رساله بداء، از مرحوم آقا سیدمحمد حسین مدرس کهنگی اصفهانی 2- حکمت بوعلی، از علامه شیخ محمدصالح مازندارانی ساکن سمنان (5جلد)، 3- شش جلد کتاب دیگر از علامه حائری الحجج فی اللجج در وحدت اسلامی، فرد در امامت دیوان الادب رساله در غصب رساله در وقف و رابع الحکم 4- خلافت در اسلام از محدث حائری مرحوم، آقا میرزا عبدالرزاق اصفهانی همدانی و غیره

مرحوم عمادزاده در دوره عمر خویش گرفتار مصائب زیادی گردید که از آن جمله است مرگ دو فرزند نوجوان خود که اولین پسر او در حدود 10سال قبل و دومین پسر در سال گذشته(1368شمسی) بود و این دو پیش آمد وی را شکسته و خسته گردانید، لکن از جاده صبر و شکیبائی خارج نشد و هرگاه افکار و غم بر وی روی می کرد با ذکر و دعاء و آیۀ استرجاع، خود را تسلی می داد، خدایش رحمت کند که در مکتب اسلام به بهترین صورت تربیت یافته بود

مرحوم عمادزاده در نیمه شب 13فروردین ماه1369 مطابق با شب دوشنبه 6رمضان المبارک سال 1410 در طهران به عارضه سکته وفات یافته و در مزار ابن بابویه در زاویه مقدسه حضرت عبدالعظیم علیه السلام مدفون گردید.

این دو ضایعه را در مرحلۀ اول به عموم اهل فضل و ادب و نویسندگان و مؤلفین و در مرحلۀ دوم به فرزندان برومند آن دو فقید سعید و خاندان های وابسته به آنها تسلیت گفته بقاء و سلامتی همگان را از خداوند خواهانم.

 مصلح الدین مهدوی