زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

بررسی نشریات پس از انقلاب اصفهان

نخستین نشست نشریات محلی اصفهان با عنوان «کارنامه»

مشاهده تصاویر مراسم در بنیاد امیرقلی امینی 10مردادماه1398


معاون سازمان فرهنگی هنری ورزشی شهرداری اصفهان گفت: مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ‌ترین ارگانی هستند که فضای گفت‌وگو و نقد را ایجاد می‌کنند.

                نشست بررسی نشریات محلی اصفهان از گذشته تا امروز شامگاه گذشته در بنیاد فرهنگی امیرقلی امینی برگزار شد. در این نشست محمد عیدی با اشاره به اینکه این برنامه برای گریز از بی تاریخی است، اظهار کرد: جوامع بی تاریخ دچار هویت‌های مشوش می شوند، هیچ برنامه‌ای برای حال آینده ندارند و روایت‌های ناخوانده بسیاری دارند که در تاریخ آنها نهفته است و با رفتن افراد این روایت ها هم تمام می شوند، اگر این روایت ها گفته یا شنیده نشوند شهر هویت داری نخواهیم داشت.

وی افزود: مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ‌ترین ارگانی هستند که فضای گفت‌وگو و نقد را ایجاد می‌کنند، از طرفی دیگر ارگانی سازمان یافته است که بخش های مختلفی دارند. کارنامه و برنامه هایی از این دست در تلاش هستند که ناگفته های نوید اصفهان یا هر روزنامه دیگر را دوباره زنده کنند و به بررسی گفت و گو بنشانند.

معاون سازمان فرهنگی هنری ورزشی شهرداری اصفهان در رابطه با نقد و بررسی هفته نامه نوید، تصریح کرد: برای آیندگان باید تاریخ شفاهی این هفته نامه گفته و چاپ شود تا از یادها نرود همچنین از فرهنگسرای رسانه خواهشمندم این برنامه ها را به یک فرایند تبدیل کنند. کارنامه از زاویه دید کنشگرها بیان می شود و آنها را به هم نزدیک می کند که در یک فضا به بحث و گفت و گو می پردازند و هزینه های تعاملی ما را برای فرایندهای عادی کاهش می دهد.

در ادامه فضل الله صلواتی با اشاره به اینکه امیدوار به خدا و آینده باشید، اظهار کرد: اگر نویسندگان تعهد، اعتقاد به خدا، انقلاب و وطن را داشته باشند می توانیم از همه بالاتر باشیم. همیشه سختی و گرفتاری در همه دوران ها وجود داشته اما اصفهان موفق و سربلند بوده نویسندگان با ارزشی داشته قلم هایی که متعهد به کار داشتند و دلم میخواهد همیشه در خدمت این عزیزان باشم.

وی افزود: گاهی مطالب تندی وجود داشت که منتشر می‌کردیم باعث دستگیری می‌شد اما ما آن مطالب را با تغییراتی انتشار می دادیم و همان حرف را می زدیم.

 مدیر مسئول نشریه نوید اصفهان و روزنامه نگار پیشکسوت اصفهان با بیان اینکه قول میدهم تا ۵۰ سال دیگر چنین جلساتی را داشته باشیم، تصریح کرد: اوایلی که کار می کردیم تا دوهزار چاپ داشتیم اما بعد که درخواست ها زیاد شد و تا ۲۰ هزارتا رسید به چاپ خانه گفتیم چاپ کند و بدون در یافت هزینه دراختیار بقیه قرار می دادیم که در این راه مخالفانی داشتیم که اعتراض به کار ما داشتند.

همچنین علی راعی با اشاره به اینکه امیدوارم با حرکت اصلاحی سیستم قضایی در مسیر درست تری قرار بگیریم، اظهار کرد: بیش از ۱۹۰ سال از عمر مطبوعات کشور می گذرد که آن به سه دسته دولتی، شبه دولتی و خصوصی تقسیم می شود، مطبوعات باید حرف مردم را بزنند و از مطالبات آن ها دفاع کنند و بلندگوی دولت نباشند. نوید یه نشریه آزاد و مستقل بود که بقیه نشریات می خواستند مثل آن عمل کنند عمر کوتاهی داشتند

وی افزود: امیدوارم با حرکت اصلاحی که در سیستم قضایی شروع شده، نوید آزاد سازی برای مطبوعات فراهم شود تا انقلاب شکوهمندانه که با مبارزات بسیاری به دست آمده در مسیر درست تری قرار بگیرد.

سرمقاله ششمین سال انتشار نشریه «نوید اصفهان»

« نوید» 6 ساله شد!


از: فضل الله صلواتی

«سرمقاله نشریه نوید اصفهان – چهارشنبه 29 دیماه سال 1372 سال هفتم – شمره 282»


        اگر جائی نگفتیم و ننوشتیم، هرگز نترسیده ایم، به مصلحت فکر کرده­ایم، البته نه مصلحت افراد، بلکه مصلحت نظام، اگر هرجا کوتاه آمدیم به خاطر مردم بوده است، و الا خودمان به هیچ چیز، جز رضای خالق فکر نمی کنیم و او همیشه یار و یاورمان بوده است،

 

«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ»

«من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده‏ ام و به سوى او بازمى‏ گردم.» (هود،88)


توفیق الهی شامل احوالمان شد و با عنایات ربانی و کمک مردم، یکسال دیگر توانستیم این نشریه کوچک محلی را سرپا نگاهداریم، برای کسی که کارهای چاپی و مطبوعاتی نکرده باشد، مشکلات این سنخ کارها قابل لمس نیست، ولی آنها که از دور دستی در آتش دارند می دانند که در شرایط فعلی و مشکلات کشور، ادامه اینگونه خدمات فرهنگی چقدر مشکل است، مخصوصا وقتی بخواهی آزاد و مستقل هم باشی، وابسته به کسی نباشی، ولی با همه کار داشته باشی! آن وقت کلاهت پس معرکه است.

کارهای مطبوعاتی متأسفانه همه چیزش وابسته به خارج و ارز و دلار است، فیلم و زینکش، عملیات لیتوگرافیش، کاغذش، ماشین چاپ و قطعات ماشینهای چاپش، کامپیوتر و پودر و مرکب و کاغذ چاپگرش و... تنها کارگران و نویسندگان می­توانند ایرانی باشند، مشکلات کارگری و کارمندی هم در سالهای اخیر مزید بر علت شده است، مگر این که کسی مال بادآورده ای داشته باشد و با آن بخواهد برای خود و دیگران دردسر درست کرده و دائما دشمن تراشی کند، مخصوصا اگر بخواهد طبق نظر خودش به حق عمل کند و فقط حق را در نظر داشته باشد، نه مقام، موقعیت، شخصیت و پول افراد را.

حتی دوستان تو از تو می گریزند، سر خود می گیرند که مبادا با تو زیر آب بروند، مگر قبل انقلاب نبود که برخی دوستان نزدیک و همکلاسی ها و هم بازی های نوجوانی هم از ما می ترسیدند و در خیابان و بازار با ما حرف نمی زدند و از دور اگر ما را می دیدند، راهشان را کج می کردند و در محافل خود راهمان نمی دادند و یا پیغام می دادند که تو هم «توبه نامه!» بنویس و... چه خبر بود؟ چون ما از حق دفاع می کردیم و طرفدار خمینی بودیم و تنها کسی بودیم که از آموزش و پرورش اصفهان به همین جرم اخراجمان کردند و زندان های متعدد و تبعید و سرعملگی و شاگرد بنائی و دربه دری و... فکر می کردند انقلابی ترین هستیم!

و امروز نیز ما عاشق­ترین افراد به انقلاب اسلامی هستیم، همه چیزمان را روی انقلاب گذاشتیم و باز هم می­گذاریم و از نیش دوستان نادان و دشمنان ناآگاه نمی­ترسیم، آن روزها جوان بودیم و آرزوها داشتیم، و امّا امروز که هیچگونه وابستگی به دنیا نداریم، جز همین حقوق بازنشستگی معلمی که برای آن هم نقشه می کشند تا قطعش کنند! کاش این کار را می کردند تا دیگر وابستگیمان تنها به خدا می­شد و بس و این یک رابطه با دنیا هم تمام می شد.

ما که با آن روزها فرقی نکرده­ایم، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را می­گویم، از سال 30 از سال37، از سال 42، از نظر عقیده، ایمان، حمایت از ولایت، دوستی ایران، محبت به مردم، همانیم که بودیم.

آنها که هر روز بر شاخه ای نشستند و بر بامی ­پریدند و با بادی چرخیدند و به سازی رقصیدند و دنبال کسی دویدند، در کار ما خلوص نمی­بینند، خدا را هم نمی­بینند، حتما خلوصشان در باندشان است و خدایشان در هوایشان، باید عینک حق بینی بگذارند، ما اگر علی گفته ایم، تا آخر ایستاده ایم، برادر...!!

تا حال علی گفته و انشاءالله                             در باقی عمر هم علی می گویم

آقائی در جمعی فرموده­اند: چرا به فلان روحانی که اشتباهی مطلبی را در روزنامه مصاحبه کرده بود پاسخ داده اید و فلان مسئول را به خاطر خطایش سرزنش کرده­اید؟ چرا از ضعف مدیریت ها و عملکرد بعضی و رؤسای رابطه ای انتقاد کرده اید؟

نمی دانم، حق، خلوص و تقوی را چه معنی کرده­اند؟ آیا فقط خودشان و اربابهایشان معیار حق و باطلند؟ می­نشینند و پشت سر مردم صفحه می­گذارند، آنها که خود مسأله دارند، مردم را مسأله دار می پندارند! امام فرمودند: «میزان حال فعلی افراد است» نظری به خویشتن کن که همه گناه داری، پس چرا نگوئیم و از حق ننویسیم؟ تا وقتی که گوش هست می­گوئیم و تا خودکار و کاغذی هست می­نویسیم، حرف پنهانی و خصوصی و مصلحتی هم نداریم، جزو ارگان کسی و یا گروهی هم نیستیم، خودمان و خودمان، اگر نگوئیم و ننویسیم چه کنیم؟ در انقلاب اسلامی، باید گفت و نوشت:

گل خندان که نخندد چه کند؟                عَلَم از مشک نبندد، چه کنـد؟

مه تابان به جز از خوبی و ناز             چه نماید؟ چه پسندد؟ چه کند؟

آفتاب ار ندهد تابش و نور                  پس بدین نادره گنبد، چه کند؟

عاشق از بوی خوش پیرهنت              پیرهن را ندراند، چه کنـد؟ (مولوی- دیوان شمس)

و البته هر کسی کار خود را به نوعی توجیه می­کند، چه ما و چه دیگران، مردم هستند که قضاوت می­کنند و حق و باطل را تشخیص می­دهند، آزمایش الهی هر چندصباحی  امکاناتی را فراهم می­کند، تا سیه روی شود هر که در آن غش باشد، یکی با بیان، یکی با قلم، یکی با قدم، یکی با مال و هر کسی باید تکلیف خود را نسبت به جامعه­اش انجام دهد و از آزمایش الهی سربلند و موفق بیرون آید.

مگر از کسی می­ترسیم که حق را آشکارا برای مردم و تاریخ بازگو نکنیم؟ که می­نشینند و می­گویند فلانی چنین گفته...

برادر، اگر ملاحظه­ای داریم، فقط و فقط به خاطر حفظ نظام و تقویت انقلاب اسلامی است، دیگر هیچ، اگر همه چیز را مطرح نمی­کنیم، تنها به خاطر علاقه به مسؤولین مملکت است، ما که عاشق اسلام هستیم و فدائی آن، و تا همه جا از اسلام، انقلاب، ایران و عالمان متّقی حمایت داریم، شما هر که هستید و هرگونه تفکری دارید، نشریات این شش­سال ما را ورق بزنید، اگر جز در این مسیر بوده­ایم ما را رسوا کنید، اگر انتقادهامان سازنده نبوده به رخمان بکشید، اگر روی مسائل مثبت بیشتر تکیه نکرده ایم، بر سرمان فریاد بزنید، اگر با خطی و باندی کنار آمده ایم تکفیرمان کنید، اگر در حد امکان و مصلحت انتقاد نکرده ایم و حقایقی را نگفته­ایم، بیدارمان نمائید و نصیحتمان کنید، برایمان بنویسید، ما احتیاج به راهنمایی داریم، آخر ما هم آدمیم و امکان اشتباه در کارمان هست، اشتباه ما هم هرچند کوچک باشد، بزرگ است، چون منتشر می­شود، در سرتاسر کشور پخش می­شود، در تاریخ می­ماند.

اکثر فضلا، علما، مسؤولین و شخصیتها، آن را می­بینند و می­خوانند و چه بسیار که تشویقمان می­کنند، شما هم هر که هستید و یا هر نقطه نظری دارید، ما را نصیحت کنید، اگر اصلاح شدیم که خوشا به سعادت هردومان و اگر نشدیم باز شما اجر و پاداش خود را از خدا گرفته اید.

پـــرِّ کـــاهـم در مـصاف تـندبــاد                      خود ندانم در کجا خواهم فـتاد

پیش چوگان های حکم کن فــکان                      می دویم انــدر مکـان و لامکان

گــر هــلاکم گــر بــلالـم مـی دوم                      مــقتدی بـر آفــتابـت مــی شـوم (مولوی)

ما با همه کوچکی کاری بزرگ انجام می­دهیم، چه بسیار که متذکر می­شوند و راه صحیح را در پیش می­گذارند،  دلخوشی ما از همۀ زحماتمان، همین مطالب اصلاحی است که می­نویسیم و مخصوصا جوانان را که خواننده خود می­بینیم، با صمیمیت مطالبشان را گوش می­دهیم و به عقاید صحیحشان احترام می­گذاریم، دانشجوها، طلبه­ها، دانش­آموزان، معلم­ها، روحانیون متعهد، دوستمان دارند، خریدار نشریه کوچکان هستند، سرپایمان نگاه داشته اند، با همان­ها کار داریم، دوستداران انقلاب، تشویقمان می­کنند، همۀ آنهایی که در پیروزی انقلاب اسلامی سهمی داشته­اند، طرفدار ما هستند و خدا را شکر که با بضاعت مزجات و معلومات اندک و امکانات کم، هر چه را حق تشخیص داده­ایم نوشته­ایم، نزد خدا،  وجدان و مردم سربلندیم، اگر یک جوان متوجه اسلام و انقلاب شود و در مسیر حق قرار گیرد، برای ما کافی است، هر چه خط بازها و مسخ شده­ها و انحصارطلبها، در برابرمان بیشتر بایستند، بیشتر خوشحالیم، و خود را بیشتر به حق نزدیک می­بینیم و سپاسگوی خدائیم، هرچه بیشتر سنگ جلوی پایمان بیندازند و مانع ایجاد کنند، در کارمان جدی­تر می­شویم و قاطع تر به پیش می­رویم.

زین دو هزاران من و ما، ای عجبا من چه منم                  گوش بده عربده را دست منه بر دهنم

چونکه من از دست شدم در ره من شیشه منه                    هر چه نهی پا بنهم، هر چه بیابم شکنم (مولوی)

تا وقتی که زبان داریم می­گوئیم، از مردم، از مستضعفان، ازکارگرها، کارمندها و کشاورزها... می نویسیم، فوتبال بچه­های کوچه پس کوچه ها را هم عنوان می­کنیم، از بیستجان لنجان، دستگرد خیار، کلیشاد، فلاورجان، حسن آباد جرقویه، هرند، ورزنه، نائین و... خبر می­آوریم، دست مسؤولان خدمتگذار را می­بوسیم و از اشتباهات و انحرافها و ضعف مدیریت­ها و باندبازیها انتقاد می کنیم.

تلخ کنی تلخ شوم، لطف کنی لطف شوم                           با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم

(مولوی، دیوان شمس)

اگر جائی نگفتیم و ننوشتیم، هرگز نترسیده ایم، به مصلحت فکر کرده­ایم، البته نه مصلحت افراد، بلکه مصلحت نظام، اگر هرجا کوتاه آمدیم به خاطر مردم بوده است، و الا خودمان به هیچ چیز، جز رضای خالق فکر نمی کنیم و او همیشه یار و یاورمان بوده است، همیشه در برابر ارباب زر، زور و تزویر، نگاهمان داشته است، و امید است که تا لقای حضرتش و شهادت در محضرش، همچنان انقلابی، مؤمن و دوستدار مردم باقی بمانیم و او است که عاقبت­ها را ختم به خیر می­فرماید، و تا هرجا که امکاناتمان اجازه دهد، وظیفه شرعی و ملی خود را انجام می­دهیم، همان طور که بیش از 40سال مبارزه با طاغوت و جهل و فقر و استعمار، کوتاه نیامده ایم و هرگز لب به شکوِه نگشوده ایم و تملق کسی را نگفته ایم و دریوزه هیچکس نبودیم و تا این چهار برگی (انحصار وراثت و فقدان سند) در دستمان هست، کارمان را ادامه می­دهیم و از همه کَس و از همه چیز می­نویسیم و از عدالت، آزادی و استقلال حمایت می­کنیم و هماره: «از خدا خواهیم توفیق عمل» از او درخواست داریم که:

قطرۀ دانش که بخشیدی ز پیش            متصل گردان به دریاهای خویش

در پایان، از کارکنان، شعرا، نویسندگان، خبرنگاران، گزارشگران که با ما همکاری می­کنند و افتخارا همه زحمت­ها را متحمل می­شوند، تشکر می­نمائیم و از کارکنان لیتوگرافی، چاپخانه و اداره پست که سر موقع کار ما را انجام می­دهند، نهایت سپاس را داریم، شاید کسی باور نکند، اما همین کسانی که برای این هفته نامه قلم می­زنند، خود بیشترین کمک مادی را هم به نشریه می­کنند، توفیقشان را می­خواهیم و انشاءالله اجر همۀ دوستداران، خوانندگان، مشترکان و علاقمندان این هفته نامه با خدا و مولایمان امام زمان(عج) باشد.

من الله التوفیق و علیه التکلان

« نوید 5 ساله شد! »


« نوید 5 ساله شد! »

از: فضل الله صلواتی


«سرمقاله نشریه نوید اصفهان – چهارشنبه 28 بهمن ماه 1371 – سال ششم – شماره 234»

 

یک سال دیگر از آزمایش الهی برای گردانندگان نشریه کوچک «نوید» گذشت و راستی چه قدر سخت است که امکاناتی باشد و انسان بتواند حرفش را بزند و همۀ خواننده ها به سخنش توجه کنند و با همۀ مشکلات از حق بگوید و برای حق بنویسد، ما مدعی نیستیم که بی اشکال بوده ایم، ولی مدعی آن هستیم که آنچه که ارائه می دهیم، جز حق منظوری در کارمان نیست و اگر تریبون، بلندگویی پیدا شد هر چیزی را باید گفت؟ و مگر هر نوشتنی که پیش آمد، باید دست از حقیقت برداشت و هر چیزی را نوشت؟

«چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت»

در هر صورت، هر لحظه ای آزمایشی است و هر کلامی و هر نوشته ای و هر سخنی و بدان سان که امام راحل(ره) فرمودند: «عالم همه محضر خداست و در حضور خدا هر کسی که چند روزی ریاستی، قدرتی، مقامی و بلندگوئی و... مهم آن است که چگونه امتحان خود را پس می دهد؟ من حقیر که از کوچکترین هایم و مدعی هیچ چیزی هم نیستم و چیزی هم در کار نیست که مدعی آن باشم، پیوسته نگرانم که مبادا انتشار این چهار برگه آگهی حصروراثت! و تأسیس فلان شرکت! و بهمان، مبادا راهی شود برای جهنم، برای هر کلامی و هر سخنی و هر نوشته­ای به خدا پناه می­برم از شرّ شیطان و از شرّ نفس، و با توجه رو به سوی او کرده و مکرر می خوانم: «اللهُمَّ اهدِنِی مِن عِندِک...»، (پرورگارا مرا خود راهنما باش)

ای خدای پاک بی انباز و یار                           دست گیر و جرم ما را در گذار

یاد ده ما را سخنهای رقیق                             که تو را رحم آورد آن، ای رفیق

هم دعا از تو اجابت هم ز تو                           ایمنی از تو مهابت هم ز تو

.... و ما چه هستیم و چه کاره و در پهنای جهان هستی چه موجودی؟ و وجودمان سرتاپا خطا و اعمالمان.....

گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن                        مصلحی، ای تو سلطان سُخن

کیمیا داری که تبدیلش کنـــی                           گرچه جوی خون بود، نیلش کنی

این چنین میناگریها، کار توست                                    این چنین اکسیرها زاسرار تواست

مگر امکان دارد کسی پیوسته از اسلام و از انقلاب بگوید و بنویسد و خطائی نداشته باشد!؟ از پیشگاه خدای بزرگ و آزادمردان و متقیان پوزش می خواهیم و اعتراف داریم که با وجود همۀ نقص ها، حرفهامان را زدیم و با بیان های مختلف، مشکلات مردم را مطرح کردیم و راه حل ارائه دادیم و میدان را برای همه باز گذاشتیم و از تنگ نظری و یک بُعدنگری، پرهیز داشتیم که فلانی چون در گذشته چنین بوده و چنان، پس امروز هم باید در صحنه نباشد، بگذار هر کس حرفی برای گفتن دارد و مطلبی برای نوشتن، راه برایش باز باشد، ما همۀ بندگان خدا را دوست داریم و برای همه احترام قائلیم و در این زمان جز ولی عصر(عج) کسی را معصوم نمی دانیم و مگر پیامبر(ص) نفرمودند: «کُلُّ­ بن آدَمَ خَطَّائون، وَ خَیْرُ الْخَطَّائِینَ التَّوَّابُونَ» همه آدمها اشتباه می کنند و بهترین آنها کسانی هستند که از خطایشان باز می­گردند، جامعۀ اسلامی ما نیاز به همکاری و تلاش و فعالیت همه اقشار جامعه را دارد.

اسلام، انقلاب و ایران انحصاری کسی و یا خطی نیست، همه دیندارند و همه در پیروزی انقلاب اسلامی سهیم بوده­اند و سهم داشته­اند و ایران هم متعلق به همۀ ملت است، هیچکس نمی تواند چیزی را در انحصار خود بداند.

ابتدای انقلاب دیدیم که انحصارطلب­ها و خودمحورها که سرکشیده بودند، به جائی نرسیدند و همه شکست خوردند و یکی پس از دیگری طرد و از صحنه خارج شدند و چون خط و ربطشان به جائی نرسید، در تاریکی­ها، انقلاب و شخصیت­های آن را زیر سؤال می­بردند، چه خبر است که ایشان را به فلان جلسه و یا مراسم دعوت نکرده اند! اعتقاد بنده نیز آن است که هیچ کس نمی تواند خود را برتر از دیگران دانسته و یا طلبکار از انقلاب و مردم بداند، اگر ارزشی هست برای خانواده­های شهدا و ایثارگران است و معلولان، مجروحان و اسیران آزاد شده جنگ تحمیلی (آزادگان) که آنها نیز طلبکار خدایند و از امثال من توقع هیچ چیزی را ندارند.

و ما که امکاناتی چیزی جز این دو صفحه نداشته ایم و آن را نیز برای مردم می خواهیم و هر کس با هر تفکری و هر بینشی که در مسیر انقلاب و مردم باشد برای ما عزیز است و از او استقبال می کنیم، بگذارید همۀ استعدادها شکوفا شود، همۀ فکرها به جریان افتد، همۀ مشکلات گفته شود، انتقاد شود و بهترها تشویق شوند، آخر ما که برده و بنده کسی و دارو دسته جائی نیستیم و خود را به کسی نفروخته­ایم و نوکر و عبدِ ذلیل جریانی نبوده ایم، (خدا را سپاس)

به جز خدا نکند سجده بر کسی «طوفان»                        که این نشانۀ آزاد مرد راد است

آری، ما عشق به آزادی و استقلال را سرلوحۀ حکومت اسلامی قرار داده­ایم و انقلابی عمل می کنیم، از بدی­ها انتقاد می کنیم و خوبی­ها را می ستائیم، از بالا تا پائین، از مقام محترم ریاست جمهوری تا پائین ترین افراد، و این را اسلامی تشخیص داده ایم که هر کس  در هر مقام و موقعیتی اگر اشتباه رفت تذکر دهیم و اگر خوب عمل کرد، تمجیدش کنیم، و اگر بعضی نمی فهمند و تشخیص نمی دهند، تقصیر ما نیست، خودشان دانند و اعمالشان و قیامتشان که مثلا ما برای هزار و پانصد تومان آگهی، تملق فلان رئیس اداره را گفته ایم! نه عمو، ما برای پیروزی این انقلاب از سر همه چیزمان گذشته ایم، از بزرگترهایتان سؤال کنید، ما هرگز تملق نگفته ایم و چاپلوسی نکرده ایم و همیشه و همه جا با خطرها دست و پنجه نرم کرده و می کنیم.

آقائی در جمعی گفته: «اگر قبل از انقلاب هم روزنامه شان می دادند، مبارزه نمی کردند» عموجان خبر نداری، همان وقت هم می دادند، چیزی از دیگران کم نداشتیم، التماسمان هم می کردند، دست و پایمان را هم می بوسیدند، هزینۀ آن را هم تأمین می کردند. اشکالش این بود که ما پیوسته مستقل بودیم و می خواستیم مؤمن باشیم، آخر آن وقت ها ما را هم به حساب مبارزها و مجاهدان فی سبیل الله می گرفتند و شکنجه می­کردند و ماهها و سالها در زندانها نگاهمان می داشتند، اگر مثل سازش­کاران عمل می کردیم که صاحب همه چیز بودیم و همه کاره، خودمان نخواستیم، حالا هم نمی خواهیم و دنیا را به دنیاداران واگذاشته­ایم و با همان مختصر نان و پنیر معلمی و طلبگی می­سازیم و افتخار هم می کنیم که «به خسی چون تو گرفتار نیم» و دیگری گفته که ماهی صد هزارتومان درآمد این روزنامه است، راستی چقدر تنگ­نظر! در این شرایط صدهزار تومان چیست؟ یا ایشان خیلی گدا هستند و یا دستشان در خرج نیست، شما قیمت ده متر قفسه کتاب را بپرسید، یک دوره کتاب مورد نیازتان را قیمت کنید، یک جزوه را برای چاپ ببرید، آن وقت متوجه می­شوید که چقدر نظرتان تنگ است، علاوه بر این، امتیاز روزنامه داشتن که مشکل نیست، چهار قطعه عکس و رونوشت شناسنامه تان را بفرستید و شما که زرنگتر هستید، ماهی 200هزارتومان کسب درآمد کنید! اما....

عمو جان، بنده رسما اعلام می کنم که فقط ماهی 10هزار تومان به ما عنایت فرمائید و بقیۀ هزینه های این نشریه را تأمین کنید و با همین وضع چاپ، منتشر و به دست مردم برسانید...  برادر ما هنوز پول کامپیوتر و وسائل تحریر خود را بدهکاریم، هنوز دفتر کار نداریم، یک موتورگازی که بتوانیم روزنامه­ها را به پستخانه برساند، در اختیارمان نیست، آن وقت شما حسرت درآمد نداشته مان را می خورید! «حسود را چه کنم، کو به رنج خویش در است»

تنها دلخوشیمان آن است که حرفمان را می زنیم، وسیله ای است برای آگاه کردن، تشویق و تنقید، دفاع از حق و مبارزه با فساد و گناه، مسئولان را متوجه مشکلات کردن، تقدیر از افراد خدمتگذار و انذار افراد بی توجه و خدای ناکرده خطاکار و باز رسما اعلام می کنیم که از هیچ کس و هیچ مقام و شخصیتی انتظاری نداریم و شغل و ریاست و مقامی نمی خواهیم، دلمان نمی خواهد مرید داشته باشیم، معروفیت هم باعث دردسرمان است، راحت نمی توانیم با زن و بچه، کنار بوستانی بنشینیم و قلیانمان را بکشیم!

اگر برای همۀ شخصیت های جمهوری اسلامی احترام قائلیم برای آن است که عاشق این نظام هستیم، تا در خدمت مردم باشد، برای برپائی این نظام سالها رنج داشته ایم، وظیفۀ مسلم خود می­دانیم که برای خدمتگذاران مردم ارزش قائل باشیم و آنها را بستائیم، یقین داریم اگر این مسئولان نباشند، فساد است، گناه است، امپریالیسم است، نفاق است، پس ما، نهایت دوستشان داریم، اگر بر سرشان داد می­زنیم، اگر انتقاد می کنیم، اگر اختلافشان را محکوم می­کنیم، اگر خط بازی را گناه می­دانیم، اگر فرصت­طلبی و انحصارگرائی را بد می­شماریم، همه به خاطر دوستی با اسلام و ایران است و الا دیوانه نیستیم که خود را با همه درگیر کنیم و مگر ما از زندگی آسوده و راحت و مرفّه مثل همۀ مردم بدمان می­آید؟ از دیگران هم چیزی کم نداریم که زندگانیهای آنچنانی دارند.

بالاخره عاشق انقلاب و اسلام بودن این عوارض را دارد، بالاخره دائم نوشتن و پیوسته گفتن و انتقاد کردن، ارباب زر و زور و تزویر تحمل نمی­کنند، برایت مشکل ایجاد می­کنند و حتی ممکن است به دادگاهت بکشانند، چرا که نوکر دست به سینۀ آنها نبوده­ای و تنها پابند عقیده­ات بوده و شهر و مردمت را دوست داشته­ای. این مدعیان و معاندان بگویند و بنویسند که چه خدمتی به این انقلاب و این مردم کرده­اند؟ جز منّاع­الخیر بودن و بدگوئی از دیگران کردن و در پشت سنگرهای مورد اعتناء مخفی شدن؟ «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»

اگر مصلحت نظام ایجاب می کرد، یکی یکی مطرحشان می­کردیم و از سوابق ولواحقشان می­گفتیم ولی بنا به فرمایش مولایمان علی(ع) «فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى...» در حال حاضر سکوت بهتر است و سازندگی و برادری نیکوتر.

از درگاه خدای بزرگ پیوسته این توفیق را می­خواهیم تا وقتی که زبانمان باز است و قلممان در کار، هماره از حق بگوئیم و از حق بنویسیم و همیشه مدافع حقوق مردم باشیم که این راه حق است.

برخی از دوستان دربارۀ آگهی های زیاد اعتراض دارند، حق به جانب آنها است، ما نیز موافق نیستیم که صفحات محدود این هفته نامه را با آگهی­های جور واجور پر کنیم، ولی در حال حاضر چاره­ای نداریم با هزینه روزافزون چاپ، کاغذ و... به اندازه مخارج معمولمان آگهی می­پذیریم، امید است که عذر ما را بپذیرند.

در پایان از دانشمندان، نویسندگان، اساتید، شعراء، تحلیل­گران و خبرنگارانی که افتخار با این نشریه همکاری دارند و مسئولان و کارکنان دفتر هفته نامه، کارمندان زحمتکش لیتوگرافی و چاپخانه، از مسئولان و کارکنان فعال اداره پُست که نشریه را با تیراژ بسیار، سرموقع به دست مردم می­رسانند و دیگر همکاران ارجمند نهایت تشکر را دارم و توفیق همۀ آنان را از درگاه خدای بزرگ خواستارم و بیش از همه از مسئولان و گردانندگان محترم کشور و شهرمان سپاسگزارم که این نشریه کوچک محلی را مورد عنایت قرار داده و دردها و مشکلات مردم را می­خوانند و در حد امکان، در رفع آن می­کوشند، شکرالله سعیهم، خدایشان مؤید و موفق دارد.

من الله التوفیق و علیه التکلان

فضل الله صلواتی

تقارن نیمه شعبان و نوروز - محمد مهذب

تقارن گل و میلاد گل، مبارک باد

سروده ی: مرحوم دکتر محمد مهذب

«منتشر شده هفته نامه نوید اصفهان -20  اسفندماه 1376»

وزد نسیم بهاری ز طرف دشت و دمن

نوید عید دهد بوی مشک چمن بیزچمن


دو چشم خویش،‌ طبیعت، چو باز کرد زنو

دوباره رنگ بهاران گرفت دشت و دمن


به یمن نغمة خنیاگران نوروزی

شکفت نرگس شهلا، به پهنة گلشن


سرور و خرمی و پایکوبی و شادی

فرا گرفت دل و جان مردم و میهن


بنفشه فخر کند بر جمال شاه پسند

زند ز شوق، سمن بوسه بر رخ سوسن


دهد شقایق وحشی به دست نیلوفـر

پیاله ای که دهد عطر و بوی مشک ختن


ز بوی نرگس و شب بو، فضاست عطرآگین

صبا دهد خبر از لطف زنبق و لادن


به یمن مقدم نوروز و جشن نوروزی

ببین که جامة نو، کرده روزگار به تن


جهان، چنان شده زیبا و دلفریب که دل

نمی کشد ز سراپرده فلک دامــن


گرفت باید از این لطف ایزدی، ‌الهام

به دور ساخت ز خود، ‌دیو شوم اهریمن


پیام شاد طبیعت به آدمی اینست:

صفا ببخش به مردم،‌ ولی به وجه حسن


بگیر زین همه عرفان و نقش هستی پند

که عاجز است ز توصیف آن زبان سخن


خدا برای بشر آفرید این همه نقش

که جان خود کند از آن منور و روشن


به جز طریق محبت که راه پاکان است

رهی مپوی که آلوده می شود دامن


بر این نظام الهی،‌که آیت حق است

بر آدمی است که از جان و دل نهد گردن


صفا دهد چو طبیعت، به قلب محرومان

دهد نجات بشر را ز درد و رنج و محن


به عشق دیدن گل، دیده ای که هر بلبل

سرود سر دهد و وقت فرقتش،‌ شیون


حقیقتی است در این «شیون» و در این «آواز»

کسی که داشت تعقل،‌گرفت پاداشن


مرداد، فلسفه عمر کوته گلهاست

هدف، دو روزة عمر است و باصفا بودن


حقیقت آنکه بشر را دو روز فرصت نیست

پس این دو روز غنیمت شمار و باش ایمن


بسان سروسهی، راست باش و آزاده

چو لعل غنچه، دهن باز کن به خندیدن


کمر به خدمت مردم ببند ز جان

عبادتی به از این نیست در زمین و زمن


ببین ز بخت همایون و طالع نیکو

به لطف ایزد منان و دوار ذوالمن


نکو ولادت فرخندة امام همـام

قرین شده است به میلاد گل،‌چو شهد و لبن


امام هشتم پاکان و شیعیان جهان

که بارگاه جلیلش بود بهین مأمن


رضی و صابر و نورالهدی است القابش

کسی که گشت بر آهوی ملتجی ضامن


جهان به نور ولایت منوّر است ای دوست

دل از چراغ فضیلت چو مه بود روشن


چنین بهار فرحبش و این ولادت شاد

مبارک است به پیر و جوان، چه مرد و چه زن


تقارن گل و میلاد گل، مبارک باد

به پیشگاه امام زمان(عج) و مام وطن


به طرف باغ گذر کن «مهذب» از سر شوق

بکوش که بچینی گلی از این خرمن

 

« کپی آزاد،  با ذکر نام شاعر و منبع »

«منتشر شده هفته نامه نوید اصفهان »

«اسفندماه 1376 شماره 497»