زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

سرمقاله «نوید اصفهان» به مناسبت درگذشت روانشاد مهدی بازرگان - متن وصیت نامه


«به یاد شادروان مهدی مهندس بازرگان (ره)»

 

 

« نشریه نوید اصفهان 19 بهمن ماه 1373 – شماره 336»

 

از شمار دو چشم یک تن کم                                   وز شمار خرد هزاران بیش

            مرحوم مغفور مهندس مهدی بازرگان در سال 1286 هجری شمسی، در سال «پیروزی انقلاب مشروطیت» در تهران به دنیا آمد، پدرش حاج عباس قلی بازرگان، از بازرگانان متدین و سخت پایبند به اعتقادات مذهبی بود، این پدر سخت شیفته و مرید محروم آیت الله سیدابوالحسن طالقانی، پدر مرحوم آیت الله سید محمود علایی طالقانی بود، در شرایط اختناق دوران رضاخانی با همۀ ممنوعیت­ها، جلسات مذهبی و علمی در خانه آنها تشکیل و به سؤالات مذهبی جوانان پاسخ داده می­شد که یکی دو مرتبه از طرف حکومت نیز جلسه را به تعطیلی کشاندند.

بازرگان، مبارزه علیه ظلم و اختناق و بی­دینی را از شانزده سالگی آغاز کرد، از همان سال 1301 با خودکامگیهای رضاخان، سردار سپه و دیگر سلطه­گران و قدرت پرستان روز درگیر بود، او ابتدا شاگرد مدرسه دارالمعلمین شد و سپس جزو گروه دانشجویانی بود که در سال 1307 برای تحصیلات عالیه به فرانسه اعزام شدند، بازرگان در آن روزگار 22 ساله بود . هفت سال در آن کشور با جدیت و کوشش مداوم به تحصیل علم پرداخت و در رشته هنر و صنعت در مدرسه «سانترال» که از پیشرفته­ترین مراکز آموزش مهندسی بود، موفق به اخذ مدرک دکترای مهندسی ماشین شد، او در طول اقامت در غرب هیچگاه تحت تأثیر زرق و برقهای اروپا قرار نگرفت و فساد حاکم بر آن مناطق او را جذب نکرد، و بلکه بر ایمان و انضباطش افزود، از همان موقع که در پاریس بود و پس از بازگشت به ایران در سال 1314، اقدامات رضا شاه برای تغییر لباس مردان به سبک غربی و مبارزه با « حجاب بانوان » را کاری احمقانه می دانست.

    مرحوم بازرگان پس از بازگشت از فرانسه دوسال به سربازی رفت و در قسمت مخابرات ارتش، در پادگان عشرت­آباد تهران به خدمت پرداخت. پس از سربازی مدتی در بانک ملی ایران کار می­کرد و به زبانهای : عربی، انگلیسی و فرانسه تسلط داشت و به زبانهای فرانسه و انگلیسی صحبت می کرد و از منابع و مآخذ آن لغات، برای تحقیقات علمی و قرآنی خود استفاده می نمود.

او ضمن کارمندی بانک، با آیت الله سید محمود طالقانی روابط صمیمانه­تری برقرار کرد، و ارتباط با آن مجاهد نستوه، فصل جدیدی در زندگانی اوگشود، از آن پس، وقت این دو یار موافق و آقای دکتر یدالله سبحانی یار صدیق دیگرشان صرف خدمت به اسلام و تبلیغات دینی می شد، و برای استقرار آزادی و عدالت تلاش می کردند و از آن زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همراه و همگام با دیگر یاران مخلصشان هیچگاه از حرکت و تلاش باز نایستادند، و چون شعله­ای فروزان، پرده ریا و ظلم و بی عدالتی و سلطه را می سوزانیدند، آنها «کانون اسلام» را نیز در خیابان امیریه تهران تأسیس کردند و به نوجوانان آموزش دینی می­دادند و نشریاتی مذهبی منتشر می کردند.

             مرحوم مهندس بازرگان از سال1316  در دانشکده فنی تهران به تدریس پرداخت و از سال 1320 که رضا شاه را از ایران بردند و برای مدتی اختناق شکسته شد، به دانشگاه تهران راه یافت و ریاست دانشکدۀ فنی به او سپرده شد، و با ایمان و اراده قوی، مهندسانی لایق و فارغ­التحصیلانی مفید برای جامعه تربیت کرد و استاد کرسی ماشین­های حرارتی شد، مخصوصاً در آن دوران که افراد با مدرک بالا برای احراز مقامهای تخصصی کمتر بودند، او دانشجویان را علاوه بر علم و تکنیک با اندیشه های الهی و تعالیم عالیه اسلامی آشنا می کرد.

وجود بازرگان در آن ایام، انقلابی بود در دانشگاه­های ایران با توجه به جو ضد دینی حاکم بر مراکز علمی که اجانب ایجاد کرده بودند و تبلیغ می­کردند که «علم با دین مغایرت دارد!» و «دین تنها وسیله­ای در دست بی­سوادها و عقب­مانده­هااست!» که وجود بازرگان و دکتر سحابی آن جوّ را شکست و اسلام را سرلوحۀ مراکز علمی و دانشگاهی قرار داد.

بازرگان در سال1321 کانون مهندسان ایران را تأسیس کرد و نشریه «صنعت» را منتشر ساخت.

پس از تشکیل «جبهه ملی» توسط مرحوم دکتر محمد مصدق و همکاری مرحوم آیت الله کاشانی، او و دوستانش به دنبال آن دو انقلابی بزرگ علیه سلطۀ انگلیس، شوروی و آمریکا وارد گود سیاست شدند و اهداف ملی و مذهبی خود را تعقیب کردند، تا بالاخره انقلاب مردم با اخراج انگلیسی­ها و ملی شدن نفت ایران و انتخابات آزاد و محدود شدن قدرت شاه و نخست وزیری دکترمصدق به پیروزی رسید.

در زمان ملی شدن صنعت نفت، با توجه به اینکه به خاطر ایمان، اعتقاد و دانش، سخت مورد اعتماد دکتر مصدق بود. در سال 1330 دکتر مصدق از او خواست که برای خلع ید انگلیس­ها به مناطق جنوبی و نفت­ خیز کشور برود، و در این موقع که ریاست سازمان آب تهران به عهده او بود، مسئولیت اداره صنعت نفت سرتاسر کشور نیز به او واگذار شد. پس از کودتای آمریکایی - انگلیسی 28مرداد سال1332 و سقوط دولت ملی دکتر مصدق، به مدت یک سال دیگر به خاطر تخصصش، در سمت مدیریت سازمان آب باقی ماند. در سال1333 به خاطر اعتراض به قرارداد جدید نفت با کنسرسیوم، و پی­ریزی سلطه جدید ابرقدرت­ها و به خاطر برگزاری انتخابات فرمایشی مجلس شورای ملی، او و دوستانش را به زندان انداختند و از حقوق اجتماعی و کارهای دولتی محرومشان کردند، ولی هرگز این ناراحتی­ها و فشارها، خللی در اراده نیرومند آنها ایجاد نمی­کرد.

مرحوم مهندس بازرگان، پس از کودتا، چون با برخی از افراد و وابستگان به جبهه ملی تفاهم نداشتند، «نهضت مقاومت ملی» را راه­اندازی کردند و از جمله کسانی که در این مسیر همگام او شدند، آقایان: آیت الله طالقانی، دکتر یدالله سحابی، آیت الله زنجانی، رحیم عطایی و استاد محمدتقی شریعتی در مشهد بودند، اینان بیشتر روی مسائل سازنده اسلامی و تعالیم انقلابی قرآن و عترت کار می­کردند. مرحوم بازرگان با کمک یاران صدیقش از همان سال1320 تا پیروزی انقلاب اسلامی توانست دانشگاه را مرکز مقاومت ضد رژیم نماید و این که تا قبل از 22بهمن سال 1357، دانشجویان دانشگاه­ها، مبارزترین و قهرمان­ترین و انقلابی­ترین قشر اجتماع بودند، بیشتر به خاطر تعالیم و نظارت و برنامه­ریزی این گروه بود، بازرگان با سخنرانی­ها، تفسیرها، تحلیل­ها و مقالات و کتابهای بسیار خود، درس خوانده­ها و آگاهان جامعه را به اسلام انقلابی جذب می­کرد. بازداشت­های مکرر و توقیف جزوه­ها و کتاب­هایش بر محبوبیتش می­افزود، بازاری­ها و روحانیون متدین و انقلابی با او رابطه صمیمانه داشتند و در صف واحد علیه دیکتاتوری شاهنشاهی مبارزه می­کردند و در آن دوران کمتر شخصیت مبارزه و آگاه مسلمانی دیده می­شد که با تعالیم مرحوم مهندس بازرگان رابطه نداشته باشد.

در سال1340 آیت الله العظمی بروجردی(ره) رحلت کردند، راه برای خودکامگی­های شاه بیشتر باز شد، در آن موقع رئیس جمهور آمریکا آقای کندی از حزب دموکرات انتخاب شده بود، آنها می­خواستند در میان کشورهای وابسته به خود، فضای باز سیاسی ایجاد نمایند، شاه، دکتر امینی را به عنوان نخست­وزیر منصوب کرد و مجلس فرمایشی را تعطیل نمود و اصلاحات اراضی را مطرح ساخت و زندانیان سیاسی را آزاد کرد، آقایان: آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و همکارانشان در نهضت مقاومت ملی، از این موقعیت استفاده کرده و نهضت آزادی ایران را تأسیس کردند.

جبهه ملی آن زمان، توان درگیری با قانون شکنی­های شاه و ساواک و تعرض به حریم ملت و دین و روحانیت و منافع ملی را نداشت، لذا بازرگان و دوستانش جبهۀ مستقل اسلامی، ملی و سیاسی جدیدی را تشکیل دادند به نام «نهضت آزادی ایران» و در بیانیه شروع کار این نهضت آوردند که: ما مسلمان و طرفدار اندیشه­ های اسلامی و وحدت دین و سیاست هستیم، برای اعتلای ایران مبارزه می­کنیم و روش دکتر مصدق را برای مبارزه با استعمار خارجی، انگلیس، آمریکا و شوروی می­پذیریم.

پس از تشکیل این نهضت و آغاز فعالیت­های آن، روز اول بهمن سال1341، شش روز قبل از رفراندوم غیرقانونی شاه برای به اصطلاح «انقلاب سفید شاه و ملت!»، اعضای نهضت آزادی را به خاطر مخالفت با خودسری­های شاه و رفراندوم قلابی دستگیر و زندانی کردند و در سال42 در بیدادگاه نظامی، آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان را به 10سال زندان و دیگر همکارانشان را به نسبت فعالیت­هایشان به حبس­های طولانی مدت، محکوم کردند.

حضرت امام خمینی(ره) در آغاز نهضت، ضمن اعلامیه­ای به دستگیری و زندانی شدن آقایان، تحت عنوان: علماء و اساتید که معترض بودند، با شروع نهضت امام خمینی، در برابر اقدامات ضد اسلامی و ضد ملی شاه توسط نهضت­آزادی، حمایت خود را از ایشان اعلام داشتند.

آقای مهندس بازرگان، پل ارتباطی میان دانشگاهیان و روشنفکران مسلمان با روحانیت بود، مخصوصا که با آیات: طالقانی، زنجانی و مطهری رابطه مستقیم داشتند و بنده نیز در مجامعی حاضر بودم که آقایان فوق و چند تن از اعضای نهضت آزادی حضور داشتند و به مذاکره می­پرداختند، آقایان دانشجویان وابسته به مجامع اسلامی را برای دیدار آیت الله خمینی(ره) به قم بردند و با حضرت امام بیعت کردند و در مبارزات با حضرت امام هماهنگی داشتند، شعارهای رهبری دکتر مصدق «آن شیر دربند» در دانشگاه­ها، جای خود را به رهبری خمینی، می­داد.

مرحوم بازرگان و همفکرانش در دوران نهضت امام(ره) بیشتر در زندان­های ساواک در: تهران، شیراز و برازجان به سر می­بردند و هرگز دست از دفاع از اسلام و مبارزه با ظلم نکشیدند و لحظه­ای خاموش نبودند.

در سال1343 و 1344 بارها با دوستان اصفهانی برای ملاقات با ایشان به زندان قصر تهران رفتیم، از پشت میله­های زندان، چهرۀ ملکوتی مجاهدان در راه خدا را تماشا می­کردیم و ایمان و اراده را فرا می­گرفتیم.

در سال1344 جمعی از شاگردان جوان نهضت آزادی از جمله: مهندس میثمی، حنیف­نژاد، سعیدمحسن، ناصرصادق، بدیع­زادگان و... تصمیم گرفتند که پاسخ شکنجه­های دژخیمان شاه را با اسلحه بدهند و سازمان مجاهدین را تشکیل دادند و برخی از جلّادان ساواک را به جهنم فرستادند، ولی پس از اسارت و شهادت این افراد، فرصت­طلب­ها و بی­دین­ها و منافق­ها، آن سازمان را به انحراف کشاندند و حتی علیه خود آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان و مهندس میثمی و نهضت­آزادی اطلاعیه دادند. «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»(مریم-59)

مرحوم بازرگان برای تأمین زندگی خویش در یک شرکت سازندۀ تأسیسات تهویه مطبوع کار می­کرد و برنامه زندگی او و دوستانش، بیشتر در جلسات قرآن، تفسیر و حدیث، مبارزه با نظام حاکم و سلطۀ ستمکاران، چه در منزل و چه در زندان، می­گذشت و با آن همه تخصص و دانش و تعهد، خانه­نشین بودند.

روز 14اسفند 1345، دکتر مصدق از دنیا رفت، تنها خانوادۀ آن مرحوم و تعدادی از اعضای نهضت­ آزادی برای تشییع و تدفین او در احمدآباد تهران که محل تبعید او بود، حاضر شدند و دیگر مدعیان طرفداری از مصدق، جرأت حضور نیافتند.

آقای دکتر سحابی جنازه را غسل دادند، آیت­الله زنجانی بر او نماز خواندند و بازرگان، مرحوم مصدق را دفن و به خاک سپردند.

تشکیل انجمن­های اسلامی دانشجویان، پزشکان مهندسین و معلمین از ابتکارات مهندس بازرگان بود، و در خارج از کشور نیز اتحادیه دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور را برای حمایت از انقلاب اسلامی تشکیل و راه­اندازی کردند.

در جریان سالهای 44 تا 47 که در تهران دورۀ کارشناسی ارشد را می­گذراندم، توفیق داشتم که گاه و بیگاه به حضور ایشان و شخصیت­های دیگری چون آیات: طالقانی، مطهری، دکتر بهشتی و استاد محمدتقی جعفری(رحمت الله علیهم اجمعین) می­رسیدم و ضمن استفاده از محضر آقایان، برنامه­های مبارزات و جلسات و اردوهای سازندگی جوانان اصفهان را به اطلاعشان می­رساندم و از راهنمائی­هاشان بهره می­گرفتم و بیشترین توفیق بنده علاوه بر کسب تحصیلات و مدرک دانشگاهی، ایجاد رابطۀ صمیمانه با امثال این عزیزان بود و اینکه فعالیت­های مبارزان اصفهانی در دوران پیش از پیروزی انقلاب، حساب شده، منظم و موفق­تر از همه جا بود، به خاطر مشورت و راهنمائی این عزیزان بود.

حتی در بسیاری از جلسات اصفهان، آقایان شخصا شرکت می­فرمودند و نقطه نظرهای خود را می­گفتند، البته در آن موقع همۀ انقلابیون با هم یکی بودند و اختلاف نظری وجود نداشت و فرصت­طلب­ها، افراد انقلابی را از هم جدا نکرده بودند و به کسی انگی نزده بودند و مخصوصاً مرحوم دکتر بهشتی (شهید مظلوم) می­فرمودند: اگر انقلاب ما به پیروزی رسید، اصفهان سهم عمده­ای را به عهده دارد، و در سفرهای سیاسی، مذهبی و علمی که دانش­آموزان به مشهد یا جاهای دیگر می­رفتند از جمله با این آقایان ملاقات داشتند و راهنمائی می­شدند، خوب به یاد دارم که آقای مهندس بازرگان در همان سال­های اختناق، در جلسات دانش ­آموزان خمینی­شهر و در جلسات مسجد آیت­الله روضاتی در خیابان آیت­الله طالقانی اصفهان، شرکت فرمودند، در یکی از شب­های زمستان، آقای مرتضی نیلی ایشان را با دوچرخه و دو ترکه! از کوچه پس کوچه­های شهر به آن جلسه آورده بود.

آن مرحوم با همۀ عظمت علمی و سیاسی و مذهبی بسیار متواضع و در جلسات دانش­آموزی پنج – شش نفره شرکت می­کرد و با صمیمیت و خلوص زایدالوصفی سخن می­گفت و هر کجا که ما می­گفتیم می­آمد و چند جلسه در خانه کوچک و ساده ما در محل خوابجان اصفهان، قسمت شمالی خیابان مدرس و باب­الدشت آمد و برای دانش­آموزان و دانش­جویان سخنرانی کرد و آموزش سیاسی و مذهبی می­داد و آنان را به آینده و به انقلاب در حال تکوین نوید می­داد، خدایش بیامرزاد.

در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، مرحوم بازرگان در پاریس با حضرت امام دیدار داشت، بازرگان جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را قبل از پیروزی انقلاب تشکیل داد، آقای دکتر ابراهیم یزدی هنگام تبعید در آمریکا، رابط بین امام خمینی(ره) با آیت­الله طالقانی و مهندس بازرگان بود.

در ایام شکوفائی انقلاب اسلامی آقای مهندس بازرگان از طرف امام خمینی مأمور شدند تا کمیته اعتصابات شرکت نفت را سامان دهند و ایشان به مناطق نفت­خیز جنوب رفتند و با کارکنان اعتصابی شرکت نفت ایران برای کنترل نفت به توافق رسیدند، از سوی امام به عضویت شورای انقلاب برگزیده شدند و با دیگر اعضاء آن شورا به برنامه­ریزی­های اولیه و اداره نظام پرداختند.

در روز 15 بهمن ماه سال 1357 سه روز پس از ورود حضرت امام(ره) به خاک وطن، به عنوان انقلابی­ترین و مؤثرترین چهره، طی فرمانی ایشان را به نخست­وزیری دولت موقت برگزیدند و به دنیا معرفی کردند.

روز 17بهمن سال 1357 در تمام شهرهای ایران به حمایت از ایشان، تظاهرات وسیعی انجام شد و مردم یکپارچه فریاد می­زدند: «بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک» که بیشترین تعداد جمعیت تظاهرکننده، این روز در خیابان­ها حرکت کردند، بنده در تهران خود ناظر بودم، حدود ساعت11 صبح به میدان آزادی رسیدم و چون ساعت14 بعدازظهر به دانشگاه تهران باز می­گشتم، هنوز سیل جمعیت به سوی میدان آزادی در حرکت بود که آن را راهپیمایی 5میلیون نفری می­گفتند.

نوسان­های انقلاب و امواج خروشان پس از پیروزی، مانع شد که یک معلم محبوبِ دانشجویان و یا یک سخنران مورد علاقۀ مستمعان، راحت و آسوده بتواند کشورداری کند و با چهره­های تند انقلابی هم­آهنگ شود.

بالاخره دولت ایشان در روز 13آبان1358 پس از تسخیر سفارت آمریکا، استعفا دادند و همچنان در شورای انقلاب باقی ماندند.

در انتخابات مجلس شورای اسلامی دورۀ اول با 2،134،434 رأی، به نمایندگی مردم تهران انتخاب شدند و تا سال 1363 در مجلس بودند، از آن پس بیشتر به کارهای تحقیقاتی مخصوصا در رابطه با مجلدات (سیر تحولات قرآن) می­پرداختند، البته کارهای پژوهشی دیگری هم داشتند، که دربارۀ آن صحبت می­کردند.

آخرین ملاقات ما دو سه ماه پیش(سال 1373) در یک مجلس عقد در اصفهان بود که ساعتی با هم نشستیم و درباره نوشته­هایشان صحبت کردیم که آمادگی خود را برای همکاری در چاپ و انتشار آن اعلام داشتم.

مرحوم بازرگان با آن تقدس و تدین و ایمان فوق­العاده­اش، پس از انقلاب مخالفینی داشت و تندروی­هائی درباره او به خاطر صراحت کلامش انجام می­شد، که بعدها برخی از آن مخالف­ها، اظهار ندامت کردند.

بالاخره روز جمعه 30 دیماه سال 1373 قلب پرتلاشش از حرکت باز ایستاد و مرد علم و دین و سیاست، پس از عمری فعالیت و کوشش چشم از جهان فروبست، خداوند بیامرزدش که خدمتگذار واقعی مردم بود و پیوسته برای خدا کار می­کرد.

حرف و عملش یکی و خلوص و تقوایش زبانزد دوست و دشمن بود، مسلمان انقلابی و دوستدار جدی ایران بود، «هیهاتَ أن یأتی الزمانُ بمثلهِ» رحمت ­الله­ علیه

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را                                 تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

رحلتش را به همۀ انقلابیون ایران، به دانشگاهیان متعهد و با ایمان، به دوستداران دانش و فضیلت، به مسلمانان آگاه و به شیعیان خالص، به مجاهدان عارف، به شب­زنده­داران تلاشگر، به عالمان حق­گرا و به همسر و فرزندان برومندش آقایان: مهندس عبدالعلی و دکتر نوید و دختران گرامیش و به دامادهایش آقایان: مهندس حجازی، دکتر بنی­اسدی و مهندس محققی و دیگر اعضای خانواده­اش و به دوستان و همگامانش تسلیت می­گوید و توفیق همگان را در راه خدمت به مردم، اسلام و انقلاب، از پیشگاه خدای بزرگ خواستار است و همت مردم متعهدی را که در مراسم تشییع و مجالس ترحیمش در اکثر شهرهای ایران از جمله اصفهان با همت والا شرکت کردند، می­ستایم، خدایشان مؤید دارد.

(فضل الله صلواتی - اصفهان 5 بهمن ماه 1373)

 

 

« نشریه نوید اصفهان 19 بهمن ماه 1373 – شماره 336»


ادامه مطب، متن کامل وصیت نامه

 

ادامه مطلب ...