«در مسیر بی خردی»
فیلمی نشانم دادند که جلوی حرم حضرت رضا(ع) و حرم حضرت معصومه(س) عدهای اجتماع و اعتراض کرده بودند که چرا درهای حرم بسته است و اینجا میخواستند دعا کنند و شفای روح افسرده و عقب ماندۀ خود را از خدا بخواهند، شاید که دعایشان مستجاب و خداوند عقلی عنایت بفرماید!
در شرایطی که تمام مقامات پزشکی، مذهبی، سیاسی ایران و جهان، اجتماعات را ممنوع کردهاند، طلبۀ امثله خوانی، چند نفری را در قم دور خود جمع کرده و دنبالۀ عوام فریبیهای پیشین، علیه مقامات کشور شعار میدهند و میخواهند درِ حرم مطهّر را بشکنند، مگر امامان و امامزادگان ما همه با شمشیر یا با مسموم شدن، شهید نشدند؟ که صدها سال است بر شهادت و بر مظلومیتشان میگرییم!؟ حالا چند نفر با ریش و پیراهن بدون یقه برگردان، مدعی شدهاند که اگر درها را بشکنیم و وارد حرم شویم، این بیماری وحشتناک که خود عذاب الهی است، فرار میکند و دیگر اثرگذار نخواهد بود!
علما، مراجع، رهبرانقلاب، ریاست جمهوری، ستاد و سازمانهای بهداشتی و پزشکی کشور، همه جمع شدن افراد را در مراکز مذهبی و غیرمذهبی، ممنوع و بلکه حرام کردهاند، ولی این افراد داد سخن میدهند که ما از امامزادهها خواهان معجزه و شفا هستیم، در حالی که مکانهای تجمع، هنوز کاملا ضدعفونی نشده بود، لااقل میگذاشتند شستشو و ضدعفونی شود، چرا «مرگ بر روحانی» جناب دکتر روحانی دیگر چه باید میکرد؟ در شرایط تحریم و دخالتها همۀ امکانات کشور را تجهیز کرده و همۀ اقدامات را انجام داد، که از شیوع این بیماری خطرناک (کرونا) جلوگیری کند و از آسیبها و تلفات آن بکاهد، اگر صاحبان شما بودند چه میکردند؟ کاش آن آقای شعار دهنده، عبا و عمامه را بر میداشت و مثل رفیقش فقط با لباس عادی ژاژخواهی میکرد، که باعث اهانت به روحانیّت معظم نشود! و جوانها بیش از این از وابستگان به مذهب و صاحبان دستار و محاسن تنفّر پیدا نمیکردند.
جمعی از عالمان لباس مخصوص میپوشند و در بیمارستانها اگر کاری از دستشان ساخته باشد به کمک پزشکان و پرستاران میروند و جمعی عقب ماندۀ ذهنی، عدهای از عوام درس ناخوانده را به دور حرم میکشانند و فریاد میزنند: «دوا اینجا، شفا اینجا» وجود این فراد از خود کرونا خطرناکتر است، اینها قاتل مردمند، درِ حرم را باز کنند که بیماری توسعۀ بیشتری پیدا کند، و مردم بیشتری بمیرند، شاید مردن آنها بهتر باشد تا سروکله زدن با امثال شما!
مگر خود حضرت فاطمۀ معصومه(س) را ایادی عباسیان در ساوه مسموم نکردند؟ آن بانوی بزرگوار در حال بیماری خود را شهر قم رسانیدند، شیعیان به استقبال آن کریمه اهل بیت(س) رفتند، پس از هفده روز اقامت در شهر قم و معالجاتی که انجام شد، بالاخره به جوار رحمت حق پیوستند، (تاریخ قم، حسن بن محمدقمی)
متعصبان آن زمان نه دری شکستند و نه به رئیس جمهور با 24میلیون رأی اهانت کردند و نه شعار دادند، نه آگاهی و عقب ماندگی خود را به جهانیان نشان دادند، نه بروز دادند که از بت پرستان جهان پائینتر و ناآگاهترند، نه باعث شدند که مردمی چه در داخل و چه در خارج، دین، مذهب و روحانیت را به تمسخر بگیرند و اعلام کنند که این همه مدعیان دینمداری ایرانیان، با آن همه سوابق تمدن و احترم به خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) بدن مطهر حضرت معصومه(س) را با نهایت احترام و با حضور همۀ اندیشمندان و راویان که آن موقع در شهر قم بودند، دفن و زیارتگاه شیعیان شد و افتخار برترین عالمان و مراجع تقلید آن بود که در کنار مزارش مدفون گردند.
برخی در کانالها و سایتها نوشتهاند که اینان مأمورانی هستند که میخواهند قدرت معنوی روحانیت را تضعیف کنند و بر جمعیت دین گریزان بیفزایند!
روزه را که واجب است و نهایت اهمیت دارد در صورتی که پزشک معالجی برای کسی زیانبخش تشخیص داد، گرفتنش حرام است و قضایش و کفّارهاش واجب است، ولی زیارت امام و امامزاده کاری مستحب است و قطعا اگر زیانی به کسی برساند، رفتنش نادرست و سفر حرام است و به جای کاری صواب و با اجر و ثواب، گناهی نابخشودنی به حساب خواهد آمد، چون مراجع نهی کنند و یا افراد مسئول مثل رئیس جمهور و مقامات بهداشتی منع نمایند، به طور مسلم گناه است و به جای هر قدم، ثواب حج و عمره با هر قدم، مخالفان و تخطّی کنندگان را به سوی جهنم میکشاند. خدایمان هدایت فرماید و بر عقل و خردمان بیفزاید
«والسلام علی عبادالله الصالحین»
فضل الله صلواتی – اصفهان 28/12/98
باسمه تعالی
« یا مقلب القلوب و الابصار »
دوستان، یاران، بستگان و خویشاوندان ...
حضرت رضا(ع) فرمایند: «اثر وضعی گناه هماره در جامعه اثر گذار است، چه خطای خود را بدانیم و چه ندانیم»
وقتی محبت، دوستی، کمک به بینوایان فراموش شود، حقوق الهیه، صدقات، صلۀ رحم، ترک شود، نافرمانی از پدر و مادر، مربیان جامعه انجام گردد، در آن صورت عذاب الهی به صورت گرانی، تورم، فقر، بیماریهای لاعلاج، مرگ های ناگهانی، قساوت قلب، افسردگی و بی عدالتی دامنگیر همه جامعه میشود، خشک و تر با هم میسوزند، حتی فرصت شادمانی، تفریح و مسافرت هم از همه گرفته میشود، ترس و وحشت بر سراسر جهان سایه افکن شده، حاکمان بدون رحم و انصاف بر سر مردم مسلط می شوند...
امید است که سال 1399 سال شادی، سلامتی و سیادت و نیک نیازی باشد، عدل و انصاف و آرامش را تجربه کنیم، توسعه و پیشرفت و صلح را دنبال نمائیم و ایرانی پایدار و سربلند داشته باشیم.
« حول حالنا الی احسن الحال »
فضل الله صلواتی
هفتۀ آخر اسفند1398
« انالله و انا الیه راجعون »
درگذشت جانسوز و نابهنگام مرد خدمتگذار و با ایمان مرحوم مغفور
مهندس سیداصغرخادمی فرزند مرحوم آیت الله سیدشمس الدین خادمی
به علت بیماری، را به خانواده های محترم و معزز خادمی، علامه جعفری، مصحف، مادر، برادران، خواهران ، همسرش حاجیه خانم مصحف و فرزندان گرامیش سروش ، فائزه و عاطفه تسلیت می گوید.
طول عمر، عزت، سلامتی، صبر و اجر از درگاه خداوند بزرگ برای همه بازماندگان آرزومند است.
با احترام
فضل الله صلواتی و خانواده
اصفهان ۹۸/۱۲/۲۵
خدا شفا می دهد نه ضریح، «دوا اینجا شفا آنجا»
افسوس، آیا اگر به خاطر شیوع یک بیماری درِ مسجد، معبد و کلیسائی بسته شود و یا مزار امام و امامزادهای تعطیل گردد، این دلیل ناتوانی خدا است؟
دین اگر درست فهمیده و درست به کار برده شود، از همه چیز و از همۀ کارها بالاتر است، نه دینمداران درست تفهیم کردند و نه ما توانستیم شاگردان و فرزندان خود را با تربیت دینی آشنا کنیم
دیگر جوانها فریب ظواهی را نمی خورند
فضل الله صلواتی
برخی از جوانان و علاقمندان به ملک و ملت در فضاهای مجازی از انتظارات خود از حاکمان و دستاندرکاران حکومت ایران نوشتهاند که لااقل در شرایط انتخابات و پیش از ورود و اپیدمی ویروس کرونا و سیزدهم رجب، میلاد مسعود حضرت علی(ع)، زندانیان سیاسی را که اسلحهای نداشتند و به کسی آسیبی نرساندند، فقط منتقد و سلیقه متفاوت سیاسی داشتهاند، آزاد کنند، کاشکی شورای نگهبان یک قدم در جهت خواست مردم و رضایت آنها بر میداشت، اگر کرونا با اجبار آنها را وادار کند که تعدادی از زندانیان عادی را موقتا آزاد کنند و این عصبانیتها باعث میشود که بسیاری از جوانان ایران حدود 50میلیون دین گریز و از روحانیت بیزار شوند، غیر از چند هزاری که در اعتکافها شرکت میکنند.
اساس دین بر محبت و اخلاق است، ولی جوانان محبتی و اخلاقی نمیبینند، خشونت، بیکاری، گرانی، بیماری، فساد اداری، ردصلاحیتها، عدم مدیریت صحیح در بحران ها و مناسبت ها و... همه را به اسم دین و روحانیت میبییند، دیگر چه تقصیری دارند که ترک شریعت کنند و دین مداری را رها سازند، اگر اصل دین محبت است، رفتار سردمداران را به نام دین نباید توجیه کرد، دیگر جوانها فریب ظواهر را نمیخورند، اگر مسئولان از اخلاقیات جدا افتادهاند، این تقصیر دین نیست، دین عدالت و آزادی و پاکدامنی، اندیشه، گفتار و کردار نیک، راستی و درستی است، در هر کجا آن باشد، آنجا دین است و اگر بدان عمل نمیشود، تقصیر امثال من، مدعی و سخنگوی دینی است! جدائی از خدا، معاد، بهشت و جهنم، به خاطر اعمال و رفتار نادرست امثال من است.
پیامبر(ص) آمد که اخلاق مردم اصلاح شود، مردمان به اخلاق نیکو وابسته شوند، انسان شوند، اگر افرادی ضد اخلاق عمل میکنند، مردم را میآزارند، با تهمتها و برچسبهای بیهوده افراد را ردصلاحیت و بد و خوب و خودی و غیرخودی میکنند، آیا تقصیر خدا و پیغمبر و قرآن و امام است؟
بهشت و جهنم سرجای خود هست، اگر همه بخواهند یا نخواهند.
«گوئیا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور می کنند»
وقتی از اخلاق سخن گفته میشود برای اصلاح این دنیای مردم است، اگر خوب عمل شد، آخرت هم خوب میشود، خوش اخلاقها زندگیشان بهشت است و بداخلاقها جهنم، اگر اعتقاد کامل و عمل به آموزههای دینی باشد، بشریت نجات پیدا میکند، نه آنها که به اسم دین و یا ملیّت یا وطنپرستی، مردم را میچاپند و ستم میکنند و با پول مردم زرّادخانه ها را تجهیز می کنند، باتوم و اسلحه خرید و فروش میکنند و مردم را به جان هم میاندازند، نه برادر! آن دین و وطن نیست، بلکه دیکتاتوری است، دانشمندان هم در سایه ایمان به خدا و آزادی میتوانند به بشریّت خدمت کنند.
در جنگهای جهانی اول و دوم، دین نبود، میلیونها انسان کشته شدند و چه بسیار سرمایهها تباه شد، جنگهای دیگری که به اسم دین انجام میشود و مردمان کشته میشوند، هیچکدام برای خدا و دین نیست، فریب دینهای دروغی و آزادیخواهیهای گناهآلود و از دانش و وطن برای به قدرت رسیدن را نباید خورد، جنگها و تباهی ها، نتیجۀ دریافتهای دانشمندان بیدین بود که بمب اتم و بمب هیدروژنی و سلاحهای میکروبی و بیولوژیکی ساختند و چه به سربندگان خدا آوردند و اگر ادامه یابد دیگر فاتحۀ هستی در روی زمین خوانده میشود، نتیجۀ دانش کدام دانشمند اسلحه ساز و بمب ساز، انسانی را نجات داده است؟
باید به دنبال استفاده از انرژیهای طبیعی و پاک (خورشید، آب و باد) بود، با اصول علمی آب دریاها و اقیانوسها را تبدیل به ابر و باران کرد و از درگاه خدا هم باران خواست، چون باید باران رحمت باشد و در باغ لاله روید و جهان را آبادان کند، نه طوفان و سیل بنیانکن، در تمام لحظات و در همه جای مهر و قهر طبیعت، نیاز به الطاف الهی داریم، و الاهمان باران، و همان هوای لطیف کوهستان، باعث خفگی آدمیان و عذاب می شود.
تفکر بشر باید به جائی برسد که زیانها را به حداقل برساند، آن هم با توجه به معنویات، تشخیص درد و تهیه دارو با پزشک است، ولی شفای انسان ها با عنایات پروردگار است، هر که باشیم و به هر جا برسیم، مگر میتوانیم الطاف الهی را نادیده بگیریم، تمام داروها و شرایط داروئی را به کار میبریم، ولی اگر شرایط الهی نباشد داروها اثر عکس میگذارد، به قول مولوی:
«از قضا سرکنگبین صفرا فزود روغن بادام خشکی می فزود»
حکومتها باید جوامع را به نحو احسن اداره کنند، کاری به عقاید و افکار مردم نداشته باشند، آزادی را تا آنجا که مانع آزادی دیگران نباشد حفظ کنند، ما عدالت و صداقت و ایمان و راستی و درستی را حکومت دینی میگفتیم، اگر خدای ناکرده این نباشد، نام آن را دینی نمیگذاریم. حضرت عیسی(ع) به مریضی فرمودند: «ایمانت تو را شفا داد» اگر روح، قلب و وجود ما به چیزی یا جائی اعتقاد داشته باشد، همان روحیه، ما را نجات خواهد داد و اگر به بهترین دارو اعتقاد نداشته باشیم، آن دارو بی تأثیر میشود.
فردی از روی سادهلوحی شنیده بود خدا روزی رسان است، رفت و گوشهای عبادت میکرد و وقت نهار و شام از خدا طلب غذا کرد، اما طبیعتا خبری نشد، چند ساعتی گذشت و پیرمردی آمد و سفرهای پهن کرد و مشغول خوردن غذا شد. مرد سادهلوح که دید غذای پیرمرد به نیمه رسیده و عنقریب است که بقیه آن را هم تمام کند و او باز هم گرسنه بماند، ناگهان سرفهای کرد و پیرمرد دانا فهمید و صدا را شنید و گفت: هرکه هستی بفرما، او رفت و با پیر هم غذا شد.
پیرمرد به او گفت: اگر سرفه نمیکردی، من از کجا میفهمیدم که تو حضور داری؟ خدا روزیرسان است، اما برای رسیدن به آن باید سرفهای هم کرد. اگر سرفه نمیکردی همین را هم از کف میدادی....
اعتقاد، دین داری و ایمان لازمۀ وجود بشر است، چه بهتر که ایمان به خدای هستی بخش و جان آفرین و خردبخش باشد.
ضریح طلا و نقره و سنگ و در حرم فی نفسه، کسی را شفا نمیدهد، روح توسل و تمرکز به خداوند و انسان های وارسته است که باعث شفا میشود. پاکی و پاکیزگی و رعایت اصول بهداشتی وظیفه ماست، سیره و روش زندگی ائمه نیز همینگونه بوده است.
پیش از این، انرژی درمانی که امروز مرسوم شده است را حقهبازی میدانستند، اما امروزه آن را طب جایگزین، مکمل، جامع یا یکپارچه مینامند. روش انرژی درمانی روشی جایگزین با هدف ایجاد تعادل، سلامتی و آرامش در فرد است. یک تئوری اساسی در مورد انرژی درمانی شامل انسداد انرژی و یا عدم تعادل آن است که در نهایت منجر به بروز بیماری میشود، شاید همه انواع انرژی درمانی، روشی جایگزین برای درمان تمام بیماریها نیستند، اما سبب ایجاد آرامش و بهبود کیفیت زندگی در افراد مبتلا به بیماریهای صعب العلاج میشود.
پنجره فولاد و ضریح و گنبد و طلا و کاشی هم گاهی میتواند نقطه تمرکز و وسیلهای باشد که انسانها را به محبوب و به شفای جان برساند، همانطور که یک حالت روانی، یک انرژی مثبت، یک تلفن از یک دوست، میتواند حال ما را دگرگون کند و اندوهمان را به شادی مبدل نماید، نامه که یک تکه کاغذ است و تلفن یک دستگاه مخابراتی، در اکثر مغازهها و خانه ها هم هست، چرا گاهی میتواند انسانی را دگرگون کند، «یا محول الحول و الاحوال» آیا گوشی تلفن بود که روحیه ما را عوض کرد و یا آن پیام و آن انرژی و مطلبی بود که در فضای بیکران هستی وجود داشت و ما، نه دیگری آن را گرفتیم، همه که نمیتوانند از پنجره فولاد و گنبد و گلدسته و... پیام بگیرند، باید تشنۀ پیام بود، به قول مولوی:
«آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست»
همینکه درد را شناختی و درمان کردی و شفای خود را طالب شدی، خواهی نخواهی تو دینی هستی، تو با معنویات سرو کار داری، میدانی که دستی دیگر هم مؤثر در عالم وجود است، ممکن است با زبانت نگوئی، ولی همه وجودت، سرتا پایت میگوید: «که یکی هست و هیچ نیست جز او، وحده لااله الا هو» چه زنده بمانی و چه بمیری، تنها چشمت، امیدت، سرتاپای هستیات رو به سوی «الله» دارد، این پنجرۀ فولاد و دیوار کاشی و زمین مرمری نیست که بخواهی به تمسخر بگیری، از همان روز اول خلقت آدم ها، این حرفها بوده و تا امروز هست و خواهد بود، اگر حوصلۀ مطالعه و خواندن داشته باشیم، تاریخ فلسفه، تاریخ عرفان، تاریخ ادبیات، تاریخ ادیان، تاریخ هنر، جامعهشناسی و تاریخ جنگها، خونریزیها، بردگیها، همه چنین بوده است و خواهد بود، مهم آن است که ما در این مدت عمر کوتاه خود چه نقشی داشته باشیم و چه ببینیم و چگونه بگذریم؟ بعد به این نتیجه برسیم که زندگی خواب و خیالی بیش نبوده است، اگر خدا نباشد همۀ زندگی هیچ و پوچ است، «او نداند جز که اسطبل و علف، از شقاوت بی نصیب و از شرف»
برادر، اگر با بعضی دینداران مشکل داری، پای خدا و دین و پنجرۀ فولاد را به میان مکش، تو به امام و افکار و خردمندی و اندیشۀ امام نگاه کن، اصلا به گنبد و پنجرۀ فولاد و ناقارهزنها و کبوتها نگاه نکن، آنها که عاشق میشوند، در همه جا جلوۀ معشوق را میبینند.
«عشق کار نازکان نرم نیست عشق کار قهرمان است ای پسر»
اگر روحیه عشق به خدا نداری برو دنبال کارت، خود را با همان گوشی همراه مشغول کن، فریدون مشیری میگوید:
«بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم» مهتاب و شب و کوچه و در و دیوار همه جا هست ولی آنچه برای همه نیست محبوب است، من و شما هر شب مهتاب میتوانیم در کوچهها بگردیم، نه خاطرهای، نه یادی و نه کسی، همچنان سرگردان و با افکار پریشان باید به طرف خانهمان برویم، مبادا دیر شود، آنکه این کوچه در «شب مهتاب» برایش دل انگیز و خاطرهآور است، کسی است که شبی را با محبوبی و یا معشوقی از این کوچه گذر کرده است، که در و دیوار برایش خاطرات شیرینی را به همراه دارد، بی محتوا و بدون عشق در کوچهها راه رفتن و زمزمه کردن، یک نوع دیوانگی است، اگر کسی ببیند، گمان دیوانگی میبرد و یا اگر بچههای محل ببینند که خیره به در و دیوار نگاه کنی آیا مشکوک نمیشوند که این مرد یا زن به چه منظوری خانهها و مردم را وارسی میکند؟ چه قصدی دارد؟ آیا باعث درگیری یا خبر کردن پلیس نمیشود!؟ آن محبوب است که به در و دیوار و مهتاب معنی میبخشد، من و تو باید دنبال آن محبوب باشیم، نه پنجرۀ فولاد، برادر چرا در قدم اول توقف کردی؟ اولین نشانه را که دیدی جا زدی و از راه رسیدن به قاف سیمرغ بازگشتی؟ پس همینجا بمان و با پنجرۀ فولاد دست به گریبان شو، قهقه بزن، آنچه اولیای خدا از پنجره و گنبد و خاکهای بقیع میبینند، دیگران نمیبییند، حتما میگوئی: خاک که دیدن ندارد! وحشی بافقی میگوید:
تو مو می بینی و من پیچش مو تو ابرو من اشارتهای ابرو
تو لب می بینی و دندان که چون است دل مجنون ز شکرخنده خون است
کسی را کو که لیلی کرده ای نام نه آن لیلی است کز من برده آرام
سیلها، زلزلهها، طوفانها، بیماری ها میآیند و میروند، بالاخره انسان است که در جهاد با طبیعت باید پیروز شود، که از ابتدای خلقت تا امروز اینگونه بوده است، با خوردن الکل و مصرف مواد مخدر نمیتواند، موفق به آن جهاد شود، در جریان سیل و بیماری سرگردان میافتد و میرود و در دل دریا و خاک مدفون میشود، ولی خردمندان و آگاهان و اندیشمندان میایستند، مقاومت میکنند، پایدارند، تا با امید خدا و اراده و اندیشه خودشان مشکل را برطرف کنند.
شما از یک فرد مذهبی، چه روحانی و موبد زردشتی و کشیش مسیحی و خاخام یهودی و چه روحانی مسلمان، بدی دیدهای؟ حالا کائنات را زیر سؤال میبری که مردم بیائید که جهان را آب برد!
می خواهی به آتشکده آسیب بزنی، به پنجره کلیسا سنگ بیندازی و به دیوار مسجد سنگ بپرانی، برادر تو برو و خود را اصلاح کن، «خود شکن، آئینه شکستن چه باک»
آیینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آیینه شکستن خطاست
برخی دیگر هم شرایطی برای حکومت و قانون اساسی وضع میکنند که امیدوار کننده است، دلیل آگاهی آنها است، ولی این را باید دانست که:
«پشه کی داند که این ملک از کی است؟ در بهاران زاد و مرگش دردی است»
در زندان های شاه برخی که کم میآوردند و به اصطلاح میبریدند و یکباره زیر پِل همه چیز میزدند و تغییر موضع می دادند و دست از مسلمانی میشستند، با قهرمانی! نماز را ترک و ایستاده ادرار میکردند، افتخار داشتند که فتح کوه قاف کردهاند و خود را از همۀ قید و بندهای جهان هستی آزاد کردهاند!
گر جملۀ کاینات کافر گردند بردامن کبریاش ننشیند گرد
تو هم نباشی مثل میلیاردهای دیگر که نیستند و لایق همین حکومتی هستی که داری و فرمایش پیامبر است «عمالکم کاعمالکم» همین رفتارها و اعمال شما است که حاکمان را میسازد.
افسوس! اگر به خاطر شیوع یک بیماری درِ مسجد، معبد و کلیسائی بسته شود و یا مزار امام و امامزادهای تعطیل گردد، این دلیل ناتوانی خدا است؟ باید محل اجتماعات مردم تعطیل باشد، چه مسجد، چه رستوران، چه سینما، چه قهوه خانه، چه ورزشگاه و هتل و مهمانسرا، تا مشکل ویروس برطرف شود.
عیب جامعه پرسرعت و گرفتار امروز ایران این است که همه چیز را یا سیاه میبیند یا سفید، نگاهها صفر و صدی است و به مدد سرعت فوق العاده شبکه های مجازی و اطلاعات بعضا غیرموثق و کم عمق، زود میخواهد نتیجه بگیرد و قطعا این معلول ها، علل دیگری دارد! قشریها و برخی بچه های کوچه واتساپ و تلگرام و دیگر شبکه های مجازی خوشحالند که از خدا کاری ساخته نبوده است! آری آن خدائی که شما در جیب داشتید، کارائی نداشت، نتوانست جلوی ویروس را بگیرد، بهتر است استعفا بدهد، ولی خدای جهان هستی میگوید:
ای بشر من تو را آفریدم، به تو عقل و اندیشه دادم که جلوی ظلم و جهل و بیماری و فساد را بگیری و اگر نمیتوانی، پس باید آن را تحمل کنی تا راه را از چاه تشخیص دهی «حتی یغیروا ما باَنُفسِهم» تا خود را عوض کنید.
«دین آدمیت است و جوانمردی و ادب ورنه ددی به صورت انسان مصوری»
یکی میگوید فقط و فقط پیشگیری، پزشک و درمان، معنویت و دعا و درخواست از خدا هیچ اثری ندارد، در این شرایط عدهای هم راه می افتند، با بیخردی و افراطی گری، ضریح را میبوسند و لیس می زنند، و در شبکه های مجازی فیلم پر می کنند که: کنار قبر مطهر ولی خدا ویروس و بیماری اثر نمی کند! کنار مرقد مطهر امامی که با زهر به شهادت رسیده، این عدم تعادل، بیماری بدی است، قانون الهی، این است که شما کارت را درست انجام بدهی، ما هم کمکت می کنیم.
هر دو در پرتگاه افراط و تفریط نه با قرآن کریم میانهای دارند، نه با سیره اهلبیت(ع) و نه با مشی علمای دینی، خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» خدا حال هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد تا زمانی که خود آن قوم حالشان را تغییر دهند». منطق قرآن انسان را حاکم بر سرنوشت خود میداند و در عین حال وعدههای متعددی برای یاری انسان از عالم بالا دارد «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» و چنانچه مردم شهر و دیارها همه ایمان آورده و پرهیزکار میشدند همانا ما، درهای برکات را از آسمان و زمین بر روی آنها میگشودیم.
دین اگر درست فهمیده و درست به کار برده شود، از همه چیز و از همۀ کارها بالاتر است، نه دینمداران درست تفهیم کردند و نه ما توانستیم شاگردان و فرزندان خود را با تربیت دینی آشنا کنیم، مثل گوسفندان در میان دشت رهایشان کردیم تا نوبت سربریدنشان شود، چه خوشحالند آنها که در نمازجمعه و جماعت شرکت نداشتهاند، وقتی دو روز تعطیل شد فریاد برمیآورند : دینشان که وابسته به نمازجمعه یا جماعت بود، تعطیل شد! منتظر باش چند روز دیگر با رونق بیشتر ادامه خواهد داشت و من و تو به خود بخندیم که دین رفته بازآمد و ضریحشان دیگر شفا نمیدهد!
برادر، خدا شفا می دهد نه ضریح، «دوا اینجا، شفا آنجا»، حتی در کلیسا هم میگویند: خدایت بخشود، خدایت شفا داد، «از تو حرکت، از خدا برکت» است، همتورزی و امید، کلید گشایش قفلهای بسته خواهد بود.
اهل همت رخنه در سد سکندر می کنند این سبکدستان، کلید فتح را دندانهاند(صائب)
باید گفت برخی در شبکه های اجتماعی که گستردگی و فراگیری دارد، بدون مطالب عمیق و علمی، شبهه میاندازند!
رسول خدا(ص) هم که مریض میشدند به طبیب رجوع میکردند! امام صادق(ع) به طبیب رجوع میکردند، وقتی حضرت امیرمؤمنان علی(ع) ضربت خوردند، مراقبتهای اولیه از ایشان شروع شد و پزشکان کوفه به بالین ایشان گرد آمدند و در بین آنان از همه ماهرتر «اثیر بن عمرو» بود. اثیر وقتی زخم سر امام را دید، دستور داد ُشش گوسفندی را که تازه کشته شده برایش بیاورند. سپس رگی از آن را بیرون آورد و در محلّ ضربت قرار داد. پس از معاینه رو به امام حسن مجتبی(ع) کرد و گفت شمشیری که با آن فرق حضرت را شکافتهاند، آغشته به زهر بوده و در خون نفوذ کرده است و به حضرت گفت وصیت های خود را بکن، معالجه موثر نیست... هر چند منجر به شهادت حضرت امام شد، اما درمان را ادامه دادند. از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: یکی از پیامبران الهی بیمار شد و با خود گفت مداوا نمیکنم تا همان کسی که درد را داده شفایم دهد. خدا به او وحی فرمود تا معالجه نکنی تو را شفا نمیدهم. (مکارم الاخلاق، ص 362) بنابراین پیشگیری و درمان وظیفه انسان و پذیرفتن وعدههای الهی است.
کدام ضریحی دست به الکل شده؟ از روز اول گیاهان و علفهای صحرائی و بعدها سدر و صابون و ضدعفونی میکردند و امروز هم مواد الکلی و شاید درآینده چیزی قوی تر، مگر در شهر مکه و مدینه در ایام شلوغی به طور دائم با انواع مواد شوینده و ضدعفونی، دائم حرم را شستشو نمیدهند؟ پس شما نتیجه میگیری که داروی کشندۀ میکرب از خدای کعبه برای کشتن میکربها قوی تر است! معلوم است تو خدائی را می شناخته و پرستش کرده ای که میکرب کش باشد! آری خدایِ میکروب کش تو ناتوان است، بتهای زمان پیغمبران هم میکرب کشی نمی دانستند و سم پاشی بلد نبودند، مردم در آینده به بت پرستها خواهند خندید، که خدای خود را الکل قرار میدهند، آنها میخواهند از الکل خوردنی استمداد کنند و جان در راه آن فدا سازند، که در این چند روز الکل بیشتر از «کرونا ویروس» مشروب تقلبی، سفیهان را کشته است، آنها ندانسته اند که بیاری کرونا تنفسی است، چرا تو به معده آسیب میرسانی؟ تو باید باشی، تو نباید بمیری، آن هم با مشروب تقلبی، نزدیک 46 نفر در یک شب! آنها بیشتر از فوت شدگان از ویروس در منطقه!
میگویند اگر حوزۀ علمیه دانشگاهها، مدارس تعطیل شود، چه میشود؟ هیچ، مثل زمان قاجاریه، پایمان را رو به قبل دراز میکنیم و میمیریم، می گویند اگر رفتگرها نباشند چه میشود؟ هیچ، زبالهها انباشته میشود، مگر در هندوستان با یک و نیم میلیارد جمعیت که زباله ها را گاوها، بزها، گرازها و سگها میخورند چه میشود؟ که از احمد کسروی استناد میکنید، او را چون مردم تبریز از شهر بیرون راندند، بنای ناسزاگوئی به آدم و عالم را گذاشت و امروز در میان آثارش، برخی جوانان به چند سطر آن استناد میکنند. مگر در زمان رضاشاه، شهرداری و رفتگر و ادارۀ مالیات و بازرگانی بود؟ هرکسی خانه و جلوی خانه خود را تمیز میکرد و از زبالهها به عنوان کود استفاده میکردند، به روستاهای اطراف بروید، با نداشتن شهرداری و رفتگر، آیا مریضند و در زباله غرقند، مردم با همان شرایطی زندگی میکنند که بر آنها حاکم شده است، در این چند روز با مطالعه مطالب درج شده در شبکه های اجتماعی متوجه میشویم، بدگویان میخواهند نتیجه بگیرند: چون حکومت دینی ایران نقاط ضعفی دارد، پس دین بد است و علم فوق دین است و شهرداری علم است و رفتگر اصول علمی و دین فایده ای ندارد و نیازهای جوامع مشاغل و خدمت را پدید میآورد.
در دهه چهل در یک روستائی تمیز و پربرکت و مردمی مهربان و با ایمان آموزگار بودم، که اصلا خدمات حکومتی جز یک مدرسه کوچک نداشت، مغازهای هم نبود، فقط دکهای برای قند، چای، سیگار و توتون(سقط فروشی)، هر هفته هم گوسفندی کشته میشد و هر که گوشتی میخواست میخرید و همه در خانه نان میپختند و برنج داشتند و چه زندگی شیرین و شادی بود، نماز میخواندند و روزه میگرفتند، یک رادیو نفتی هم بیشتر در ده نبود و کسی با اخبار کاری نداشت و بعد هم که رادیو پیدا شد، فقط ساز و آوازش را میخواستند، در ایام عاشورا هم از این محل به آن محل میرفتند و اشعاری میخواندند و گاهی ارباب ده، یکمنبری برای آنها میفرستاد، فسادی نبود، بیماری نبود، مرگ و میری نبود، گورستان خلوت بود، عروسیها شاد و چند روز به طول می انجامید و هیچ خبری نمی شد
امروز در بسیاری از خانوادهها و مخصوصا زندگی جوانان این تنگناهای اقتصادی گریبانگیر شده، چه باید کرد؟ برخی که مشکلاتی را تحمل کرده اند، یا مطالعه ندارند، یا منتقدند، شبهه می افکنند و نسخه می پیچند و می گویند: اگر حکومت ایران چنین و چنان بود، کرونا از چین نمی آمد و از امامزاده ها و پنجره فولاد کاری ساخته نشد و الکل کارساز شد، بسیار خوب، خیلی ممنون از کشفیات و اختراعات برخی جوانان عزیزمان، هر چند هموطنان ما اهل طنز، هزل و مطایبه هستند، و برای هر رخدادی طنزی در آستین دارند که انشاءالله این مطالب هم از آن دسته است.
خدایمان هدایت فرماید و به مسؤلانمان توفیق عنایت کند که در جامعه، حسن نظر، اعتماد، وحدت، دوستی و معرفت ایجاد کنند.
«جان گرگان و سگان از هم جداست متحد جانهای شیران خداست»
با آرزوی عافیت، سلامتی و پیروزی برای همه مردم
فضل الله صلواتی – 22 اسفندماه 1398
حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب حاج سید محموددعایی (سلمه الله تعالی)
درگذشت برادر ارجمندتان، مرحوم مغفور حجت الاسلام حاج سید احمد دعایی (رضوان الله علیه) را که از عالمان متقی و متعهد یزد بود، به حضور آن جناب و آقازادگان محترم ایشان و مردم شایسته شهر یزد تسلیت می گوید. خداوند به همه بازماندگان صبر و اجر عنایت فرماید و بر توفیقاتشان بیفزاید.
اصفهان – فضل الله صلواتی - بهمن - 1398