فضلالله صلواتی
منتشر شده شماره 4457 روزنامه اعتماد، پنج شنبه 14شهریورماه 1398
اگر علی (ع) حکومت را میپذیرد برای آن است که به مردم خدمت
کند، در همان ایام محدود و اندک زمامداری، مفهوم عدل و آزادی و خدمت به خلق
را نشان داد، با یتیمان میگریست و با اسیران و مسکینان همغذا میشد،
برای عشق به خدا، بینوایان، یتیمان و اسیران را غذا میداد و به مشکلاتشان
رسیدگی میکرد، با کودکان
پدر مرده همدردی میکرد و چون خلخال از پای زنی مظلوم ربودند، آشفته و توفانی میشد و نظام حکومت و زمامداران جامعه را محکوم میکرد.
مبادا تا قیامت کسی فریب بخورد و اسلام ناب محمدی را با اسلام معاویه و یزید، بنیامیه و بنیعباس و در دنیای معاصر، با اسلام تکفیریها، بوکوحرام، داعشیان، القاعده و طالبان اشتباه کند و این مشعل نورانی را حسین (ع) در روز دهم محرم سال 61 هجری، در مقابل دیدگان بشریت روشن کرد تا خلقها تا قیامت حق را از باطل تشخیص دهند و در این دنیای پرتلاطم آشفتگیها، راه خود را پیدا کنند و حق را بیابند.
تاریخ جهان روی نخبهها تکیه دارد. در هر رشته و در هر جایی برترینها را مینمایاند. آنها که در تاریخ نامهاشان سرلوحه خوبیها، نیکیها و خدمتهاست، هماره زندهاند و جاویدانند. مگر میشود نام پیامبران و اولیاءالله را از صحیفه روزگار محو کرد؟ آنها فقط خوبی بودند و سعادت مردم را میخواستند، نیکی مطلق بودند و در برابر آنها، ناشایستگانی بودند که جز منافع خود و وابستگانشان را درنظر نمیگرفتند، قدرتمندان میخواستند خدای جهان هستی باشند! «انا ربکم الاعلی» من پروردگار برتر شما هستم، کسی بالاتر و برتر از من نیست، ولی موسی و هارون، قدرتمند دیگری را به رخ میکشیدند، از کسی دیگر نام میبردند که او برترین است.
او کیست؟ کجاست؟ اگر در زمین است به جنگ او میرویم و اگر در آسمان است، او را هدف تیر خود قرار میدهیم، ما خدای دیگری را تحمل نمیکنیم، در جهان خدای دیگری نباید باشد!
منیتها آنقدر بسیار است که نمیتوان شمارش کرد.
«نردبان خلق این ما و منی است عاقبت زین نردبان افتادنی است» (مولانا)
مگر بیشتر از فرعون میشود بالا رفت؟ کشتنها، سوزاندنها، آخر به کجا میرسد؟ سرنوشت فرعونها، ضحاکها، معاویهها، آتیلاها، چنگیزها، معاویهها، یزیدها و تا زمان ما هیتلر و لنین و استالین و صدام و... چه بودند و چه شدند؟
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل (حافظ)
پیغمبران؛ منادی عشق و محبت
پیغمبران و جانشینان آنها و صالحان در جامعه بشری جز مهربانی به خلق و دوستی مردم چه کاری داشتند؟ آنها منادی عشق و محبت بودند، آنها میخواستند در جهان فقط عدالت حاکم باشد، همه مردم دنیا در رفاه و شادمانی و سعادت باشند، خوشبختی این جهان را مقدمه خوشبختی و سعادت جهانی دیگر بیان میداشتند، رابطه با خدا یعنی عشق و رابطه با مردم یعنی محبت، که دین غیر از محبت نیست. «لیس الدّین الّا الحُبّ» فرمایش پیشوایان ماست.
محمد (ص) که آمد برای آن بود که مردم یکدیگر را دوست بدارند، به هم عشق بورزند، شعار محمد (ص) بود:
إِنّما بُعِثْتُ لِأُتمِّم مکارِم الْأخْلاقِ: به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق، رفتار نیک مردمان و محبت به یکدیگر مبعوث شدهام، باشد که مردم با هم رفتاری نیکو داشته باشند و چون حیوانات درنده به جان هم نیفتند، هر که زورش بیشتر، قدرتش زیادتر، اموال خلق را بیشتر یغما کند، بزند و ببندد تا بر مظلومان و ناتوانان مسلط شود.
مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده را بگیری، مردی (رودکی)
آیا غیر از خاندان رسالت و شاگردان مکتب اولیا و انبیا، مردی و مردانگی را سراغ دارید؟ غیر از علی و فرزندانش، پس از محمد (ص) انسان شایستهای را میشناسید که وجودش سرشار از لطف و محبت به مردم باشد؟
چرا علی (ع) حکومت را پذیرفت؟
اگر علی (ع) حکومت را میپذیرد برای آن است که به مردم خدمت
کند، در همان ایام محدود و اندک زمامداری مفهوم عدل و آزادی و خدمت به خلق
را نشان داد، با یتیمان میگریست و با اسیران و مسکینان همغذا میشد، برای
عشق به خدا، بینوایان، یتیمان و اسیران را غذا میداد و به مشکلاتشان
رسیدگی میکرد، با کودکان
پدر مرده همدردی میکرد و چون خلخال از پای زنی مظلوم ربودند، آشفته و توفانی میشد و نظام حکومت و زمامداران جامعه را محکوم میکرد.
سرگذشت همه شاهان و زمامداران تاریخ را تا امروز خواندهایم، حکومتهای کدامیک با امثال علی(ع) قابل مقایسه بودند؟ درآمد ملی باید بین همه مردم به تساوی قسمت شود، درآمدهای یغما شده، همه باید به بیتالمال برگردد، حتی اگر به کابین زنان رفته باشد.
خداوند حکیم در قرآن کریم سوره مبارکه هود آیه 113 مردم را از سازش با ستم منع میفرماید و به آنهایی که با ظالمان سازش میکنند وعده عذاب داده است: «ولا ترْکنُوا إِلی الذِین ظلمُوا فتمسکمُ النارُ وما لکمْ مِنْ دُونِالله مِنْ أوْلِیاء ثُم لا تُنْصرُون» و (شما مومنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست شوید و به آنها دلگرم باشید وگرنه آتش (کیفر آنان) شما را هم فرا خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی شما را یاری نخواهد کرد.
امیرمومنان فرمود: «کسی که ظلم میکند و کسی که با ظالم همکاری دارد و کسی که به ستم رضایت دارد، هر سه در جزا شریکند.»
در پرتو چراغ بیتالمال با محوریت علی، نمیتوان کارهای شخصی را انجام داد و... امثال معاویه، چنین عدلی را نمیتوانند تحمل کنند، به نبرد برمیخیزند و جنگهای جمل و صفین را برپا میکنند، چه بسیار مردم کشته میشوند، باشد که علی به زانو درآید و عدالتش را برای خود نگهدارد، مردم زمان که به ستمپذیری عادت کردهاند، درک عدالت برای آنها مشکل است، قدرتهای باطل و شیطانی هر روز نیرومندتر میشوند، از اموال مردم به مداحان و سربازان مزدور و متملقان و آخوندهای درباری میدهند تا امثال معاویه را معاویه کنند و قدر قدرت و قوی شوکت و حاکم علیالاطلاقش نمایند! و پیشنهاد امارت یزید فاسق را بر مومنین به او بدهند و مخالفان حاکمیت یزید را یکییکی از میان بردارند، امامحسن (ع) زیادبنابی، عایشه، سعدوقاص و... در آن صورت یزید میخواهد، العیاذبالله جانشین پیامبر(ص) باشد! «وعلیالاسلام، السلام» با این اسلام انحرافی باید خداحافظی کرد، حاکمیت ظالمان، کفر مطلق است، نه اسلام.
تکلیف امام حسین (ع)
در این شرایط تکلیف امثال حسین «امام زمان» چیست؟ آیا دست روی دست بگذارد تا فردی فاسق و آدمکش زمام امور مسلمانها را در دست گیرد و خود را وصی و جانشین محمد (ص) معرفی کند؟
«ألا ترون أنّ الحقّ لا یعملُ بهِ، و أنّ الباطِل لا یتناهی عنهُ، لِیرغبِ المُومنُ فی لِقاءِالله ِ مُحِقّا، فإنّی لا أری الموت إلاّ سعاده، و لا الحیاه مع الظّالِمین إلاّ برما» (تحف العقول 245)
(آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد؟ به راستی که مومن باید به [مرگ و] دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمیبینم.)
چگونه آشکارا زورگویان تاریخ، حق را وسیله سوءاستفاده قرار دادهاند، از حق دم میزنند و خلاف حق عمل میکنند، حق جز ابزار برای رسیدن به قدرت فاسقان و نادرستان نیست، در این صورت چه باید کرد؟ هر چه هست باطل است، افراد در حد توان از جان و مال مردم سوءاستفاده میکنند، ارزشی برای جان و مال دیگران قائل نیستند، حتی اگر همه مردم در زندگی به مشقت افتند، کشته شوند، به زندان بیفتند، باشد که قدرت امپراتوری حفظ شود، آیا من هم (حسین) باید وسیله و ابزار دست ستمکاران شوم؟ آیا من هم باید پله نردبان ترقی ظالمان شوم؟ «هیهات مِنّاالذلّه» ذلت و خواری از ما و خانواده به دور است، ما نمیتوانیم تحمل ستمکاریها و ظلمهای به مردم را داشته باشیم، ناظر باشیم هر روز بیگناهان به چوبه دار سپرده شوند؟ یا در زیر چکمه و شمشیر خونخواران، در خون خویش بغلتند، یا به صلیب ستم، چون میثم تمار میخکوب شوند؟! در چنین اوضاعی آنها که ایمان دارند، روی حق ایستادگی میکنند، عشق به پیروزی خلق دارند، باید دست از جان بشویند، لقای پروردگار را طلب کنند، با جان و مال و زندگی و اسارت خاندان خود، ایستادگی نمایند، باشد که خونشان خون خدا شود (ثارالله) دستشان، دست خدا شود (یدالله) اندیشههاشان خدایی شود و عاشقانه به طرف معشوق، همان معبود ازلی و ابدی بروند و به حق بپیوندند.
سرنوشت مجاهدان و مبارزان
آیا این نیست که جد بزرگوارش محمد (ص) میخواهد او را کشته و خاندانش را اسیر ببیند؟ چگونه میتوان به مردم زمان ثابت کند که مدافع حق، هماره جانش در معرض خطر است، سرنوشت مجاهدان و مبارزان، جان دادن در راه خداست و رنجهای اطرافیان و حسین (ع)، چنین بود و بدینسان به دیدار حق شتافت، باشد که اثبات کند که این مدعیان اسلام و قرآن و محمد(ص)، در مسیر مسلمانی و پیامبری نیستند، کسی فریب نخورد، اینها که حاضرند پسر پیامبر خدا، منادی رحمت، مهربانی، عدالت و ایمان را بکشند و خانوادهاش را اسیر شهرها و دیارها کنند، اینها در جهت اسلام محمدی (ص) نیستند، بلکه این اسلام یزیدی است! مبادا تا قیامت کسی فریب بخورد و اسلام ناب محمدی را با اسلام معاویه و یزید، بنیامیه و بنیعباس و در دنیای معاصر، با اسلام تکفیریها، بوکوحرام، داعشیان، القاعده و طالبان اشتباه کند و این مشعل نورانی را حسین(ع) در روز دهم محرم سال 61 هجری، در مقابل دیدگان بشریت روشن کرد تا خلقها تا قیامت حق را از باطل تشخیص دهند و در این دنیای پرتلاطم آشفتگیها، راه خود را پیدا کنند و حق را بیابند و به آن نتیجه برسند که:
«إن الحُسین مِصباحُ الهُدی و سفینه النجاه» به یقین حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
«تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال»
نویسنده و پژوهشگر تاریخ امویان