زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

در پی درگذشت زرین دخت عطائی، همسر مرحوم مهندس عزت الله سحابی

«‌ ما از خداییم و به نزد خدا باز می گردیم »

 درگذشت بانوی بزرگوار خانم زرین(زری) دخت عطایی، همسر گرامی مرحوم مهندس عزت الله سحابی بسیار جانسوز و اندهبار بود، خدایش غریق رحمت بی منتهای خود قرار دهد، درگذشت این بانوی زجر کشیده، این ایام تحت­الشعاع اجتماعات اعتراضی به کشته شدن مهسا امینی دختر مظلوم کردستانی قرار گرفت و مانع شد که افراد آگاه شوند و نسبت به مرحومه عطائی تجلیل و تکریم نمایند.

برای مطالعه کامل متن، ادامه مطلب را کلیک فرمایید

در پی درگذشت زرین دخت عطائی، همسر مرحوم مهندس عزت الله سحابی

 ما از خداییم و به نزد خدا باز می گردیم

درگذشت بانوی بزرگوار خانم زرین(زری) دخت عطایی، همسر گرامی مرحوم مهندس عزت الله سحابی بسیار جانسوز و انده بار بود، خدایش غریق رحمت بی منتهای خود قرار دهد، درگذشت این بانوی زجر کشیده، این ایام تحت­ الشعاع اجتماعات اعتراضی به کشته شدن مهسا امینی دختر مظلوم کردستانی قرار گرفت و مانع شد که افراد آگاه شوند و نسبت به مرحومه عطائی تجلیل و تکریم نمایند.

پدر همسرش دکتر یدالله سحابی، از بنیانگذاران نهضت آزادی، همسرش عزت‌الله سحابی، رهبر شورای فعالان ملی مذهبی ایران، دختر خواهر مهندس مهدی بازرگان بود.

خانم عطائی از خانه پدر و برادرش مرحوم رحیم عطائی که از انقلابیون پیشین که بعد از 28مرداد سال32، عضو نهضت مقاومت ملی و در سال 1340 به نهضت آزادی پیوست و با دایی خود مرحوم مهندس بازرگان در زندانهای شاه بود، خانواده عطائی هم مثل دیگر خانواده­ های اهل فکر و اندیشه و سیاست، هماره در رنج و عذاب و اضطراب و آشوب حملات ساواک بودند و این عروس چون به خانه مهندس عزت الله سحابی آمد  تا خوشبخت باشد، مثل دوران قبل، پیوسته پشت در زندان­های قصر، قزل قلعه، شهربانی، برازجان، عادل آباد شیراز و اوین، در تابستان و زمستان، با آن شرایط سخت، در انتظار بود! زندگانی و دوران جوانی این زن همیشه چشم انتظار شوهر بود، که چه زمانی از زندان آزاد می شود و تا اندکی آرام گیرد.

اتهام عزت الله سحابی، درک زمان و فهمیدن مشکلات و ارائه راه حلها بود، خانواده عطایی و سحابی، عدالت خواه و آزاداندیش و دیندار واقعی بودند و چه جرمی بالاتر از این!؟

پس از پیروزی انقلاب که قرار بود دوران شادمانی و شکوفایی انقلابیون باشد. با اینکه به پیشنهاد شهید مطهری، در شورای انقلاب عضویت پیدا کرد و در دوره اول به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت، در مجلس اول که با او بودم پیوسته دغدغه ایران و توسعه و پیشرفت کشور را داشت و نهایت سعی را می کرد که به نمایندگان مجلس، تفهیم اعتلا و توسعه و شناخت برنامه و بودجه داشته باشد و مدتی هم ریاست سازمان برنامه و بودجه را بر عهده گرفت.

با اینکه اهل تقوی و تهجد و پاکی بود، فرصت طلبانی که انقلاب را قبضه کرده بودند و برخی افراد حزب جمهوری و آنها که پستها را به دست آوردند، تهمت هایی چون: لیبرال و برانداز و ضدروحانیت، و مصدقی به او و استادش مهندس مهدی بازرگان و پدرش دکتر یدالله سحابی می زدند، جوّ باندی اول انقلاب، آنها را که اساس انقلاب و پایه ریزان اصلی بودند، کنار گذاشتند و فرصت طلبانی روی کار آمدند و انقلابیون اصیل را منزوی و زندانی کردند و مانع استفاده از تدبیر، راهگشایی و راهنمائیهای آنها بودند. (که وضعیت امروز جوانان و اوضاع فعلی کشور، فقدان و عدم به کارگیری و حذف افراد کاردان در عرصه مدیریت کشور، به وضوح قابل مشاهده است!)

شاید دوران آزادی سحابی همان ایام مجلس اول بود و در آن مجلس هر وابسته به حزبی که پشت تریبون می رفت، ترجیع بند کلامش اهانت به دولت موقت بود و بازرگان و یارانش، نهایت متانت و صبر داشتند «فِی العَینِ قَذًی وَ فِی الحَلقِ شَجا»(خطبه سوم نهج البلاغه) خار در چشم و استخوان در گلو....!

سحابی پس از انقلاب هم با همان اتهامات پیشین و واهی حدود سه سال بدون ملاقات و دیدار با خانواده، در زندانهای:59 عشرت آباد تهران، در سختی بسیار و مدتی در زندان اوین، در حبس بود که توان و طاقت و جوانی و شور و شیدایی خود را از دست داد و خانواده او مانند دیگر خانواده های زندانیان سیاسی مورد اهانت گزمگان حکومتی قرار می گرفتند.

حتی در امور اقتصادی و معیشتی هم تا حد ممکن چه در زمان شاه و چه پس از انقلاب آنان را در نهایت سختی قرار می دادند و آدمی را به یاد محمد(ص)  و «شعب ابیطالب» می انداخت.

روزی مرحوم آیت الله العظمی منتظری احوال مهندس سحابی را از من پرسیدند که معروض داشتم: در یک انتشاراتی کاری حسابداری میکند، معظم له با ناراحتی دست بر دست کوبیدند و فرمودند: «آنقدر که من از مهندس سحابی می دانم، از تمام اینها که بر سرکارند، متدین تر، آگاه تر، انقلابی تر و در امور کشورداری و تسلط بر امور مخصوصا برنامه ریزی مطلع تر است».

در خرداد1390 به همان هنگام دفن همسر خانم عطائی، مرحوم عزت الله،  دخترش هاله سحابی، به دخالتهای امنیتی ها معترض شد و معلوم نشد چگونه و چرا بر زمین افتاد و جان داد، (هاله 53ساله قرآن‌پژوه، روزنامه‌نگار، فعال ملی-مذهبی، فعال حقوق بشر، فعال حقوق زنان و زندانی سیاسی ایرانی و از اعضای انجمن مادران صلح بود.) خانم عطایی در یک روز ناظر به خاک سپاری شوهر و مرگ فرزندش بود.

زندگی کردن من....  مردن تدریجی بود....     هرچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم.

آری، زندگی خانم عطائی و همسر و فرزندانش مصداق این شعر فرخی یزدی است که با روحیه عالی و انقلابی در این دنیا جز رنج و مصیبت و ناکامی چیزی نداشتند و نه نامی و نه کوچه ای و نه نام مدرسه ای را به نام اینها که شاهدان شهید بودند نگذاشتند و بهتر آنکه نگذارند، آنها باید در دل مردم آزاده جای داشته باشند که دارند.

و از ابتدا دستهایی از وابستگان به شرق و غرب بودند که مانع شدند نامی از دکتر مصدق و مهندس مهدی بازرگان و مهندس عزت الله سحابی در جایی باشد و نام آیت الله طالقانی، دکتر شریعتی و دکتر چمران را هم، مردم در روزهای اول انقلاب تا فرصت طلبان هنوز اوضاع را در دست نگرفته بودند، بر خیابانهایی گذشتند، و الا اگر برای آنها نیز فرصتی پیش می آمد آن نامها را هم حذف می کردند.

افسوس که مرگ زرین دخت عطایی زجرکشیده انقلاب در سایه فضای امنیتی برگزار شد!

درگذشت این بانوی شایسته و این زن انقلابی زرین دخت عطایی را به همۀ انقلابیون پیشین و اصیل ایران، به وابستگان به نهضت آزادی ایران و به خانواده های معزز و محترم سحابی و عطائی تسلیت گفته و آرزوی سعادت و سلامت و موفقیت آنها را از درگاه خدای بزرگ خواستار و برای آن مرحومه و شوهر و دخترش آرزوی رحمت و مغفرت دارد.

اصفهان فضل الله صلواتی - 5 مهرماه 1401

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.