زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

نقدی بر گفتار خانم وسمقی

« نقدی بر گفتار خانم وسمقی »

فضل الله صلواتی


ما را که در دانشکدۀ الهیات برای اخذ مدرک بالا، آموزش می­دادند، بخشی از مُغنی و قسمتی از تفسیر کشاف و تفسیر فخر رازی و چند متن عربی و فقهی را برایمان می­خواندند و سپس آزمون می­گرفتند و مدرک می­دادند، بعضی طلبه­هائی که با ما بودند و این درس­ها را گذرانده بودند برایشان فوت آب بود، آنها اندکی در زبان خارجی ضعیف بودند و لنگ می­زدند و چون فارغ­التحصیل شدیم، هیچکدام خود را علامۀ دهر نمی­دانستیم و زیر پِل پیغمبر و قرآن و وحی را نمی­زدیم و بی پروایی سرکار خانم وسمقی را نداشتیم، ما و دیگر فارغ التحصیلان را آن جرأت و جسارت نبود که در معقولات اظهار نظری کنیم و به آن نتیجه برسیم که پیامبری مبعوث نشده و وحی نیامده و فرشته ها و ملائک دور از واقعیت هستند و تأکیدات قرآن در خصوص خدا و پیغمبر و قرآن همه دروغ بوده و واقعیت ندارد، چنانکه سرکار خانم به این نتیجه رسیده­اند و در کتاب «مسیر پیامبری» حتما برای دانشجویان خود تدریس می­کنند گفته­اند که: «رابطه انسان با خدا هرگز از سوی خدا آغاز نشده و خدا کسانی را به عنوان فرستادۀ خویش برنگزیده است و پیامبران حاملان وحی و پیام­آورانی از آسمان به زمین نبوده اند» خدا آدمها را آفریده و آنها را رها کرده!

برداشت آن است که اگر خدائی وجود داشته، بیکار و علاف حتما تنها روی تختی نشسته و به آسمان خوش­نما، نگاه می­کند، نه پیغمبری نه وحی، نه سخنی، نه آدم و نوحی و نه ابراهیم و موسی و عیسا و محمدی! اصلا بعثتی که در قرآن است واقعیت ندارد «اناانزلنا» و «انا ارسلنا» در قرآن نداریم، ابراهیم خودش را در آتش نمرود انداخت و بعد خودش آن آتش را سرد و سلامت کرد، و موسی به کوه طور برای کوهنوردی رفته بود و الواح را خودش حجّاری کرده بود و عیسی خودش خواسته بود که بدون پدر به دنیا بیاید و محمد رنجهای قریشیان را برای اعلام کلمۀ توحید، خودش به سر خودش آورده بود! کدام توحید؟ کدام نبوت؟ این داستانهائی است که شاعران و کاهنان ساخته­اند، مگر حکیم ابوالقاسم فردوسی به خوبی داستان رستم و سهراب را به تصویر نکشیده «که رستم یلی بود در سیستان/ منش کردمی رستم داستان» من هنرمند بودم و افسانه رستم و سهراب را ساختم و یا حکیم نظامی، لیلی و مجنون را به زیبائی خلق کرده که دختر و پسری در زمان عبدالملک مروان به یکدیگر عاشق می­شوند، آنگاه نظامی آن را می­پروراند و افسانه می­سازد و یا مولوی موسی و شبان را در برابر هم قرار می­دهد و اندیشه­های الهی خود را بازگو می­کند...

خانم وسمقی استاد دانشگاه­های آلمان و سوئد، افسانه ها را با کتابهای آسمانی مقایسه کرده­اند و همه را یکسان می­بینند، یزید پسر معاویه هم به همین نتیجه رسیده بود که: «ولا خبر جاء و لا وحیٌ نزل» نه خبری بود و نه وحیی و اینها همه بازیگری بنی­هاشم بوده است، اگر افرادی می­خواهند بدعتی تازه بیاورند، سعی می­کنند مثل ابوسفیان و معاویه و یزید خونخوار و خونریز نباشند، قرآن را دروغ پنداشتن عین کفر است، آن را ساختۀ دست بشر دانستن نهایت بی­ایمانی و بی­انصافی است، مگر کافران در زمان هر پیغمبری جز این می­گفتند؟ و پیامبران خدا را آزار می دادند، یا می­کشتند؟

حضرت علیّه مدعی شده­اند: «انسان است که در جستجوی خداست» یعنی هر کس اجازه دارد، برای خود خدائی دست کند، آنکه پول دارد از طلا و آنکه ندارد از چوپ و گِل و با آن خدا رابطه برقرار کند، پیغمبران منادی توحید و یکی شدن بودند، همۀ آنها یک خدا را نشان می­دادند و توصیف می­کردند که اکنون خانمی که در کشور سوئد به آرامی زندگی می­کنند و نانشان در روغن است و عیششان مدام و جهانشان به کام است، بازگشته­اند به دهها هزار سال پیش که خدا اختراع خود بشرها است! «و انسان مبتکر رابطه با خدا است» و پیغمبران مبتکران این رابطه­اند، آدمها خودشان هستند که خلق می­کنند و جهان هستی را آفریده­اند و کلید نظم جهان را زده­اند و کتابهای الهی را تنظیم کرده­اند و در بسیاری دست برده­اند «و یحرفون الکلم» انجام داده­اند.

کسی نمی­پرسد که چگونه پیغمبر در جهان می­گردد تا خدا را بیابد، به آسمان که نمی­تواند پرواز کند، فرشته­ای را هم ندارد که سرکار خانم انکار می­کند، با کدام اندیشه و معلومات می­تواند به جستجوی خدا بپردازد، کامپیوتر و تلفن همراه هم ندارد که روی کلمه «جستجو»کلیک کند، تا خدائی پیدا شود و اگر پیدا کرد، این خدای دریافتی خودش است، نه خدای دیگران، و از این خدای کشف شده پیام می­گیرد و به مردم پیام می­دهد، عجیب است!

ذات نایافته از هستی بخش                    کی تواند که شود هستی بخش

آیا این موجوداتی که کشف می­شوند و هر کدام پیامی دارند، اینها شیطان نیستند؟ کسی که خدا می­سازد باید شیطان را هم بسازد، اهریمن را در برابر یزدان قرار دهد، تا کار سامان گیرد، «وحی را انکشاف فهم انسان از خدا و هستی گفته­اند» فهم آدمیان در هر جائی به صورتی است، زنگیان زنگی و رومیان رومی، هر کس برداشتی از خدای واحد هستی بخش دارد، در حال حاضر خدا در همه جا یکی است و اگر هر کس خدائی برای خود کشف کند، بی­نهایت خدا به وجود می­آید.

مور ضعیف و ناتوان چون شکل یزدانی کشد                      بی شک به شکل مورچه، با شاخ حیوانی کشد

این خدائی که این خانم بزرگوار برای خود در سوئد ساخته­اند و گاهی پشت شبکه های ماهواره­ای می­آید و فتوای شرعی می­دهد و ادّعای درک و فهم و استباط دینی دارند، خدایش در آسمان است و فرشته­ها بال دارند و پرواز می­کنند و شاید در یکی از کرات سماوی مجتمعی تشکیل داده­اند و گاهی برای سرکشی و تفریح به زمین می­آیند و سخنی هم می­گویند و شاید زبانشان عبری یا عربی باشد و ایشان الهام قلبی و دریافت­های معنوی را فرشته الهی نمی­دانند، آخر فرشته باید مثل عقابها بال داشته باشد، صدای فرشتگان را چه کسی شنیده؟ کدام صدا؟ سرکار خانم در پرده­های معرکه گیران قدیم دیده­اند که فرشته­های الهی بال دارند و شیطان دُم و سُم و با پایش به زیر میزان عدل می­زند تا سنگین­تر شود و باعث تمسخر و خنده شود، ایشان تصور کرده­اند که این فرشته با این وزن سنگین نمی­توانند در آسمان پرواز کند، ادعای پیامبران را دلیل حقانیت آنها نمی­داند، در ذهن خود تصویر سازی کرده که نمرود باید ابراهیم را و سامری موسی را و سزار عیسی را و ابوجهل محمد را تأیید کند تا ایشان پیغمبر را بپذیرند، هر پیامبری که از سوی خدا مبعوث می­شود، همانند حضرت عیسی(ع) باید اعلام کند: «قال انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلی نبیا» شما گفته خود پیغمبر را قبول ندارید و آیه قرآن را هم پذیرا نیستید، بهترین دلیل شاید این بود که خدا نامه­ای برای شما به وسیله جبرئیلش با بالهای طلائی می­فرستاد که ما می­خواهیم موسائی و یا عیسائی را برای هدایت مردم بفرستیم، آیا صلاحیت آنها را تأیید می­فرمائید؟ و از شورای نگهبان اجازه می­گرفتید، تا از نهادهای پشت سرشان بپرسند! در آن صورت آن ادعا را می­پذیرفتید، آخر خدا که لب ندارد، لااقل سواد نوشتن و ارسال نامه را دارد.

می­گفتند در زمان رضاشاه تیمور تاش ادعا می­کرد که من هزار دلیل دارم که خدائی وجود ندارد، وقتی در سال1314 ورق برگشت و رضا شاه پهلوی بر او خشمگین شد و به زندانش انداخت وی از زندانبان کتاب دعائی خواست، زندانبان به او گفت: شما که هزار دلیل بر نفی خدا داشتی، چگونه کتاب دعا می­خواهی؟ تیمور تاش گفت: خدا با یک دلیل و آن هلاکت من، ثابت کرد که همۀ دلیل­های من باطل است و او را در زندان با کراوات خودش خفه­اش کردند...

خانم ادعا می­کنند: «چرا برای همۀ زمانها و همۀ اقوام پیامبری از سوی خدا فرستاده نشده است؟ و این خلاف لطف خدا برای هدایت ابناء بشر است.» خانم عزیز شما که فارغ­التحصیل دانشکده الهیات دانشگاه تهران هستید، خدا آخرین پیامبرش را با کتاب نهائیش قرآن با تمام هدایت و آگاهی برای انسانها فرستاده «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی» دین را برای شما کامل کردم و نعمت و الطافم را برای شما تمام کردم، شمائید که برای زندگی باید بر اساس تعالیم انبیاء و عقل و اندیشه برای خود رفاه و سعادت و رستگاری را فراهم کنید، هر کسی باید عقل و خرد خود را به کار اندازد و بر اساس توحید و عدل راه زندگی را هموار سازد، چه کمبودی در قرآن وجود دارد که لازم باشد، پیغمبری دیگر و در جائی دیگر مبعوث شود؟ و باز ایراد می­گیرند که: «پیام الهی به طور اطمینان بخش به آیندگان نرسیده و راه تفسیرهای متعدد باز است و....؟» آیا به قول شما فرشته­ها باید روی بالشان برای هر کسی کتاب راهنمائی جداگانه بیاورند؟ تفسیرها همه در مسیر تکامل است و برداشت­های هر انسانی از کتاب خدا بستگی به عقل و درایت و خرد او دارد. لزومی نداشت که برای کودنها یک دستورالعمل و برای تیزهوشها جزوۀ دیگری تنظیم کنند، 1440 سال است که در این قرآن بین مسلمانها هیچ اختلافی نیست و در قرآن تناقضی وجود ندارد و اختلافها و جنگ ستیزها بر سر تأویل­ها، قدرت­ها، خلافت­ها و سواری گرفتن­ها بوده است، بهتر است سری به تواریخ اسلام زده شود تا حقیقت روشن گردد.

و جناب ایشان نگرانند که چرا همۀ پیغمبران مرد بوده­اند، خودتان در کتاب آورده­اید که مردانی خدا را کشف کردند، آیا زنان باسواد و بااطلاع هم نمی­توانستند خدا را کشف کنند!؟ حالا زنان گذشته غفلت کرده­اند، شما که دکترای فقه و مبانی اسلامی دارید، یک خدا کشف کنید و ادعای پیغمبری کنید، کسی که مانع راه نیست، قره العین از بهائیان در زمان ناصرالدین­شاه، صاحب چنین ادعائی شد و خود را سرنگون چاه ویل جهنم کرد، خداوند همۀ بندگانش را مورد لطف خود قرار می­دهد و راه هدایت را به آنها نشان می­دهد «انا هدیناه السبیل امّا شاکرا و امّا کَفورا» ما راه را نشان دادیم، مردمان صاحب اختیارند که بپذیرند و یا آنکه زیر بار حقیقت نروند.

و اگر این نامه و این کتاب از خانم وسمقی باشد، جنگها و آدم کشی­های داعش، القاعده و طالبان را نباید به حساب اسلام و مسلمانی بگذارند، جنایتکاران و آدمکشان در جهان بسیارند، آنها که آتش جنگ جهانی اول و دوم را افروختند و میلیونها انسان را به کشتن دادند، صهیونیست­ها با فلسطینی­ها چه کردند؟ اینها چه رابطه­ای با اسلام و مسلمانی داشتند!؟ اسلام دین صلح و سلام و محبت است،  پیغمبر منادی اخلاق است «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ» و دین را تنها محبت و دوستی معرفی می­کند،: «لیس الدین الا الحبّ» چه بسیار افراد ناآگاه که ظلم و اجحاف و غارتگری حاکمان و زورمندان را به حساب دین می­گذارند، آنها دین را ابزار سلطه قرار داده­اند و با مطرح کردن دین می­خواهند، نظام سلطه برپا کنند. و ضرب المثلی است که می­گویند: «معلومات اندک خطرناک است» و چه بسیارند که عقده­ها، کمبودها و بدبختی­های خود را به پای دین می­گذارند و چون برخی مذهب گرایان متعصب، مرتجع و خشنونت طلب را در رأس امور مشاهده می­کنند و بر خلاف روش محمد رسول الله(ص) به زنان و دختران،  دگراندیشان و معترضان، ستمی می کنند. اصلِ دین، خدا، پیامبر، وحی، عدالت و آزادی را زیر سؤال می­برند، خدایمان از خواب غفلت بیدار نماید «والسلام علی من اتبع الهدی»

 

فضل الله صلواتی - اصفهان دیماه 1400

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.