« که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند »
چه دوندگیها و پیگیریها پیش از ایام عید و چه برنامههای وسیعی برای ایام نوروز داشتیم، چه دیدنها و چه شادمانیها، سفر به دیگر شهرها و ملاقات با آنها که دوستشان میداشتیم، سالن های ورزشی، اغذیه فروشیها، رستورانها، هتلها، آنها که جامههای نو و لباسهای فاخر تهیه کرده بودند تا بر تن مردم کنند، جوانان را بیارایند، چه بسیار عروسها و دامادها که آماده جشن و برگزاری مراسم شادی و نشاط بودند، شهرهائی که همه ساله در ایام نوروز با هجوم مسافران به نان و نوائی میرسیدند، جبران کسادی چندین ماهه را میکردند، کفش و کلاهها و لباسهای نو در فروشگاه ها و مغازهها ماند، از سویی کسبه هم باید ببندند و خود در خانه بنشینند، از عوض کردن پیوسته کانالهای تلویزیون خسته میشوند و چقدر به در و دیوار نگاه کنند؟ چه فرصت مناسبی بود برای مطالعه و خواندن کتابهای تاریخی و رمانها و اشعار عارفان و اندیشمندان و خاطرات گذشتگان که نمیدانم در این آپارتمانهای کوچک، چند جلد کتاب سودمند جمع شده که در فرصت پیش آمده خوانده شود!؟ و از این فراغت بهره گیری گردد؟ انجام کارهای عقب افتاده، دیدن فیلمهای فاخر، تمرین هنرهای فردی و...
ای کاش مثل بعضی فروشگاهها، کتابخانه ها و کتابفروشیها هم با پیک رایگان، کتابهای مورد نیاز را بنا به درخواست به خانواده ها برده و پس از مطالعه باز میگرداندند.
ای کاش برای سازندگی روحی نیز میتوانستیم، برخی دعاهای ماه های رجب، شعبان و رمضان را با توجه به ترجمه های آن با خود زمزمه کنیم و فشارهای روحی را که بر ما وارده شده تسکین ببخشیم، آیا فرصت سازندگی جسم و روح پیش میآید که آیاتی از قرآن را با ترجمه آن مطالعه نمائیم و به نحوی که چند آیه را با ترجمه آن به ذهن سپرده ایم؟ بیشتر گوشیهای تلفن همراه قابلیت استفاده و پشتیبانی برای متن و صوت، قرآن، نهج البلاغه، کتابهای تاریخی، اشعار فردوسی، مولوی، سعدی و حافظ و... را دارند، اگر هم اشکالی هست، در گروه های مرتبطی که در همین شبکه های مجازی تشکیل شده یا تلفنی از استادان سؤال کنیم و به روحیه خود، نشاط بخشیم، تحرک و ورزش کنیم، بدانسان که در خانه خود روی مبل نشسته ایم، پرواز کنیم، به سیر آفاق و انفس برویم.
ما ز بالائیم و بالا می رویم ما ز دریائیم و آنجا می رویم (مولوی)
آیا نمی توانیم این بلای تهدید آمیز را که دامنگیر همه مردم جهان شده، به فرصت تبدیل کنیم و چون از این مشکل رها شدیم، انسان دیگری شده باشیم، با معلومات و معرفت و آگاهی بیشتر؟
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتاد بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود در راه ذوالجلال چوبی پا و سر شوی(حافظ)
حضرت علی فرمایند: «عَرَفْتُ اللهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ»(کلمات قصار: 250) خدای را از آنجا شناختم که آن خواسته ها که من داشتم، همه غیر آن شد و پیمان ها از هم گسیخت، آن برنامه که برای عیدمان داشتیم و کارهائی که می خواستیم انجام دهیم، عملی و میسر نشد! و مشخص نیست که تا کی ادامه داشته باشد.
در کدام هوا و فضای مترنّم فروردین در خانۀ خود می نشستیم و در به روی خود می بستیم!؟ و مبادا که عمری تلف شود و مبادا که در خانه را به روی مرگ ببندیم و خویشتن تسلیم مرگ شویم، که مردان و زنان با اراده، مرگ را نیز منکوب میکنند، ما با مطالعۀ بیشتر خود را می آرائیم و با عبادت بیشتر جان را صفا می بخشیم و با کمک به دیگران و بخشندگی به بینوایان بلا را بر می گردانیم «که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند» و مسلمانان و بلکه همۀ دینداران بر آن عقیده اند که هر بلای جانسوزی را صدقه و شاد کردن خاطر مسکینان ریشه کن می کند و ما می توانیم با اراده ای قوی و پایداری و ایمان، این بلای سخت را که دامنگیر مردم جهان شده، ریشه کن کنیم، تجربه ها، دانش ها، اندیشه ها را به کار اندازیم که راه چارۀ علمی بیابیم و با ارادۀ الهی و کمک به دیگران گامی در جهت رهائی انسان ها برداریم
.
وقت را غنیمت دان، آنقدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان، این دم است تا دانی
کام بخشی گردون، عمر در عوض دارد جهد کن که از دولت، دادعیش بستانی
با دعای شب خیزان، ای شکر دهان مستیز در پناه یک اسم است، خاتم سلیمانی
جمع کن به احسانی، حافظ پریشان را ای شکنج گیسویت، مجمع پریشانی
فضل الله صلواتی- 13 فروردین ماه 1398