زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

پاسخ آقای دکتر فضل الله صلواتی استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان، به مرقومة آقای دکتر مهدی قمشی استاد دانشگاه اهواز

پس از انتشار مقاله ای تحت عنوان: «مُردم اندر حسرت فهم درست» از آقای فضل الله صلواتی در رسانه ها،

مرقومة آقای دکتر مهدی قمشی استاد دانشگاه شهید چمران اهواز درباره زاینده‌رود در برخی سایتها منتشر شد.

با توجه به اهمیت موضوع، پاسخ آقای دکتر فضل‌الله صلواتی استاد دانشگاه اصفهان درج می‌گردد. و  جهت اطلاع دو مکاتبه قبلی نیز در این پست آورده می شود.

  

به نام خدا

ایران متعلق به تمام ایرانیان ....

   ریسمانی به سوی آسمان         

 

تاملی بر یادداشت آسمان ریسمان

 

     سخنانی از سر درد و رنج به زبان آورده بودم که اعتراض همکار و استاد ارجمند آقای دکتر مهدی قمشی را از دانشگاه شهید چمران اهواز، به دنبال داشت، قصد جسارت نداشتم و یا نمی‌خواستم به کسی یا گروهی اهانت نمایم، به خصوص عزیزترین همسایگانم را که از خویشان خویش دوستر دارمشان، لیکن حق و انصاف دانستم که بعضی از مطالب را تنها برای روشن شدن اذهان عمومی پاسخ دهم.  بله «از حسرت فهم درست» در خصوص پروفسور فرای به زاینده رود رسیدم زیرا همه را یکسان می دانم، یکسان از نظر توجه به معیارهای انسانی و توجه به اعتلای ایران اسلامی.

خطاب به من فرموده بودید که: «فکر می کنید اگر آب زلال در زاینده رود و در محل شهر اصفهان موج بزند و زیبایی به پل های تاریخی باز گردد و همه زمینهای کشاورزی شرق اصفهان سیراب شوند و آب اضافی هم بماند و تالاب گاوخونی هم پر آب شود آن وقت است که عدالت جاری شده و مشکلات مملکت حل شده است؟»

بنده از آن برادر بزرگوار می‌پرسم که: «فکر می کنید اگر زاینده‌رود پس از میلیون ها سال به خشکرودی تبدیل گردد، پل‌های تاریخی به دلیل فرونشست زمین منهدم گردند، سیصد هزار کشاورز شرق اصفهان به دلیل نبود آب، معیشت خود را ازدست دهند و به فقر و فلاکت بیافتند و تالاب بین المللی گاوخونی برای همیشه به کویر تبدیل و گرد و غبار آن بر چهره شهر و مردمان این دیار و استانهای همجوار بنشیند، آن وقت عدالت مد نظر شما جاری شده و مشکلات چهار محال و خوزستان حل می‌گردد؟» آیا این تعبیرات مصداق صفای مردمان بالادست است؟

 


جهت مطالعه این مطلب و مکاتبات قبلی ادامه مطلب را مشاهده فرمایید  


پس از انتشار مقاله ای تحت عنوان: «مُردم اندر حسرت فهم درست» از آقای فضل الله صلواتی در رسانه ها،

مرقومة آقای دکتر مهدی قمشی استاد دانشگاه شهید چمران اهواز درباره زاینده‌رود در برخی سایتها منتشر شد.

با توجه به اهمیت موضوع، پاسخ آقای دکتر فضل الله صلواتی استاد دانشگاه اصفهان درج می‌گردد.

به جهت اطلاع هر سه مکاتبه در این بخش آورده می شود.

  

به نام خدا

ایران متعلق به تمام ایرانیان ....

   ریسمانی به سوی آسمان         

 

تاملی بر یادداشت آسمان ریسمان

 

     سخنانی از سر درد و رنج به زبان آورده بودم که اعتراض همکار و استاد ارجمند آقای دکتر مهدی قمشی را از دانشگاه شهید چمران اهواز، به دنبال داشت، قصد جسارت نداشتم و یا نمی‌خواستم به کسی یا گروهی اهانت نمایم، به خصوص عزیزترین همسایگانم را که از خویشان خویش دوستر دارمشان، لیکن حق و انصاف دانستم که بعضی از مطالب را تنها برای روشن شدن اذهان عمومی پاسخ دهم.  بله «از حسرت فهم درست» در خصوص پروفسور فرای به زاینده رود رسیدم زیرا همه را یکسان می دانم، یکسان از نظر توجه به معیارهای انسانی و توجه به اعتلای ایران اسلامی.

خطاب به من فرموده بودید که: «فکر می کنید اگر آب زلال در زاینده رود و در محل شهر اصفهان موج بزند و زیبایی به پل های تاریخی باز گردد و همه زمینهای کشاورزی شرق اصفهان سیراب شوند و آب اضافی هم بماند و تالاب گاوخونی هم پر آب شود آن وقت است که عدالت جاری شده و مشکلات مملکت حل شده است؟»

بنده از آن برادر بزرگوار می‌پرسم که: «فکر می کنید اگر زاینده‌رود پس از میلیون ها سال به خشکرودی تبدیل گردد، پل‌های تاریخی به دلیل فرونشست زمین منهدم گردند، سیصد هزار کشاورز شرق اصفهان به دلیل نبود آب، معیشت خود را ازدست دهند و به فقر و فلاکت بیافتند و تالاب بین المللی گاوخونی برای همیشه به کویر تبدیل و گرد و غبار آن بر چهره شهر و مردمان این دیار و استانهای همجوار بنشیند، آن وقت عدالت مد نظر شما جاری شده و مشکلات چهار محال و خوزستان حل می‌گردد؟» آیا این تعبیرات مصداق صفای مردمان بالادست است؟

این چه فرهنگی است که در بعضی مسئولین و صاحب منصبان و به دنبال آن فرهنگیان و دانشگاهیان آن استانها رسوخ کرده که اصفهانی زیاده طلب است؟ آیا مردم اصفهان تنها به فکر قوم و قبیله خویشند یا به ایران عزیز فکر می کنند؟ لازم است مصداق هایی از این رفتار را یادآوری نمایم:

بر اساس آمارهای موجود در کتاب نتایج آمارگیری از مهاجرین جنگ تحمیلی تا پایان خرداد 1361، تعداد 1636747 نفر از استان‌های جنگ زده، به استان‌های دیگر مهاجرت نمودند که از آن میان استان خوزستان با 1253786 نفر بیشترین آمار را به خود اختصاص داده بود. بدون احتساب مهاجرت های درون استانی، از بین استان‌های میزبان این عزیزان، استان اصفهان با 134263 نفر رتبه اول را در کشور به خود اختصاص داد. مردم اصفهان مصیبت های هموطنان عزیزتر از جان خود را دیدند و برای آزادی خاک خوزستان به جبهه شتافتند. حاصل این رشادت ها تقدیم حدود 23 هزار شهید بود که از این نظر نیز اصفهان رتبه اول را در کل کشور از آن خود ساخت و با توجه به جمعیت آن زمان استان از هر ۱۴۶ نفر اصفهانی یک نفر در جنگ شهید شد.  آن موقع حرف از آب نبود بلکه آنچه که برای حیات کشور و خوزستان عزیز باید جاری  می‌شد خون بود.

در سال های بعد نیز این مهاجرت ها ادامه یافت نه تنها به دلیل جنگ بلکه به دلایل مختلف نظیر بهبود شرایط زندگی، کار و تحصیل، اصفهان در همه حال میزبان بود، هنوز هم هست، میزبان همسایگان عزیزش، بدون هیچ چشم داشتی و درخواستی، بدون هیچ زیاده خواهی بلکه فقط از روی همدلی و دوستی. هر اصفهانی در محله و کوچه خود دوستان زیادی از اهواز، آبادان، خرمشهر، شهرکرد، سامان، اردل و بروجن دارد و با آنها دلخوش است و تعداد زیادی با هم وصلت کرده‌اند، و در تمام نقاط شهر سکنی گزیده اند و جدای از آن، مردمانی از اقوام گوشه و کنار کشور از ترک و لر و کرد و عرب و بختیاری و ترکمن و گرجی و افغان و بلوچ و حتی مذاهب و ادیان دیگر از جمله: ارمنی، زرتشتی و یهودی که محلات و روستاهایی به نام این اقوام در اصفهان شهرت دارد، آیا آنها اصفهانی نیستند؟ آیا آنها با آمدن به اصفهان به جرگة زیاده خواهان افزوده شده‌اند!؟ آمارهای رسمی نشان می دهد که تنها در ده سال گذشته بالغ بر سیصد هزار نفر از این استان‌ها به استان اصفهان مهاجرت کرده اند و به گفتة مسئولین، حدود ششصد هزار نفر، تنها از استان مجاور در استان اصفهان ساکنند. این میزان جمعیت برای نیازهای اساسی خود شامل آب شرب، بهداشت، فضای سبز، خدمات عمومی و اشتغال نیازمند حجم بالایی از آب در سال می باشند. آیا زیاده خواهی است که اصفهان به دنبال تأمین آب میهمانان خود باشد؟

صنعت در اصفهان نه یک موهبت بلکه بلای جان مردم شده است، صنایع آهن و فولاد و مصالح ساختمانی به ویژه سیمان و آجر، پالایشگاه و پتروشیمی، نیروگاه و صدها صنعت ریز و درشت دیگر، به هر دلیلی که در اصفهان مستقر شدند،‌ نفس مردم را بریده اند. تاکنون چند بار شنیدید که مردم اصفهان راهپیمایی و زنجیرة انسانی تشکیل دادند که اندکی از درآمد محصولات صنایع ما را خرج خودمان هم بکنید؟ بیمارستان های اصفهان علاوه بر اینکه مملو از بیمارانی است که به دلیل همین صنایع و تردد خودروهای وابسته به آنها سلامت خود را از دست داده اند، بخشی از همین میهمانان استانهای دیگر را هم پذیرا هستند. آیا عدالت در این است که ثمرة این همه خسارت مردم، به خزانه کشور سرازیر شود و یک هفتم آن هم به استان برنگردد؟ توضیح اینکه به گفتة استاندار محترم اصفهان که در بهمن ماه 1392 از سیمای اصفهان پخش گردید، در سال 1391 از بیش از 3500 میلیارد تومان مالیات واریز شده استان اصفهان به خزانه کشور، فقط حدود پانصد میلیارد تومان (یعنی یک هفتم) به اصفهان برگشت شد و از این حیث اصفهان (برخوردار و زیاده طلب!)در رده های آخر دریافت بودجه‌های دولتی است، در صورتی که از نظر پرداخت مالیات، رتبة اول را در کشور دارد.

شما خود بهتر از بندة کلمه سرانه آب قابل تجدید را می شناسید. خود بگویید این سرانه در استانهای چهارمحال و بختیاری و خوزستان چقدر است؟ در کشور چقدر و در استان اصفهان چقدر است؟ بنده آمارهایی دیده ام که اگر اشتباه است تصحیح فرمایید و البته می‌‌دانید که از نظر معیارهای جهانی چنانچه مقدار این سرانه به زیر 1000 مترمکعب برسد وضعیت بحرانی است. در حالی که در حوضة زاینده رود در استان اصفهان، طی ده سال گذشته این سرانه به کمتر از 600 مترمکعب رسیده است.

شما به عنوان متخصص آب و یک دانشگاهی بفرمایید: مردم زیاده طلب! استان اصفهان چه کار باید بکنند!؟ بنده راهکاری ارائه نداده‌ام، شما بفرمایید، آیا با صرفه جویی، سرانه آب قابل تجدید مردم استان اصفهان زیاد می شود؟ در این بخش بیشتر تأمل می کنم و مجددا می پرسم آیا قبول دارید که سرانه آب مردم استان اصفهان باید مطابق با استانداردهای زیستی اصلاح شود یا نه؟ اطمینان دارم که پاسخ شما « نه » نیست، زیرا می دانم کمر به نابودی مردم این استان نبسته اید. پس آیا غیر از دو راهکار انتقال آب به استان اصفهان و یا انتقال جمعیت استان به مناطق دیگر راهکاری هست؟

وارد بحث های حقوقی نمی شوم و از ذکر کلمه حق آبه خودداری می کنم چه میدانم نسبت به این حق قانونی و شرعی در استان شما و چهارمحال و بختیاری حساسیت وجود دارد ولی کشاورز شرق اصفهان که در سال های اخیر حق آبه خود را دریافت نکرده است و در عوض شاهد پمپاژهای نوظهور در بالادست حوضه است حق ندارد فغان و فریاد برآورد و طلب حق خود را بنماید؟ گرچه من هم اقدامات هیجانی و تخریب بیت المال را به هر بهانه و در هر جا تأیید نمی کنم.

فرموده بودید که: طرح های انتقال آب موجب محروم شدن کشاورزان استان‌های خوزستان و چهارمحال از بخشی از آب کشاورزی و محروم کردن کشور از بخشی از تولید برق نیروگاههای برق‌- آبی می‌گردد. هر روز اخباری از کمبود آب خوزستان و راهپیمایی‌ها را شاهد بوده‌ایم، ولی آیا اگر آب کشاورزی این استان کفاف نمی دهد افزایش سطح زیر کشت چه معنا دارد؟ آیا عدالت است که در این چند ساله سطح زیر کشت حوضه زاینده رود در استان اصفهان به کمتر از نصف یعنی کمتر از صد هزار هکتار کاهش یابد و در همین زمان، در آن طرف کوه بیش از 500 هزار هکتار افزایش یابد؟ آب مورد نیاز این سطح وسیع از کجا می آید؟ مگر نه اینکه سدهای چهارمحال و خوزستان پر از آب است و بر مبنای نیاز به برق بیشتر، با رها کردن آب از سدها، میلیاردها مترمکعب را به خلیج فارس روانه می‌کند؟

از برادرم آقای دکتر قمشی که شخصی تحصیلکرده و فرهیخته  می باشند می‌پرسم که آیا میراث فرهنگی یک کشورکه در اصفهان به علت خشکاندن زاینده‌رود و فرونشست زمین در حال نابودی است از نظر شما آنقدر بی‌ارزش است که اینچنین آن را به سخره گرفته‌اید؟ و همچنین با حیرت تمام این نخستین بار است که یک ایرانی (فرهیخته) هیچ احساس تعلقی نسبت به آثار و هویت تاریخی ایران ندارد و برایش نشست و ترک خوردن عمیق پل های تاریخی سی‌وسه پل  و خواجو (به علت خشک شدن رودخانه و فرونشست زمین) فاقد اهمیت است. حال آنکه یونسکو مدعی است که این گونه آثار تاریخی صرفا متعلق به ایرانیان نبوده بلکه میراثی متعلق به همه جهانیان است.

توجه همه هموطنان عزیز بیدار دل را به خطر خالی و کور شدن سفره‌های آب زیر زمینی اصفهان جلب می‌کنم. جمعیت قریب 5 ‌میلیون نفری در اصفهان (که بخش قابل توجهی از آن مهاجرین بسیار عزیز و هموطنمان از خوزستان و چهارمحال و بختیاری‌اند) با خطر بسیار جدی کمبود آب آشامیدنی که از زاینده‌رود تامین میشود مواجه است. زیرا موجودی سد زاینده‌رود هم اکنون به مرز تقریبی 550 میلیون مترمکعب رسیده (که بر اساس پیش‌بینی‌های موجود و با مصارف شرب، صنعت و پمپاژ‌های زیر سد، در فصل تابستان و پاییز به کمتر از 200 میلیون تقلیل خواهد یافت) و سرانه حوضه زاینده‌رود در استان اصفهان به کمتر از مرز 600 مترمکعب، (که زیر خط بحران است) رسیده است و این در حالی است که سرانه آب در استان‌های خوزستان و چهارمحال و بختیاری  بین 8 تا 14 برابر اصفهان است.

چنانچه این روند ادامه یابد با انهدام قریب الوقوع اصفهان،  عملا دو کویر مرکزی ایران که به واسطه زاینده‌رود از هم فاصله گرفته بود به هم خواهند پیوست و با جابه‌جایی نمک انباشته گاوخونی، این شهر همانند تالاب خشکیده هورالعظیم (که استان‌های جنوبی و غربی، ایران را نا امن کرده)به کانون جدید ریزگردها در مرکز کشور مبدل میشود و به علت مسطح بودن و قرار گرفتن آن در فلات مرکزی تمامی استان‌های پیرامون خود تا پایتخت را به شدت تحت تاثیرشورشدن خاک و گسترش ریز گرد قرار خواهد داد. نا امنی و خشکی مناطق مرکزی کشورها آن ها را در برابر هجوم دشمن خارجی به شدت آسیب‌پذیر می سازد.

اگر نگاهی به عقب و به دوران جنگ تحمیلی بیندازیم به نقش پررنگ سکونتگاه‌های مناطق مرکزی ایران و به ویژه استان اصفهان در جان‌فشانی و حمایت همه جانبه انسانی و پشتیبانی از خطوط مقدم جبهه با بیش از 23000 شهید در مرزهای غربی کشور آشکارا  پی می‌بریم و از این روست که می‌بینیم دشمن سوگند خورده این مرز و بوم گویی به خوبی در حال انجام رسالت تفرقه افکنانه خویش است.

از برادر فرهیخته،  آقای دکترمهدی قمشی که متخصص منابع آب اند انتظار است که حق آبه زیست بوم تالاب گاوخونی را که از بستر رودخانه می‌گذرد (که به معنی حیات رودخانه است) مورد عنایت قرار دهند و در نتیجه ضرورت یک‌پارچگی حوضه های آبریز رودخانه ها را (از سر چشمه تا پایاب) آشکارا نادیده نگیرند.

هم اینک شهر اصفهان برای تامین کمبود آب شرب مورد نیاز شهر، فشار بیشتری را به منابع زیر سطحی خود وارد می‌کند،  این در حالی است که زاینده‌رود که منبع تغذیه سفره های آب زیرزمینی است خشکیده است و به زودی زود با تداوم افت آب های زیرزمینی و فرو نشست زمین به غیر از واژگونی آثار تاریخی تمدن شیعی، در آینده‌ای نه چندان دور، آبخوان دشت اصفهان برای همیشه از بین خواهد رفت و چنانچه آب فراوانی را هم به آن تزریق کنند مجرایی برای نفوذ و ذخیره آب در زیر زمین بر جای نخواهد ماند و زیست بوم اصفهان، روند سومالیایی شدن را طی خواهدکرد.

بنابراین، همه وجدان های بیدار بایستی از روند پر شتاب و نگران کننده سدسازی و خشک کردن تالاب‌ها و رودخانه‌ها و دریاچه‌های کشور آگاهی یافته و پیامدهای وحشتناک خشک شدن دریاچه اورال در روسیه را از یاد نبرند.  حتی در خوزستان عزیز که می‌تواند کانون تولید ارزان برق از نیروگاه های خورشیدی باشد با اتخاذ سیاست غلط ایجاد سدهای متعدد با هدف تولید برق-آبی، کارون را عملا به  کانال ورودی و انتقال فاضلاب تغییر کاربری داده است، در صورتی که با استفاده مفید و بهره‌ور از ظرفیت‌های خدادادی و توجه به توسعه پایدار در این استانها و... می‌توان راهکارهای مناسبی یافت.

به نظر می‌رسد اساتیدی گرانقدر چون جنابعالی، شایسته است به جای جستجوی دلیل مشکلات در بیرون از استان با ارائه راه حلی خردمندانه، توجه خود را به درون استان معطوف نمایند

تا دشمنان نتوانند با بهره‌برداری از این فضای آشفته، به اتحاد و یکپارچگی ایران اسلامی آسیبی جبران‌ناپذیر وارد آورند.

   در پایان انتظار این است که ما ملت متحد ایران اسلامی مصالح ملی را مد نظر قرار داده و از خطر جدی که خصوصا پس از تصویب قانون معروف به «استقلال آب استان‌ها» در یک دهه پیش ناخواسته نه تنها دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و تالاب‌ها را یکی پس از دیگری خشکانید، بلکه وحدت ملی ما را با مخاطره جدی روبرو ساخت بیش از پیش آگاه باشیم و با پیروی از خرد و منطق علمی، از جوسازی  مبتنی بر تعصبات استانی و قومی پرهیز نماییم و سایرین را هم به در پیش گرفتن رویکردهای چندسونگر و کل نگر که در آن بر مصالح ملی تاکید گردیده رهنمون باشیم.

باید پذیرفت که طبیعت داناترین است و چنانچه زاینده‌رود را از زردکوه بختیاری تا تالاب گاوخونی به  صورت رودی دائمی جاری نمی‌ساخت کویر مرکزی ایران هرگز جایگاه زندگی انسان نمی شد.

همه همراه با مدیران کشور، راه حلی خردمندانه و مجموعه‌نگر ارائه نماییم و با عزمی جزم دریاچه ارومیه و زاینده‌رود و کارون و شادگان و دیگر دریاچهها و تالاب‌ها و رودخانه‌های تشنه لب میهن عزیزمان را با همیاری یکدیگر نجات دهیم.

محیط‌زیست، امانتی است که از پیشینیان به ما به ارث رسیده است،  پدران ما قرنها در حفاظت از آن کوشیدند و وظیفه ماست که آن را به نسل آینده منتقل کنیم.

بنده ریسمانی به سوی آسمان می فرستم و از خداوند متعال طلب مغفرت می کنم، اگر سخنی غیر از حق گفته باشم و برای کسانی که تنها برای منافع شخصی، بخشی، منطقه ای و قومی خود منافع ملی را فدا می‌کنند نیز طلب مغفرت می‌نمایم.

دست در دست هم دهیم به مهر                      میهن خویش را کنیم آباد

 

 

                                                                                                       فضل الله صلواتی

                                                                                                اصفهان- خردادماه 1393

 


آسمان ریسمان

(تاملی بر یادداشت مُردم اندر حسرت فهم درست)

 

جناب آقای دکتر فضل ا.. صلواتی

با سلام

     ضمن تشکر از یادداشت جنابعالی با عنوان "مُردم اندر حسرت فهم درست " از اینکه یادداشت خوب و مستدل خود را در مورد پرفسور فرای با یک چرخش عجیب و با استدلال های بسیار ضعیف، غلط، و توهین آمیز به مسئله آب زاینده رود پیوند زده اید بسیار متاسف شدم. چه خوب بود یادداشت خود را با همان مطالب مربوط به پرفسور فرای به انتها می رساندید. نگرانی من از این است که نکند اصلا قسمت اول را برای جا انداختن قسمت دوم به خواننده آورده اید. جناب آقای دکتر صلواتی نمی دانم آیا شما هیچ سررشته ای در باره مسائل آب و رودخانه دارید یا خیر. در هر صورت از نوشته شما چنین بر می آید که در این خصوص اطلاع درستی در اختیار ندارید. همکار گرامی، مردم شهر کرد برای بیان خواسته های خود بصورت کاملاً متمدنانه تنها راه پیمایی کرده و خواسته هایشان را مطالبه نمودند. چرا با  صحبت از محرکان مردم شهرکرد سعی در توهین به نمایندگان و به زیر سوال بردن حرکت مردم نموده اید. اگر جملات شما را درست بدانیم آن وقت حرکتی که (پیش تر از حرکت مردم شهر کُرد)در آن گروهی از کشاورزان اصفهان، خط لوله انتقال آب شرب استان یزد را با بیل و کلنگ و تراکتور شکستند و آب شرب را چندین روز به روی مردم استانی قطع نمودند،  چگونه تفسیر کنیم.  آیا من اجازه دارم از نوع گفتمان شما در این راستا استفاده نمایم و آنان را تحریک شده قلمداد کنم. مسلماً نه.  همکار گرامی مشکل بین اقوام مختلف کشور عزیزمان ایران وقتی خطر ساز می شود که قومی یا مردم استانی، خود را ذی حق تر از دیگران بدانند و حل مشکل خود را حل مشکل مملکت قلمداد کنند و مشکلات مردم سایر نقاط کشور برایشان اهمیتی نداشته باشد. مثلاً شما فکر می کنید اگر توسط تونل گلاب 2، آب زاینده رود استان چهار محال را دور بزند و دیگر وارد استان چهار محال نشود، و یا توسط تونل بهشت آباد، آب رودخانه کوهرنگ از این پس وارد رودخانه کارون و استان خوزستان نشود و راهش را به سمت زاینده رود کج کند و سرانجام آب زلال در زاینده رود و در محل شهر اصفهان موج بزند و زیبایی به پل های تاریخی باز گردد و همه زمینهای کشاورزی شرق استان اصفهان سیراب شوند و آب اضافی هم بماند و تالاب گاوخونی هم پُر آب شود، آن وقت است که عدالت جاری شده و مشکلات مملکت حل شده است. و در این پروسه نیازی نیست بدانیم که چه بر سر مردم و کشاورزان محروم استان های دیگر آمده است. همکار گرامی، جهت اطلاع عرض می کنم که حق آبه زاینده رود که از زمان هخامنشیان تا چندی پیش استان اصفهان را سیراب می نمود نه تنها نسبت به گذشته کم نشده (حتی بعد از کم کردن آن مقدار آب که از اصفهان به جاهای دیگر انتقال می یابد) بلکه بسیار بیشتر از گذشته نیز شده است. زیرا در طی 40 سال گذشته  بصورت مستمر قسمتی از درآمد های ملی کشور صرف انتقال هر چه بیشتر آب از رودخانه های دز و کارون به سمت زاینده رود شده اند. قبل از انقلاب با احداث تونل کوهرنگ 1 حجم متوسط سالیانه 330 میلیون مترمکعب آب از سرشاخه کارون به زاینده رود منتقل شده و در طول بعداز انقلاب تا کنون نیز توسط تونل کوهرنگ 2 و تونل چشمه لنگان و تونل خدنگستان سالیانه بیش از 550 میلیون مترمکعب آب از سرشاخه های رودخانه کارون و دز به منابع آب زاینده  رود اضافه شده است. در حال حاضر نیز کار احداث تونل کوهرنگ 3 به اتمام رسیده و بزودی حجم 250 میلیون مترمکعب آب دیگر علاوه بر مقادیر گذشته نیز به زاینده رود وارد خواهد شد. می بینید که قضیه از چه قرار است. مردم شریف استان اصفهان بدانند که در زمان اجرای طرح های فوق الاشاره مردم استانهای ذی نفع اصلی رودخانه های کارون و دز هیچ مخالفتی نداشته اند.  امّا قضیه از آنجا بحرانی می شود که زیاده خواهی ها باعث نادیده گرفتن حقوق اساسی مردم دیگر استانها می گردد و طرح های انتقال آبی مطرح می شوند که تیشه به ریشه مردم محروم مناطق دیگر خواهد زد. در این مختصر جای بحث کارشناسی نیست امّا بطور کلی بدانید اگر برای زاینده رود مشکلی بوجود آمده، در خود استان اصفهان برای آن مشکل ایجاد کرده اند.  از نظر علمی می توانیم بگوییم مدیریت صحیح تقاضا انجام نشده است. و در این استان آنقدر  توسعه بی رویه کشاورزی و کشت گیاهان پر مصرف و ایجاد صنایع آب بر انجام شده است که برای بخش دیگری از مردم استان اصفهان ایجاد مشکل شده است. همکار گرامی، از نظر اینجانب هر دو طرح انتقال آب بهشت آباد و گلاب 2 اشتباه می باشند و برایم واضح است که این طرح ها بجز هدر دادن درآمد ملی و کاشتن بذر کینه و تفرقه بین آحاد کشور ثمره دیگری نخواهند داشت. بدانید که اصرار بر اجرای طرح های انتقال آب جدید، با از بین رفتن بخش مهمی از آبهای زیر زمینی استان چهار محال بختیاری، محروم کردن عده ای از کشاورزان استان خوزستان و چهارمحال از بخشی از آب کشاورزی، محروم کردن کشور از بخشی از تولید برق نیروگاه های برق آبی سدهای واقع در مسیرو شورتر شدن آب شرب شهرهای خوزستان که در حال حاضر نیز قابل شرب نیست، همراه می باشد. پس اگر دل تان به حال سرمایه های مملکت می سوزد، اگر به دنبال تفرقه در بین اقوام مختلف کشور نیستید، اگر به سرنوشت مردم بخش های دیگر مملکت اهمیت می دهید، بیش از این بر طبل این کشمکش نزنید.  کشور ما متاسفانه کشور کم آبی است و اگر خشک سالی هست همه حوضه ها و رودخانه ها با آن درگیر هستند و این طور نیست که مشکل مختص یک منطقه باشد. با این همه مطمئن باشید برای حل مشکل آب در استان اصفهان راه حل های صحیح تر و علمی تری وجود دارد که با به کارگیری آنها و مدیریت صحیح، می توان مشکلات را کاهش داد و همدلی را نیز در آحاد مردم  تقویت نمود.  

                                                                                                                                    مهدی قمشی

                                                        استاد دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه شهید چمران اهواز

 

 


 

مُردم اندر حسرت فهم درست   

         این روزها چقدر مخالفان و دشمنان ایران شاد هستند، بهانه‌ای یافته‌اند که به وسیله خودمان، ما را بی‌تمدن و بدون فرهنگ به دنیا معرفی کنند. افرادی ناآگاه، خود را مخالف دانش و دانشمند، تحقیق‌ و پژوهش، معرفی می‌کنند و از زبان همه مردم اصفهان سخن میگویند! ما ایرانیان هماره افتخار داشته‌ایم که میهن ما مرکز علم و دانش بوده و مبنای تفکر و اندیشه‌های فلسفی و واسطة پیشرفت فرهنگ و هنر در تمام جهان و در دنیای اسلام، فرهنگ و معرفت، از ایران ما به همة دنیا منتقل می‌شد، ما معتقد بودیم که به قول حکیم ابوالقاسم فردوسی:

 

هنر نزد ایرانیان است و بس                                             ندادند شیر ژیان را به کس

هماره مقدم دانشمندان و فرهیختگان را گرامی می‌ داشتیم و هرگز نشد که آنها را جاسوس و زباله بدانیم و آنقدر عفت کلام داشتیم که تمام علمای جهان، ایران اسلامی را مهد علم، ایمان، تقوی و امنیت و مرکز تمدن و فرهنگ اسلامی می‌دانستند، دوست می‌داشتند که زنده یا مرده‌شان در ایران باشد، ما پایگاه علم و فضیلت فارابی و ابن‌سینا و محمدبن زکریای رازی و صدها دانشمند، هنرمند و صاحب نظر بوده‌ایم، ایران بزرگ ما با سابقه‌ای درخشان چه بسیار فرهیختگانی را که در دامان پر مهر خود پرورش داده است.

باعث تأسف است که امروز ابجدخوانهائی خود را صاحب نظر دانسته و با خصلتهای شخصی و جهان‌بینی های محدود و محصور، مریدان نوجوان کم سن و سال و چشم و گوش بسته را به دنبال گردانندگان روزنامه های معلوم الحال، آنها که نه از تحقیق و پژوهش چیزی می‌فهمند و نه نکته‌ای از ایران شناسی و میراث باستانی می‌دانند و نه از سوابق علمی و عملی ایران عزیز خبری دارند و نه از دانش و فضیلت اطلاعی دارند را با شعارهای: خیانتکار و جاسوس در برابر اندیشمندان قرار می‌دهند. باشد که علی‌رغم نظر مسؤلان نظام، ایران را آن قدر ضعیف و ناتوان و بازی خورده نشان دهند که از جنازة یک محقق آمریکائی هم می‌ترسند، برای اینکه ایران را بی ثبات نشان دهند، ایادیشان را به اطراف مزار پروفسور پوپ می‌فرستند تا در و دیوار آن بقعه را با شعارهای مستهجن، سیاه کنند، بدون آنکه بدانند پروفسور پوپ که بوده و چه نوشته و خود نمی‌دانند با چه چیزی مخالفند! و اینها بیشتر متاسفانه به نام اصولگرا به میدان می‌آیند تا آبروی آن جناح را ببرند و برای دولت ایجاد بحران کنند و دولت تدبیر و امید را زیر سؤال ببرند.

علم و دانش مرز نمی شناسد،  پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «اطلبوالعلم و لو بالصین» دنبال دانش بروید، حتی اگر در چین باشد و «خُذالعلم و لو من اهل النفاق» علم را دریافت کنید، حتی اگر از اهل نفاق باشد و با کمال تأسف مدعیان دین‌داری، دانشمندی ایران‌شناس و ایران دوست و عاشق اصفهان را در مجلس و یا در نمازجمعه جاسوس خوانده اند و آبروی یک کشور عالم پرور را برده اند.

پروفسور ریچارد نلسون فرای،ایران شناس و شرق شناس برجستة آمریکائی عاشق اصفهان بود و به این شهر سفر کرده بود، مورد تأیید نویسندگان «دائره المعارف بزرگ اسلامی» و همکاران آن مؤسسة بزرگ و مورد پذیرش دولت اصولگرای پیشین بود که خانه‌ای از میراث فرهنگی را در این شهر به او هدیه کردند. وی کعبة آمال و بهشت موعودش اصفهان بود، آرزو داشت که پس از مردن در خاک بهشتی اصفهان و در شهر میرداماد و شیخ بهائی و مجلسی مدفون گردد.

شیعیان از زمانهای دور آرزو می‌کردند که مدفن آنها در گورستان وادی‌السلام نجف اشرف باشد، ایران شناسان صاحب نامی چون پروفسور پوپ و پروفسور نلسون فرای، دوست می‌داشتند وجودشان جزو خاک اصفهان باشد، در نجف اشرف تا کنون روی کسی امّا نگذاشته‌اند و علاقمندان را خوب و بد نکرده‌اند، که چه کسی گنهکار بوده و زبالة فلان شهر! الطاف مولای متقیان عام است و مؤمن و غیرمؤمن را در بر میگیرد، ولی برخی که خود را صاحب اصفهان و اختیاردار مردم و مدعی همه کاره بودن می‌کنند، با روشهای غیرمعمول امضاهای محدودی جمع می‌کنند که نباید فلان کس در اصفهان دفن گردد، شیعیان پیشین آن قدر درک داشتند که به خاک نجف ارزش دهند و به آیندگان نشان دهند که سرزمین نجف والا و بالا و بهشت دنیا است، اینها هم که وصیت کرده اند در اصفهان به خاک سپرده شوند، اینگونه به اصفهان اهمیت می دهند و آن را ارزشمند می شمارند و به همه‌ی دنیا نشان می دهند که شهری نیکوتر از اصفهان نیست.

معترضان اگر فکر می کردند که دانشمندانی بزرگ و پژوهشگرانی ایران شناس سرزمین آمریکا را قابل ندانسته‌اند که خاکشان در آنجا باشد و ایران و اصفهان را انتخاب کرده‌اند، بدینوسیله آمریکای جهان‌خوار و انگلیس زیاده‌طلب را تضعیف و تحقیرکرده‌اند، آنها در رسانه هایشان پیوسته شعار میدهند که ایران منزوی و مطرود شده ولی دانشمند شرق‌شناس با این وصیت نشان داد که ایران منزوی و مطرود نیست، بلکه سربلند و با اقتدار است و امثال آمریکا محکومند و مطرود.

نمایندگانی که باید به فکر اعتلای ملک و ملت باشند، ایران را در جهان سربلند کنند که مطمح نظر همه شرق‌شناسان و توریستها باشد، کاری کنند که اوضاع فرهنگی و صنعت توریسم توسعه یابد، سعی کنند در شرایطی که دولت به دنبال حل مسئلة تحریمهای تحمیلی است، بحران‌سازی نکنند و برای ایجاد رابطه با همة جهان کوشا باشند، ملت ایران را در انظار جهانیان حتی تاجیکستان و افغانستان که درخواست دفن آن پژوهشگر را در کشور خود داده‌اند خفیف و بی‌‌ارج نکنند و در جامعه تشنج ایجاد ننمایند. آیا رهبر دانش دوست انقلاب، کار مدعیان اصولگرائی و دوستی رهبری را تأیید می‌فرمایند؟

ای کاش معدود نمایندگان اصفهان به جای نامه نوشتن برای خاک کردن و خاک نکردن افراد، فکری برای نابودی زاینده رود که حیات اصفهان بدان وابسته است می کردند و در آن رابطه نامه‌ای امضا می‌نمودند.

نمایندگان استان چهارمحال و بختیاری تابلوئی در مجلس روی دست گرفتند که عملیات احداث تونل بهشت آباد و گلاب که رو به پایان است، متوقف گردد و به مردم شهرکرد برای روز پنجشنبه 28 فروردین ماه فراخوان داده‌اند که راهپیمائی کنند تا آب این تونلها به اصفهان نرسد! تونلهائی که قرار بود آب یزد و کاشان نیز از آنها تأمین گردد.

محرکان مردم شهرکرد که آنان را برای تظاهرات بسیج کرده‌اند می خواهند که آب زاینده‌رود فقط در آن منطقه مصرف شود و رئیس دولت قبل هم گفته: اول نیاز شما باید تأمین شود و سپس به استانها دیگر برود.

معلوم نیست که حق آبه‌هائی که از زمان هخامنشیان تا چند سال قبل سرزمین اصفهان را تا تالاب گاوخونی سیراب می کرد و هر کسی به اندازه مالکیت و حق خود از آن برداشت می‌کرد، چه شد و به کجا رفت؟ نماینده ای هم نیست که از حق مالکین آن حق آبه‌ها دفاع کند و حق را به صاحبان حق برساند، در اثر مدیریت غلط بر آب زاینده رود، چند سالی است که دیگر آبی در اصفهان جریان ندارد، یک جاده خاکی! در وسط شهر اصفهان است که پلهائی بر روی آن زده شده! و در برخی جاها تابلوهای هشدار دهنده هست که «شنا ممنوع»!  اکوسیستم حوزه زاینده‌رود از سراب تا پایاب از بین رفته است و چاهها که در هر روز عمیقتر حفر می‌گردد، کم آب و تعدادی خشک شده و این خطر دیگری را هشدار می‌دهد.

معلوم نیست که حق و حقوق کشاورزان حاشیه زاینده‌رود و به خصوص شرق اصفهان تا گاوخونی به چه سرنوشتی دچار شده‌؟ زندگی هاشان پریشان شده و به نان شب محتاج شده‌اند، اگر خشک سالی است که برای همه باید باشد و فراوانی آب هم برای همه است، در تمام دنیا مگر مردم شهر و یا ایالتی می‌توانند ادعا کنند که چون آبی از شهر ما می‌گذرد و یا چاههای نفت در شهرماست و یا معادن طلائی داریم، اختصاص به شهر خود ما دارد! آب، هوا، دریا، رودخانه و کوه و تمام منابع طبیعی، متعلق به عموم مردم است، نباید جنجالهای فرقه‌ای و منطقه‌ای به راه انداخت و مردم را تحریک کرد، ایران متعلق به تمام ایرانیان است، حتی حکومتها اجازه ندارند که منابع ملی را به جائی خاص اختصاص دهند و دیگران را محروم نمایند، معلوم نیست چه دستهائی پشت پرده در کار است که بین مردم استانها و قومیت‌ها اختلاف می‌اندازند و وحدت و یکپارچگی جامعه را به تشتت و افتراق و چند دستگی تبدیل می‌کنند.خدایا زیر معما پرده بردار

در پایان مردم ایران را دعوت می‌کنم که در انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت فعال داشته باشند و نمایندگانی را به مجلس بفرستند که زبان مردم را بفهمند و نیازهای جامعه را برآورده نمایند، دانشمند را از جاسوس تشخیص دهند و وظایف اصلی نماینده بودن را بدانند و از بعد سیاسی و هیجانی به مباحث نپردازند و قوانین مؤثر و کارآمد وضع کنند، مردم را در مقابل هم قرار ندهند و امید مردم را که با عشق و علاقه، دولت تدبیر و امید را انتخاب کرده‌اند به یأس تبدیل نکنند.

فضل الله صلواتی

اصفهان 24/1/93

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.