یادداشت ویژنامه روزنامه شرق در ۸۰ سالگی دکتر شریعتی
سیمای شریعتی
مردی برای همه زمانها
فضلالله صلواتی
مردان موفق و پایدار، آنها که عمر خود را برای اعتلای معارف بشری و تعالیبخشیدن به تفکر انسانی صرف میکنند، همیشه خاطرات و اندیشههایشان زنده و جاویدان است. تولد و مرگشان مبنای حرکت و از فرازهای تاریخ است.
علی شریعتی، خدامردی بود که یک عمر برای مردم زیست. در هر شرایطی میخواست که از دریچههای مختلف، حقایق انسانی را برای جوامع بشری بازگوید و آنچه از حقیقت دریافت کرده بود، برای همگان واشکافد.
ادامه مطلب
یادداشت ویژنامه روزنامه شرق در ۸۰ سالگی دکتر شریعتی
مردی برای همه زمانها
فضلالله صلواتی
مردان موفق و پایدار، آنها که عمر خود را برای اعتلای معارف بشری و تعالیبخشیدن به تفکر انسانی صرف میکنند، همیشه خاطرات و اندیشههایشان زنده و جاویدان است. تولد و مرگشان مبنای حرکت و از فرازهای تاریخ است.
علی شریعتی، خدامردی بود که یک عمر برای مردم زیست. در هر شرایطی میخواست که از دریچههای مختلف، حقایق انسانی را برای جوامع بشری بازگوید و آنچه از حقیقت دریافت کرده بود، برای همگان واشکافد.
دامنه معارف اسلامی و اندیشههای آن، به قدری وسیع و پردامنه است که هرکس از هر گوشهای پرتویی از آن منابع نور را برگیرد، باز هم شعاع آن خورشید تابناک بسیار است و در هر خانه و مزرعه و کوه و دشتی پرتویی از آن موجود است و هرکس در خانه خود گمان میکند که مهر درخشان تنها از اوست و خانه او را روشن کرده است، هرکسی میخواهد نور خانه خود را تحلیل و اندازهگیری و بررسی کند.
چه بسیار برای آفتاب عالمتاب سخنها گفته شده و تفسیرها به عمل آمده و مرحوم شریعتی گوشهای از جلوه معرفت الهی را که شامل حالش شده بود بهصورت درخشان و در همهجا مطرح کرد.
مطالعات و درسهای شرق و غرب را درهمآمیخته آنگاه با کولهباری از ایمان و دانش به تحلیل مسایل اسلامی پرداخته است.
کسانی در همهچیز و همهجا اظهارنظر میکنند و به حقایقی که از عمق آنها بیخبرند، ایراد میگیرند و میخواهند نقدی و ایرادی و طنزی داشته باشند. شاید به این وسیله خود را مطرح کنند و نشان دهند که کسی هستند.
دکتر علی شریعتی را از آن هنگام که من با خانواده ایشان آشنا بودم و به پدر بزرگوارش استاد محمدتقی شریعتی، آن مفسر قرآن و اسلامشناس بزرگ، ارادت میورزیدم، میشناختم که چگونه عاشق علم بود، دوست میداشت که روزبهروز برفراگرفتههای خود بیفزاید. به عالمان، عشق میورزید؛ مخلصان و خدمتگزاران مردم را باور داشت. بهدنبال آگاهان اجتماع و درسخواندههای جدی حرکت میکرد. او صمیمی و قاطع بهدنبال حق میگشت. در همهجای دنیا و از زبان همه اندیشمندان و متفکران میخواست که واقعیتها را بشنود، از عمق جان توجه به حقیقتها داشت به دنیا و مافیها بیتوجه بود. از حق میگفت. اگر از اسلام راستین سخن به میان میآورد و از دردهای جامعه رنج میبرد، اگر با مردان انقلاب مینشست و از حق دم میزد، هرگز بهخاطر ریاست و مقام و سمتی نبود که دیگران برای آن سرودست میشکستند و حق را زیر پا میگذاشتند. او درد جامعه داشت. سوز درون او سوز مردم بود، به قول خودش پاچالهای کاسبی را رها میکرد و حق را میجست و از حق میگفت و محو در حق میشد و بالاخره جان را در راه حق فدا کرد.
مردم دوستش میداشتند، از دورترین نقطهها مانند اصفهان و قم با اتوبوس خود را میرسانیدند. باشد که ساعتی پای سخنان او بنشینند و از نوآوریهایش و از تحلیلهای جدیدش بهره گیرند.
شریعتی که مورد استقبال همگان قرار گرفته بود، همیشه حرفی برای گفتن داشت، شنونده احساس میکرد که دریافتی از گفتار او داشته است و اوقاتش بیهوده از دست نرفته است. مجموعه معلوماتی را که از موسسات علمی ایران و دانشگاه سوربن فرانسه و از پدر بزرگوارش که مرادش نیز بود و 14قرن مظلومیت تشیع را در چهره او میدید و همه را تقدیم جوانان شیفته گفتارش میکردکه پربار بود و پرمحتوا. کتابهایش هنوز تازگی دارد. مطالبش هنوز نو و شیرین است؛ افراد را به خود جذب میکند؛ آگاهیبخش و هشدار دهنده است. اسلامی را بیان میکند که عاری از خرافات و مورد قبول همه دانشگاهیان و واقعگرایان و عقلگرایان است. در شرایطی که چه بسیار ماهوارهها و سایتها به مبارزه با اسلام اصیل پرداختهاند و برخی اخبار جعلی و روایات نادرست را بهانه قرار میدهند و سادهاندیشان و افراد کممطالعه را به انحراف میکشانند، کتابهای مرحوم شریعتی هنوز پاسخگو بسیاری از انحرافات و کجاندیشیهاست و شاید مناسب باشد که جوانان را به مطالعه آثار او راهنما باشیم.
از همان دوران زندهبودن شریعتی، عدهای به بعضی نوشتهها و گفتههای وی ایرادهایی داشتند که دکتر شریعتی مدعی بیخطایی و نداشتن اشتباه نبود. پرکار و فعالی هست که خطایی از وی سر نزده باشد و مسلمانان را آن اعتقاد است که جز قرآن مجید، دیگر کتابها دور از خطا نیستند و غیر از پیامبران و اولیای آنان، کسی مدعی معصومیت نیست که بعضی فرق اسلامی، عصمت پیامبران و جانشینان آنها را نیز تایید نمیکنند. پس ما چگونه استادی را که در برهه کوتاه از زمان آثار ارزندهای را پدید آورد عاری از خطا بدانیم؟ اشتباه و خطا لازمه هر تحقیق و پژوهشی است. شریعتی خود نیز به آن معترف بود و ناظر بودم که به علامه جعفری میفرمود: «من با مبارزه با انحرافات لااله را گفتم و شما باید که اِلاالله را اثبات کنید و در وصیت خود آورده که استاد محمدرضا حکیمی، هرگونه اصلاحی را که صلاح میدانند در آثار من انجام دهند و اینها نهایت تواضع و فروتنی آن نابغه زمان بود که در برابر عالمان، شاگرد و در برابر خودباوران و خودپسندان خوددار و منتقد و برای دانشجویان راهنما و روشنگر بود.
خودخواهان و ستمگران آگاهیبخشی او را تحمل نمیکردند و آسودهاش نمیگذاشتند. چهبسیار اهانتها، سرزنشها، تهمتها و زندانهایی را که به خاطر حقگویی بر او تحمیل کردند و چارهای جز تسلیم و رضا نداشت بالاخره جان را بر سر عقیده نهاد و پویای راه شهادت شد. خدایش غریق رحمت بیمنتهای خود بفرماید