قبلا به عنوان اعتراض نوشته بودم که اینها دستمزد و پاداش زندان و شکنجه ها و تبعیدهای دوران طاغوت من بوده است که به عنوان طرفداری از امام خمینی و حمایت از ولایت فقیه از سال 42 داشته ام، چون در آن ایام من و همهی مبارزان راه آزادی و عدالت فکر میکردیم در حاکمیت فقیهان، ظلم و بیعدالتی، تبعیض و انحراف و انحطاط و خودمحوری و خودخواهی وجود نخواهد داشت؛ سالهای سال زندان و رنج و مشقت را به جان خریدیم به این امید که صالحان حاکم شوند و لایقان بر مردم حکم رانند و همهی جهانیان به مسلمانی و به حقیقت و عدالت روی آرند؛ در آن زمان اصلا فکر فرصت طلبی و سوءاستفاده از قدرت و چند مرحله ای شدن انتخابات را نداشتیم؛ تصور آن را نداشتیم که جمعی روی کار آیند که بر خلاف حق؛ تابع باند و گروه و دسته و امنیتی ها و نظامیها قرار گرفته باشند و کسانی باشند که بخواهند سر نیزه ها را حاکم کنند ؛ احساس ما آن بود که آزادی ها در سایه اسلام ناب محمدی در همه جا تضمین و تامین میگردد.
روز 15 شهریور ماه 91 مرا به دادگاه انقلاب تهران احضار کردند تا در شعبه ی 28 به اعتراض در مورد ممنوع الخروج بودن من پاسخ دهند؛ شاید برای آنکه مرا قانع کنند که طبق کدام مادهی قانونی و اصول قانون جزا، مانع خروج اینجانب از کشور در اسفندماه 90 شده اند و مبلغ کلانی به من زیان زده بودند.
قبلا به عنوان اعتراض نوشته بودم که اینها دستمزد و پاداش زندان و شکنجه ها و تبعیدهای دوران طاغوت من بوده است که به عنوان طرفداری از امام خمینی و حمایت از ولایت فقیه از سال 42 داشته ام، چون در آن ایام من و همهی مبارزان راه آزادی و عدالت فکر میکردیم در حاکمیت فقیهان، ظلم و بیعدالتی، تبعیض و انحراف و انحطاط و خودمحوری و خودخواهی وجود نخواهد داشت؛ سالهای سال زندان و رنج و مشقت را به جان خریدیم به این امید که صالحان حاکم شوند و لایقان بر مردم حکم رانند و همهی جهانیان به مسلمانی و به حقیقت و عدالت روی آرند؛ در آن زمان اصلا فکر فرصت طلبی و سوءاستفاده از قدرت و چند مرحله ای شدن انتخابات را نداشتیم؛ تصور آن را نداشتیم که جمعی روی کار آیند که بر خلاف حق؛ تابع باند و گروه و دسته و امنیتی ها و نظامیها قرار گرفته باشند و کسانی باشند که بخواهند سر نیزه ها را حاکم کنند ؛ احساس ما آن بود که آزادی ها در سایه اسلام ناب محمدی در همه جا تضمین و تامین میگردد.
آیا ما جوانی را دادیم و زندگی را تباه کردیم و سختیها کشیدیم که جمعی روی کار آیند که خویشتن را برترین بدانند و بر سر مبارزان و انقلابیون بکوبند؟ و مزدورانشان را پیشتازان انقلاب معرفی کنند و تحریف تاریخ نمایند و خادم و خائن را مخلوط کنند؟ و ما را که کوچکترین خطایی از نظر خودمان نداشته ایم، دستگیر و زندانی کنند که جرم شما ملی مذهبی بودن و اینکه عضویت در نهضت آزادی ایران داشته اید؟ از همهی امکانات محروممان کنند و حتی اجازه یکساعت تدریس در دانشگاه را از ما سلب نمایند که مبادا مبانی دین بیاموزانیم و از ایرانی بودن و ملیت سخن رانیم ؛ زندانی شویم و ممنوع الخروج گردیم و همچنان ناظر تبعیض ها باشیم و بسوزیم و بسازیم.
برای من و بسیاری از مردمی که در فرودگاه امام خمینی شاهد گرفتن پاسپورت و ممنوع الخروج شدن من بودند باعث شگفتی شده بود که صلواتی چه جرم بزرگی مرتکب شده است؟ در صورتی که عارف و عامی اجازه ی خروج داشتند. جرم من مبارزات و جهاد فی سبیل الله و عدالت خواهی و حق طلبی و طرفداری ازآزادی و فانون بوده است که این کم جرمی نیست! که رادیوهای بیگانه، این حکومت را با این کارگزارانش به سخره بگیرند و بگویند اینهم برخورد با پیش کسوتهاشان! که بنده نه ادعایی داشتهام و نه از این حکومت طلبکارم و نه تاکنون از رانتی و امکاناتی استفاده کرده ام . خدا را شکر
وقتی به شعبه دادگاه انقلاب تهران رفتم جناب قاضی فرمودند: شما به جرم ملی مذهبی بودن و عضویت در نهضت آزادی ایران به دستور نیروهای امنیتی و نظامی ممنوع الخروج شده اید . خدمتشان معروض داشتم که مگر دوست داشتن کشور و مسلمان بودن جرم است؟ که فرمودند: اینها برای ما نوشته اند ، عرض کردم شما کارمند آنها و یا قاضی پرونده و مستقل هستید ؟ من ارادت فوق العاده به سران و پایه گزاران نهضت آزادی داشته ام ولی هرگز عضو هیچ تشکیلاتی نبوده ام ؛ افتخار این عضویت را نداشته ام ایشان سابقه دستگیری ملی مذهبی ها را در سال 80 خواستند؛ که به جناب ایشان گفته شد بعد از یازده سال هنوز پرونده ملیگراها و نهضت آزادی ها سرگردان است و حکمی روی آن صادر نشده است و سندهای مردم هنوز گیر است . و امروز نیروهای اطلاعاتی نظامی دستور صادر فرموده اند که همهی ملی مذهبی ها ممنوع الخروج باشند؛ من هنوز متوجه نشده ام که اینها چه کاره بوده اند؟ و مملکت آنقدر بی درو پیکر است که بدون حکم و دادگاه و محکومیت هر کس که در سلک اسلحه به دست ها است میتواند افرادی را ممنوع الخروج کند؛ عده ای دروغ گو و بی تقوی به خود اجازه دهند که آزادی های مردم را محدود کنند.
بالاخره قرار شد که با اطلاعات سپاه مکاتبه کنند و علت را تلفنی به بنده خبر دهند ؛ که معروض داشتم : نمی شد که با تلفن قبلا هم به من می فرمودید و مرا که حدود 75 سال سن دارم و با مریضی تن از اصفهان به تهران نمی کشاندید ؟
فرمودند: این دفعه پاسخ مثبت یا منفی را خبر خواهیم داد. من که نه قصد رفتن به کشورهای دیگر و نه پناهندگی و نه اقامت در جایی را دارم ؛ افتخار می کنم که درهمین کشور با رنجها و محرومیتها بسازم و همین جا به دست ظالمان شهید و در خاک ایران مدفون گردم .
از آن شور و مستی و خنیاگری نمانده به جز مشت بال و پری
چه پاسخشان مثبت باشد و چه منفی "عرض خود می بری و زحمت ما می داری" بدتر از سوگ عدم آزادی برای من و دیگران در ایران، در راهروهای دادگاه انقلاب جوانانی را دیدم که لباس زندانی در بر و با سرپایی و دست های از پشت به یکدیگر بسته روی زمین نشانده شده اند و با خشونت ماموران سر به زیر انداخته که همه در خرید و فروش و حمل مواد مخدر شرکت داشته اند؛ وای بر ما و وای بر جوانانمان و وای بر مامورانمان و وای بر مسئولانمان!
وقتی به ماموری با تواضع گفتم که به این صورت اهانت آمیز با این مجرمان برخورد نکنید ؛ با تندی گفت: تو چه کاره ای؟ گفتم: هیچ کاره ! گفت : پس فضولی موقوف، من هم سرم را پایین انداختم و رفتم دنبال کارم و دیگر فضولی نکردم.
آنها که می گویند بر توالد و تناسل باید افزود؛ با کدام کار؟ با کدام شغل ؟ با کدام برنامه؟ با کدام تربیت؟ آیا تولید برای زندانها ؛ که من اتفاقی گوشه ای از آن را شاهد بودم ؛ یا برای فرار مغزها به کشور های بیگانه؟و یا .....چه فکری کرده اند ؟
" ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش "
" هر چه آید سال نو گویم دریغ از پارسال " امید که خداوند گوشه ای از لطف و عنایتش را شامل حال این ملت مصیبت زده و بحرانی بگرداند و به حاکمانمان عقل و شعور و خردمندی برای اداره کشور و سربلندی مسلمانها عنایت فرماید.
فضل الله صلواتی / اصفهان / 20 شهریور 91