زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

نگذارید فکرتان در رکود قرار بگیرد! (مصاحبه با آرتنا)

    نگذارید فکرتان در رکود قرار بگیرد!  
 زمان انتشار۱۰ شهریورماه سال ۱۳۸۹ خبرگزاری آرت نا

مصاحبه آرتنا با دکتر فضل الله صلواتی

کاریکاتوریستها باید درباره مسایل روز با منتقدین مشورت کنند و ایده بگیرند

 

امکان ندارد روزنامه‌نگار باشی و در اصفهان کار کنی ولی حداقل نام «دکتر فضل الله صلواتی» را نشنیده باشی؛ روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی پیشکسوت شهر که جایگاه ویژه‌ای در خاطرات و خاطر مردم، به ویژه روزنامه‌نگاران و سیاسیون، دارد.

جدیت نشریه‌ی سابقش، هفته نامه نوید اصفهان و انتشار کاریکاتورهای مطبوعاتی را بهانه می‌کنیم تا به دیدن استاد برویم و با او درباره‌ی مطبوعات و کاریکاتور مطبوعاتی صحبت کنیم. در دفتر کارش میزبان ماست. وقتی می‌رسیم، اول چای و شیرینی می‌آورد و بعد می‌نشیند کنارمان تا برایمان از مطبوعات و تجربه‌هایش در گذشته و حال و نگاهش به آینده، بگوید. در ادامه حاصل گفت و گوی یک ساعته‌ی ما را با دکتر فضل‌الله صلواتی، در قالب چند بخش کوتاه، می‌خوانید.

برای مطالعه متن کامل ادامه مطلب را مشاهده فرمائید 

 

    نگذارید فکرتان در رکود قرار بگیرد!  
 
 زمان انتشار۱۰ شهریورماه سال ۱۳۸۹ خبرگزاری آرت نا

مصاحبه آرت نا با دکتر فضل الله صلواتی


کاریکاتوریستها باید درباره مسایل روز با منتقدین مشورت کنند و ایده بگیرند

 

امکان ندارد روزنامه‌نگار باشی و در اصفهان کار کنی ولی حداقل نام «دکتر فضل الله صلواتی» را نشنیده باشی؛ روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی پیشکسوت شهر که جایگاه ویژه‌ای در خاطرات و خاطر مردم، به ویژه روزنامه‌نگاران و سیاسیون، دارد.

جدیت نشریه‌ی سابقش، هفته نامه نوید اصفهان و انتشار کاریکاتورهای مطبوعاتی را بهانه می‌کنیم تا به دیدن استاد برویم و با او درباره‌ی مطبوعات و کاریکاتور مطبوعاتی صحبت کنیم. در دفتر کارش میزبان ماست. وقتی می‌رسیم، اول چای و شیرینی می‌آورد و بعد می‌نشیند کنارمان تا برایمان از مطبوعات و تجربه‌هایش در گذشته و حال و نگاهش به آینده، بگوید. در ادامه حاصل گفت و گوی یک ساعته‌ی ما را با دکتر فضل‌الله صلواتی، در قالب چند بخش کوتاه، می‌خوانید.


کاریکاتور، نمک مطبوعات است.

- به نظر شما، جایگاه کاریکاتور در مطبوعات کجاست؟

«در کار مطبوعاتی، طنز و کاریکاتور مثل نمکی هست که در طعام می‌ریزیم. در هر رشته و نحله‌ای هم کاریکاتور و طنز می‌تواند جایگاه ویژه‌ای داشته باشد. نشریه‌های سیاسی، اجتماعی، ورزشی یا حتی مذهبی می‌توانند برای این که تنوع مطالب‌شان حفظ شود، از کاریکاتور، البته کاریکاتوری که مخاطبش را به فکر وادارد، استفاده کنند. این باعث می‌شود که آن نشریه به هدفش که رساندن پیام و واداشتن مخاطب به نفکر است، برسد.

وقتی کاریکاتوریست، قلمی را می‌کشد که به دار آویخته شده یا قلمی از پشت مثل تیر در بدن کسی فرورفته یا کسی از قلم خودش آویزان شده، معلوم است که حرفی برای گفتن دارد. معلوم است که مطالعه کرده و مسائل روز را می‌فهمد. اصلاً هر کس نقاشی‌اش خوب باشد که نمی‌تواند کاریکاتور بکشد. بخش مهم کار کاریکاتور، ایده و تفکر پشت آن است.

همین مسئله است که کاریکاتوریست را هنرمند ممتاز نشان می‌دهد والا ما نقاش‌های بلند همتی داریم که در رشته‌های مینیاتور و آبرنگ و ... موفق‌اند مثلاً به زیبایی تمام مسجد شیخ لطف الله و میدان نقش جهان را ترسیم می‌کنند اما این‌ها، همان چیزهایی هستند که همه می‌بینند. ولی کاریکاتوریست مثلاً گنبد را می‌کشد به طوری که از لای ترکش موشی بیرون آمده یا کسی دستش را لای ترک برده. خب معلوم است که این فرد حرفی برای گفتن دارد. من از این جهت هنر کاریکاتور را ستایش میکنم و معتقدم جزء لاینفک مطبوعات است. همان طور که مطبوعات سرمقاله، جدول، خبر، عکس و ... می‌خواهند، کاریکاتور هم لازم دارند.

ببینید! وقتی عکس‌های زیبایی می‌بینیم، لذت می‌بریم اما رد می‌شویم. آثار باستانی و زیبایی‌های طبیعت را می‌ینیم، لذت می‌بریم ولی رد می‌شویم. باغستان‌ها و دریاچه‌ها را می‌بینم، لذت می‌بریم ولی رد می‌شویم. اما کاریکاتور را که می‌بینیم. مکث می‌کنیم. می‌نشینیم و فکر می‌کنیم. این یک ارزش، یک امتیاز و کمال است. به همین جهت هم من به عزیزانی که در این رشته کار می‌کنند و پشتکار دارند، تبریک می‌گویم و آنها را به مطالعه‌ی بیشتر دعوت می کنم.

کاریکاتور جزء لاینفک مطبوعات است.

- در قدیم، کاریکاتور چه جایگاهی در مطبوعات کشور و مخصوصاً در مطبوعات اصفهان داشت؟

قبل از مرحوم مصدق و در اوایل شهریور 20 نشریات گاهی کاریکاتورهایی داشتند البته نه مثل حالا. بیشتر لطیفه‌هایی را به صورت تصویری درآمده‌بودند. روزنامه باختر، روزنامه مرحوم جناب و روزنامه‌هایی که در اصفهان منتشر می‌شدند گاهی این لطیفه‌ها را به صورت تصویری درمی‌آوردند ولی این که کاریکاتور جزو ملزومات روزنامه باشد، کمتر بود.

نشریاتی مثل حاجی بابای اصفهانی و توفیق هم که یک نشریه‌ی سراسری، زیبا و پرمحتوا بود و مطالب مختلفی در زمینه‌های گوناگون داشت و روی جلدش کاریکاتورهای زیبایی ترسیم می‌کرد. بعد از انقلاب هم گل آقا و نشریات دیگری داشتیم که از کاریکاتور استفاده می‌کردند .

وقتی ما به جرگه مطبوعات پیوستیم، هفته نامه سیاسی، جدی و حتی کمی تند بودیم. ظاهر نشریه‌مان هم خیلی توی چشم نمی‌زد، طراحی خیلی خوبی نداشتیم چون از جایی حمایت مالی نمی‌شدیم و از نطر مالی زیاد در وضعیت خوبی نبودیم. ارزش ما عمدتاً به مقاله‌هایمان بود که دانشمندان بزرگی مثل استاد حکیمی، آقای مهریار، استاد مدرس نوه‌ی مرحوم مدرس، عباس نصر، یوسفی اشکوری و چهره های بزرگ دیگری در آن‌جا مقاله می‌نوشتند.

تیراژ ما هم آن زمان در مقایسه با نشریات شهرستانی قابل مقایسه نبود. بعضی شماره‌ها تا 50، 60 هزار نسخه چاپ می‌شد که موسسه اطلاعات در تهران برایمان چاپ می‌کرد ولی ما هم از طنز و کاریکاتور بی‌بهره نبودیم.

دوستانی مثل آقای تمیزی به طور افتخاری برایمان کاریکاتور می‌کشیدند؛ البته کاریکاتورهای پیچیده وعلمی که حرفی برای گفتن داشتند. شاید بتوان گفت بعد از انقلاب، ما شروع کننده بودیم. خود من هم اشعار یا نثرهای طنزی درباره‌ی برخی مسایل می‌نوشتم. ما کارمان را با کاریکاتور هم همراه کردیم. که از کار ما خیلی استقبال می شد.

البته بعضی‌ها انتقاد می‌کردند می‌گفتند نشریه‌ی شما جدی است، طنز کمتر بیاورید ولی خب طنز و کاریکاتورهای ما هم طرفداران خودشان را داشتند. آن زمان ابراهیم نبوی و آقای عطایی برایمان طنزهای خوبی می‌نوشتند. گاهی کنار این‌ها کاریکاتور هم می‌گذاشتیم. پسرم، فرید، هم گاهی کاریکاتورهایی می‌کشید. اشعار طنزی هم از مرحوم استاد طلایی کار می‌کردیم که حتماً با کاریکاتور چاپ می‌شدند.

نقادها انتقاد کنند، کاریکاتوریست‌ها ایده بگیرند.

- به نظرتان شرایط کاریکاتور مطبوعاتی در ایران و مخصوصاً اصفهان چه طور است؟


متاسفانه همان‌طور که برای تحلیلگرها، مقاله‌نویس‌ها و شعرا که می‌خواهند واقعیات را تعریف کنند، راه باز نیست، برای کاریکاتوریست‌ها هم وضعت همین طور است و البته بیشتر راه بسته است. اگر بخواهند بعضی نقاط ضف را آشکار کنند، با مشکلاتی مواجه می‌شوند.

مثلاً خاطرم هست وقتی هویدا در سخنرانی‌اش گفته بود ما از نطر شرایط اقلیمی، به پاکستان کمک می‌کنیم. توفیق روی جلد، کاریکاتور ایشان را کشیده بود و زیرش نوشته بود:«جناب آقای نخست وزیر شما اگر می‌خواهید به پاکستان کمک کنید، باید بروید نخست وزیر هندوستان بشوید.»

این کاریکاتور خیلی حرف داشت ولی حالا شما فکر کنید، می‌شود چنین حرف هایی را زد؟! با این که در زمان شاه اختناق شدید بود و درها و قدم‌ها بسته بود، اما حالا خیلی از کاریکاتورها را نمی‌شود کشید. چه باید کرد. اگر بنا به کار خبری معمولی باشد، که تلویزیون و رادیو هم انجام می‌دهند. ارزش مطبوعات به این است که حرف‌های فوق العاده داشته باشند. من معتقدم یک مقدار دست‌ها بسته است. البته نمی‌گویم که روزنامه‌نگار پایش را از خط قانون فراتر بگذارد.

- چه توصیه‌ا‌ی به کاریکاتوریست‌های امروز می‌کنید؟


هر کاریکاتوریستی، باید در مسایل داخلی و خارجی مطالعه کند. هر خبری را که می‌خواند و می‌شنود با کسی که خیلی نقاد و با سابقه است، صحبت کند. مثلاً از من بپرسد نظر شما راجع به انرژی هسته‌ای و دانشگاه آزاد چیست. یا بپرسد نطر شما در مورد بازار و مالیات‌ها و اتفاقات اخیر چیست. من این‌ها را نقد می‌کنم و کاریکاتوریست ایده می‌گیرد. من اشکال کار را نشان می‌دهم و کاریکاتوریست که هنرمند است سوژه را می‌پروراند و این‌جاست که تفکر یک استاد یا یک منتقد خیلی گسترده‌تر و تاثیرگزارتر مطرح می‌شود.

با زبان کاریکاتور می‌شود خیلی حرف‌ها را به مردم گفت. به نظرم در حدی که حالا امکان دارد، باید کار کرد. و چیزهایی را هم که نمی‌شود، باید تهیه و یادداشت کرد تا در موقع و جای مناسب منتشر نمود.

در انجمن‌های کاریکاتور هم خیلی خوب است هر بار که جلسه دارند، کسی را برای نقادی دعوت کنند. این فرد ممکن است 20 تا نقد در مورد مسایل روز مطرح کند و کاریکاتوریست‌های حاضر، دو تا کاریکاتور خوب از این نقدها بسازند.

کاریکاتوریست مثل هر هنرمند دیگری متفاوت فکر می‌کند. مثلاً همه‌ی دنیا می‌دانند که «تن» چیست، «آدمی» چیست و غیره. ولی مهم قطار کردن این عبارت‌هاست. یک نفر به نام سعدی پیدا شد و گفت: «تن آدمی شریف است به جان آدمیت   نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» و ببینید چه قدر حرف از درون این کلمات بیرون کشیده. کاریکاتوریست‌ها هم از درون خط‌های کج و معوج مطلب درمی‌آورند و هنرمند یعنی همین و الا می‌شود مقلد! البته تقلید برای شروع کار، خوب است چون باید دست آدم راه بیافتد و روان بشود. برای نوشتن هم همین طور.


نگذارید فکرتان در رکود قرار بگیرد.

- از فضای مطبوعاتی اصفهان، راضی هستید؟


از فضای مطبوعاتی که کلاً راضی نیستم. دوست داشتم همه آزاد باشند. نه خود سانسوری وجود داشته باشد نه دیگر سانسوری. دلم می‌خواست روزنامه‌نگار هر چه دلش می‌خواهد، بنویسد. هیچ آداب و ترتیبی نجوی، هر چه می‌خواهد دل تنگت بگوی! روزنامه‌نگار باید نقاط ضعف را بنویسد. دروغ گویی‌ها و آمار غلط را افشا کند. اگر روزنامه‌های اصفهان این‌ها را بگویند، ما راضی هستیم.


- شما به عنوان یک روزنامه‌نگار پیشکسوت، چه توصیه‌ای برای روزنامه‌نگاران جوان دارید؟


من معتقدم این‌ها باید آزاد فکر کنند، هر چه می‌دانند، بنویسند حتی اگر نمی‌توانند منتشرشان کنند، نگه دارند. ولی نباید بگذارند فکر در رکود قرار بگیرد. با زبان طنز یا هر زبان دیگری که می‌شود، بنویسند. اگر می‌خواهند ارتقا پیدا کنند باید خیلی کار و مطالعه کنند و بنویسند تا دستشان راه بیافتد.

آدم باید انشا بنویسد، شعر و نثر بخواند و تفسیر کند تا راه بیافتد. الان مثلاً من با این سن و سال و حالم، هر روز 20 صفحه آ4 مطلب می نویسم. اما اگر کار نکنم، کم کم می‌شود 15 ضفحه، 10 صغحه و ... شعری هست که می‌گوید:«بس که خاموش نشستم، سخن از یادم رفت» اگر ننویسید، دستتان خشک می‌شود.

 اگر حرف نزنید، زبانتان خشک میشود. اگر نکشید، قلم‌تان خشک می‌شود. مدام باید کار کرد و البته بیشترش را هم پاره کرد! اما باید کار کنید تا به تکامل برسید. از قدیم هم گفته‌اند:«کار نیکو کردن از پر کردن است» چه خوشنویسی، چه نویسندگی، چه تحلیل مسایل اقتصادی و سیاسی و غیره، هر چیزی که فکرش را بکنید آدم باید بیفتد توی کار. خودش را رها کند. مثل استخر که باید خودتان را رها کنید در آب تا شنا یاد بگیرید. در کار و هنر هم باید همین کار را بکنید تا انشالا موفقیت بیشتری داشته باشید.


- شما این روزها، چه می‌کنید؟ مثل این که بیشتر برای نشریات سراسری مقالات تحقیقی می‌نویسید.


بله. دیگر تمام وجود من را مسایل سیاسی و تفسیر و تحقیق تاریخی و اسلامی گرفته‌اند. الان اگر از من بپرسید در جام جهانی کدام تیم‌ها برنده شدند، شاید خیلی نتوانم زود جواب بدهم. البته حالا می‌دانم که مثلاً، اسپانیا برد چون در تلویزیون خبرش را دیدم. ولی دیگر خیلی غرق در مسایل نیستم.

دیگر شب و روز و حتی وقتی خوابیده‌ام دورم کتاب گذاشته‌ام حتی همین جا در دفتر کارم. تمام این‌ها مسایل سیاسی، تفسیر قران و تاریخ اسلام هست. این سه واحدی که تمام نیرو و ذهن و وقت من را اشغال کرده. و خب این ها همه کارهای تحقیقی هستند چون فرصت هم شاید کم باشد. الان هفتاد و دو، سه ساله هستم.

- البته تا صد و بیست سال، هنوز زمان زیادی مانده!


بله. ولی باید سریع کارها را به جایی برسانم بالاخره این 50 سال دیگر، فرصت زیادی نیست!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.