زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

سخنرانی استادفضل اله صلواتی در کنگره بزرگداشت بانو مجتهده امین - 1371

کتاب: مجموعه مقالات و سخنرانی­های، اولین کنگره بزرگداشت بانوی مجتهده(1)

سیّده نصرت امین(رحمت الله علیها)


سخنرانی آقای دکتر فضل الله صلواتی (از اصفهان)

«زن متعالی» از دیدگاه حاجیه خانم امین


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»

اَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی».

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً»


            در سالگرد درگذشت این بانوی بزرگوار عالمۀ فاضله، سیدۀ علویّه، دانشمند فرزانه و عارف وارسته، شایسته است که در خصوص کمالات این زن بزرگوار صحبت بشود. بنده  توفیقی داشتم و 30 یا 40 سال قبل، کلیۀ آثار ایشان را خوانده بودم و تفسیر ایشان «مخزن العرفان» را با تفسیرهای آن زمان، «تفسیر المیزانِ» علامه طباطبایی، «تفسیر «اطیب البیان» آیت الله حاج سید عبدالحسین طیب و تفسیر «پرتوی از قرآن»، آیت الله سیدمحمود طالقانی، تفسیر «مجمع البیان» طبرسی و تفسیرهای دیگر مقایسه کرده بودم. چون صحبت از کنگره شد به نظرم رسید که با استفاده از آثار ایشان، موضوع: «تکامل زن یا زنِ متعالی» مورد بررسی قرار بگیرد و فرمایشات ایشان در این باره از کتاب­هایشان استخراج شود، و مباحثی مانند مسئلۀ انسان کامل و عرفان و رسیدن انسان خاکی به ملکوت اعلی که در آثار ایشان مطرح شده مورد بازنگری قرار گیرد.

کتاب «سیر و سلوک»، با «نفحات رحمانیّه»، یا هر کدام از کتاب­های ایشان را که بررسی کنید، در می­یابید که ایشان اصلا در حال پرواز است، در حال عروج است، در حال تکامل است، مثل این که جسم خاکی نمی­تواند شخصیت ایشان را نگه دارد، مثل گنجشکی که در قفس باشد دائم خودش را به در و دیوار قفس می­زند تا بلکه رها شود و پرواز کند. همان که مولوی می­گوید:

ما ز بالائیم و بالا می­رویم                         ما ز دریائیم و آنجا می رویم

در آثار ایشان مطالبی دربارۀ  حقیقت انسان، شناخت نفس و روح، قوای ملکوتی، عقل و اندیشه، بررسی کامل عقاید فلاسفه و تطبیق برخی از عقاید فلاسفه، عرفا، متصوفه در کنار هم گذاشته می­شود و بالاخره مکتب اهل بیت برگزیده می­شود. البته می­دانید که این راه، پیچ و خم بسیار دارد.

ای که از کوچۀ معشوقۀ ما می گذری  /     برحذر باش که سر می شکند دیوارش

اگر شما آثار عرفانی ملاصدرا، فارابی، ابن سینا، غزالی، محی الدین عربی را مطالعه کنید می بینید که اینها در چه عوالمی سیر کردند. بسیاری از علمای متشرّع و علمای شیعۀ امامیه روی جزئیات عقاید اینها حرف دارند. البته حضرت امام یک نظر کلی فرمودند که به قول مولوی: «هر کسی را اصطلاحی داده ایم»، هر کس را استعدادی دادیم، هر کسی را زبان و راه و روشی دادیم، با هر کس باید با زبان خودش حرف زد، و اگر یکی مثلا می گوید: «اناالله» کثرت را به وحدت تبدیل می­کند. اگر سطحی بنگرید می­بینید که مثلا حافظ درباره شراب حرف زده است. یا حضرت امام خمینی در اشعار خود بیان می­کنند که از مدرسه و محیط­ های ریایی دوری می کنند. باید زبان امام را درک کنی، زبان حافظ را بشناسی، زبان مولوی را بررسی نمایی، تا بفهمی چه گفته­ اند.

 برای مشاهده کامل متن ادامه مطلب را کلیک کنید

کتاب: مجموعه مقالات و سخنرانی­های، اولین کنگره بزرگداشت بانوی مجتهده(1)


سیّده نصرت امین(رحمت الله علیها)

سخنرانی آقای دکتر فضل الله صلواتی (از اصفهان)

«زن متعالی» از دیدگاه حاجیه خانم امین


بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»

اَعوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی، یَفْقَهُوا قَوْلِی».

«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً»

            در سالگرد درگذشت این بانوی بزرگوار عالمۀ فاضله، سیدۀ علویّه، دانشمند فرزانه و عارف وارسته، شایسته است که در خصوص کمالات این زن بزرگوار صحبت بشود. بنده  توفیقی داشتم و 30 یا 40 سال قبل، کلیۀ آثار ایشان را خوانده بودم و تفسیر ایشان «مخزن العرفان» را با تفسیرهای آن زمان، «تفسیر المیزانِ» علامه طباطبایی، «تفسیر «اطیب البیان» آیت الله حاج سید عبدالحسین طیب و تفسیر «پرتوی از قرآن»، آیت الله سیدمحمود طالقانی، تفسیر «مجمع البیان» طبرسی و تفسیرهای دیگر مقایسه کرده بودم. چون صحبت از کنگره شد به نظرم رسید که با استفاده از آثار ایشان، موضوع: «تکامل زن یا زنِ متعالی» مورد بررسی قرار بگیرد و فرمایشات ایشان در این باره از کتاب­هایشان استخراج شود، و مباحثی مانند مسئلۀ انسان کامل و عرفان و رسیدن انسان خاکی به ملکوت اعلی که در آثار ایشان مطرح شده مورد بازنگری قرار گیرد.

کتاب «سیر و سلوک»، با «نفحات رحمانیّه»، یا هر کدام از کتاب­های ایشان را که بررسی کنید، در می­یابید که ایشان اصلا در حال پرواز است، در حال عروج است، در حال تکامل است، مثل این که جسم خاکی نمی­تواند شخصیت ایشان را نگه دارد، مثل گنجشکی که در قفس باشد دائم خودش را به در و دیوار قفس می­زند تا بلکه رها شود و پرواز کند. همان که مولوی می­گوید:

ما ز بالائیم و بالا می­رویم                         ما ز دریائیم و آنجا می رویم

در آثار ایشان مطالبی دربارۀ  حقیقت انسان، شناخت نفس و روح، قوای ملکوتی، عقل و اندیشه، بررسی کامل عقاید فلاسفه و تطبیق برخی از عقاید فلاسفه، عرفا، متصوفه در کنار هم گذاشته می­شود و بالاخره مکتب اهل بیت برگزیده می­شود. البته می­دانید که این راه، پیچ و خم بسیار دارد.

ای که از کوچۀ معشوقۀ ما می گذری  /     برحذر باش که سر می شکند دیوارش

اگر شما آثار عرفانی ملاصدرا، فارابی، ابن سینا، غزالی، محی الدین عربی را مطالعه کنید می بینید که اینها در چه عوالمی سیر کردند. بسیاری از علمای متشرّع و علمای شیعۀ امامیه روی جزئیات عقاید اینها حرف دارند. البته حضرت امام یک نظر کلی فرمودند که به قول مولوی: «هر کسی را اصطلاحی داده ایم»، هر کس را استعدادی دادیم، هر کسی را زبان و راه و روشی دادیم، با هر کس باید با زبان خودش حرف زد، و اگر یکی مثلا می گوید: «اناالله» کثرت را به وحدت تبدیل می­کند. اگر سطحی بنگرید می­بینید که مثلا حافظ درباره شراب حرف زده است. یا حضرت امام خمینی در اشعار خود بیان می­کنند که از مدرسه و محیط­ های ریایی دوری می کنند. باید زبان امام را درک کنی، زبان حافظ را بشناسی، زبان مولوی را بررسی نمایی، تا بفهمی چه گفته­اند.

این زن بزرگوار مراحل فلسفه را طی کرد و وارد وادی عرفان شد. در آثارش، به خصوص در «سیر و سلوک» و «نفحات رحمانیه» می­بینید که یک سر مویی از راه حق منحرف نشده و روی مرز حق و اهل بیت(ع) بوده است. همان که «انّی تارکٌ فیکُم الثقلَین» او سعی کرده است تا به هر جایی از فلسفه یا عرفان که می­رسد دستش را از دامن اهل بیت کوتاه نکند، دست به دامن کتابهای: «وسایل الشیعه» و «اصول کافی» می­شود. در کتابهایشان، مخصوصا در «اربعین الهاشمیه» می­بینید که چقدر به کافی عشق می­ورزد و چگونه با این گونه کتاب­ها دمخور و آن­ها را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.

در هر صورت، من قصد ندارم که مراحل عرفان و فلسفه را از نظر ایشان مطرح کنم، بنابراین از مسائلی نظیر لقاءالله، سیرالی الله، تزکیه و تهذیب، تهذیب عرفانی، فضائل و کمالات انسانی، عشق به حق و فنا فی الله، که در بعضی از آثار ایشان مطرح شده در می­گذرم. مورد نظر در این صحبت امروز، زن روز، زن زمان است که با استفاده از کتابهای آن بانوی فاضله مثل: «معاد»، «اخلاق»، «روش خوشبختی»، «تفسیر مخزن العرفان» و قسمت­هایی از «سیروسلوک» مطالبی تهیه کرده و خدمت سروران عزیزم معروض دارم.

البته این بانوی بزرگوار افتخار شهر اصفهان، افتخار خانواده­اش، افتخار ایران، افتخار مکتب تشیع و اسلام بود و جا دارد که زن­های جامعه ما این زن متعالی را سرمشق فعالیتهای علمی خودشان قرار دهند و در مسیری که او، در راه خدا و اعتلای دانش حرکت کرد، حرکت کنند. فرزند ایشان در این جا فرمودند که حاجیه خانم در سیاست دخالت نداشت. درست است که درگیر غوغاهای سیاسی نبود و در مجادلات گروهی دخالت نمی­کرد؛ ولی آیا هر کتابی را که از ایشان می­خوانید غیر از سیاست است؟ غیر از اندیشه فکری است؟ غیر از تعالی روحی و تکامل انسانی است؟ و آیا معنی سیاست غیر از این است؟ این زن در اوج قدرت رضاخانی که با حجاب مبارزه می­کردند، چادرها و روسری­ها را پاره می­کردند، در مقابل این قدرت سلطه گرِ زبانه ایستاد و مرد و مردانه-اگر این اصطلاح، شایسته ایشان باشد- به مبارزه اش ادامه داد. مگر مبارزه فقط اهانت کردن و هیجان و سنگ برداشتن و شیشه شکستن یا اسلحه دست گرفتن است!؟ «گاهی به کشته گشتن و گاهی به کشتن است» مبارزه ترویج دین است به صورتی که زمان اقتضا کند.

ایشان زن را از نظر خلقت بررسی می­کنند و می فرمایند: جز در مواردی طبیعی که خدا خواسته است، زن و مرد از نظر فطرت و ماهیت هیچ فرقی با هم نداشته باشند؛ هیچ­کس بر دیگری جز به دلیل تقوا، برتری ندارد، می­خواهد مرد باشد یا زن. اگر مردها در بعضی موارد قوی­ترند در عوض زن­ها در بعضی موارد دیگر نیرومند هستند. در جلد پنجم «مخزن العرفان» است که ایشان در تفسیر برخی آیات، به خصوص آیه­ هایی از سورۀ نساء به قدرت­های زنان اشاراتی دارند. ایشان معتقدند که همه از روح خدا هستیم «و نفخت فیه من روحی» و «خلق منها زوجها» - از هر چیز که آدم آفریده شده، همسرش هم از همان آفریده شده است. جفت حیوان از حیوان جدا نیست و جفت انسان از انسان جدا نیست. اگر زورمداران تاریخ، اگر مُسلط­ها، اگر قدرتمندان به مظلومی ستم کنند، دلیل ضعف آن مظلوم نیست. اگر حق کودک یتیمی پایمال شود، اگر کسی بر جامعه­ای مسلط شود، اگر فرعونی، معاویه­ای، یزیدی، ناصرالدین شاهی، رضاشاهی، بر جامعه ای مسلط شوند، دلیل ضعف آن جامعه نیست، دلیل سلطه و ظلم و جنایت آن حاکم قدرت و حکومت است. اگر زمانی مثلا روسیه قدرت زمانه بود، دلیل خوبی شوروی­ها نبود. آیا اگر امروز چند صباحی آمریکایی­ها حاکم و مسلط باشند، آیا دلیل این است که آمریکایی­ها از مردم دیگر و جوامع دیگر بهتر هستند؟ طینت زن و مرد، همه از روح خدا است.

البته ایشان در تفسیرشان مفصلاً دربارۀ چگونگی خلقت حضرت آدم، که بعضی از تفسیرها مثل صافی و دیگر تفسیرها خاک را مبنای خلقت حضرت آدم ملاک قرار می­دهند، معتقدند که خلقتی وجود داشته است و قبل از آن هم خلقت هایی بوده است و آدم پیامبر آنها بوده است.

دربارة خانه کعبه معتقدند که قبلاً هم افرادی بودند که خانة کعبه را زیارت و طواف می­کردند. در هر صورت حضرت آدم یک انسان مکلّف و پیغمبر زمان بود و این موضوع که انسان را از خاک آفریدیم، درست است، ‌همه ما از خاک هستیم و هم حضرت آدم، هم از خاک بوده است«...وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ...»

ایشان معتقدند که انسان­ها باید در تحصیل کمالات و رفع احتیاجات به هم کمک کنند. اگر پیوستگی و اتحاد پیدا شد، ‌دیگر انسان ارتباطی خارج از خودش و خارج از جامعه نخواهد داشت. ایشان می­فرمایند: زن موجودی ظریف است. جمیل است،‌ مظهر جمال خلقت است. پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و اله) زن را محترم می­شمرد و بسیار درباره­اش سفارش می­کرد؛ و می­فرمود: از دنیا سه چیز به نظر من خوش آیند است: «زنــان، عطر، و روشنی چشم من در نماز است»، روی این مسئله خیلی تأکید می­کنند. امام محمد غزالی و مولوی بحث­هایی روی این حدیث دارند: «کَلّمینی یا حمیرا» یعنی ای حمیرا، ‌ای عایشه،‌ با من حرف بزن. وقتی پیغمبر خسته می­شدند،‌ یا از سنگینی وحی یا دلتنگی از مردم و ناراحتی از منافقین، به خانه می­آمدند، به عایشه می­فرمودند: «کلّمینی یا حمیرا»(2)

مولوی می­گوید:

آن که عالم مست گفتش آمدی    /     کلّمینی یا حمیرا می زدی

و یکی دو مسئله دیگر از پیامبر اکرم(ص) نقل می­کند که چگونه در آن جامعه به زنان آزادی کامل داد.

بانو امین می­فرماید: «اگر مقرر است زن در بعضی جاها شرکت و حضور نداشته باشد دلیل نقص و ضعف نیست، بلکه به خاطر کارهای مهم­تری مثل وضع حمل و مسائل زنانگی است؛  و این را خیلی مهم­تر از کار مرد می­داند. در تفسیر «ولهن مثل الذی علیهن بالمعروف» معتقدند همان طوری که زن وظیفه هایی دارد،‌ مرد هم وظایفی دارد و کلمه «مثل» را در قرآن بررسی می­کنند که چرا در این آیه کلمه مثل را برای زن و شهر، ‌هر دو آورده اند. در هرصورت از این آیه نتیجه می­گیرند که «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى». اصالت در عمل است،‌ اصالت در ایمان است، اصالت در جسم نیست. حالا شما کلاه بر سرتان بگذارید یا روسری؛ بستگی به این دارد که عملتان چه باشد؟ اگر شما ایمان داشته باشید، ‌اصالت دارید. اگر عمل صالح داشته باشید،‌ اصالت دارید. خدا، ‌خدای عادل است. «لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى». ایشان آیه دیگری را در مساوی بودن و حتی در بعضی موارد برتری زن و کامل بودندش شاهد می­آورند: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا» زن و مرد مساوی هستند، هیچ وقت در صفات خوب مرد را برتر ندانسته است یا در چیزهای بد. السارق و السارقه فرق نمی کند. «فَاقطَعوا اَیدیهُما». «الزّانی و الزّانیه» هر دو تا باید محاکمه شوند، همان­طور که در صفات خوب مساوی هستند در صفات بد نیز یکسان هستند. ایشان معتقدند که حتی یک آیه در قرآن نیست که بر تفکر، تعقل و ایمانِ بیشتر مرد تأکید داشته باشد. ممکن است مرد بتواند وزنة بیشتری را بردارد،‌ پتک محکم­تری بکوبد، بار بیشتری را حمل کند ولی در دنیای امروز که دنیای اندیشه است و بار را با فشار یک دکمه حمل می­کنند، این دیگر زن و مرد ندارد. حتی درجنگ، موشک عظیم را با اشاره یک دکمه به حرکت در می­آورند، این زن و مرد ندارد. اما عده­ای می­گویند عاطفه و محبت زن مانع از فشار دادن ماشه می­شود. در صورتی که مرد قسی القلب است و این کار را انجام می­دهد. البته درست است که قسی القلب بودن صفت خوبی نیست، ولی گاهی قاطعیت لازم است و گاهی رقّت قلب.

ایشان زن را مظهر جمال می­دانند و حتی اشاره به آن حدیث پیامبر(ص) می­فرمایند که: «اَلمرأَهُ رَیحانَهٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه» یا «الجَنّهُ تحت اقدامِ الاُمهمات» گرچه در کتاب «روش خوشبختی» می­فرمایند که بعضی­ها ممکن است از زن­ها بهره کشی نادرست کنند. «یُذبّحون ابناء هم ویستحیون نِساءهم».

در بحث شناخت خدا بررسی مفصلی دارند؛ می­گویند آیا می­دانید آن چیست که نمی­گذارد ما به خدا برسیم؟ دلبستگی­های ما به دنیاست، حسد ماست، گناه ماست، طمع ماست. گناه ­هایی که در زندگیمان مرتکب می­شویم، ‌نمی­گذارد تا ما به تکامل برسیم؛ نمی­گذارد خدا را ببینیم؛ نمی­گذارد خدا را لمس کنیم. از کتاب «نفحات رحمانیّه» یا از گفته های بعضی از بستگان ایشان مثلا فرزند ایشان آقای حاج آقا امین،‌ حالت­ها و اشراقات ایشان را می­گویند، دریافت. همان حالاتی که علی(علیه السلام) فرماید: «لی معَ الله حالاتٌ» این که آدم به وصل برسد. حق را لمس کند؛ همان حالاتی که علی(علیه السلام) می­فرماید:(3) «هُم والجنّه کَمَن قَد رَاها وَ هُم فیها منعّمون» بعضی­ها هستند که بهشت را لمس می­کنند و از نعمت­های آن برخوردار می­شوند. جهنم را می­نگرند و عذاب را احساس می­کنند. «و هم فیها معذبون». در هر صورت گروهی حق را حسّ می­کنند و خیلی طول می­کشد تا آدم این گونه خدا را در وجود خودش احساس کند و بهشت و جهنم را آشکارا ببیند.

همان که مولوی داستانش را این گونه نقل می­کند که پیغمبر(ص) به زیدبن حارثه فرمود: «یا زید کیف اصبحت؟»  چگونه صبح کردی؟ گفت: «اصبحت موقناَ». در حالی که به حق الیقین رسیده و به یقینِ مطلق رسیده بودم. بعد می پرسد که آثارش چیست؟ می­فرماید که آثارش این است که در می­یابم در این میان چه کسی اهل بهشت است و چه کسی اهل جهنم. پیغمبر دستور فرمودند که ساکت باش. و مولوی می­گوید:

هر که را اسرار حق آموختند    /    مُهر کردند و دهانش دوختند

بانو امین،‌ همین نتیجه را در کتاب «سیر و سلوک» می­گیرد و می­گوید: می­دانید چرا شما به خدا نمی­رسید؟ ببینید چقدر به دنیا، خانه و زندگی وابسته اید. «تن رها کن تا نخواهی پیرهن» نه این که زندگی نداشته باشید، به زندگی وابسته نباشید. زندگی باید بُت نباشد. خانه و زن و شوهر و همسر و تلفن و ماشین و آنچه ما اسمش را زندگی گذاشته­ایم، در مقابل خدا، بُت نشود. تو را از خدا باز ندارد. ایشان اشاره به آن حدیث می­کنند که وقتی پیامبر(ص) به منزل حضرت زهرا(س) تشریف بردند و پرده ای رنگین را در آن منزل و گردن بندی را به گردن دخترشان آویزان دیدند، بدون این که اعتراضی کنند. بازگشتند. همین که پیامبر این تجمل را به عنوان وابستگی دانستند، حضرت زهرا(سلام الله علیها) پرده را تا می­کنند و گردن بند را رویش می­گذارند و به وسیله سلمان می­فرستند خدمت پدرشان؛ و ایشان می­فرمایند: «پدر و مادرم فدای این دخترم که چقدر خوب می­فهمد و خوب درک می­کند.» همین پرده ممکن است برای بعضی­ها مانع رسیدن به حق باشد. اگر کسی در لجن­زار حسد یا غیبت یا فساد اخلاق بیفتد که دیگر هیچ.

ایشان می­فرمایند: اگر انسان موفق شد و سعادت نصیب او گردید تا از مرتبه بشری به مراحل ملکوتی و از ملکوتی به لاهوتی برسد، از شدت قرب به حق، ‌مظهر صفات و نماینده اوصاف حقّانی می­شود، که در حدیث است: «العُبودیّه جوهرهٌ کُنُهُها الرُّبُوبیّه» یعنی عبودیت و بندگی، ‌جوهر و حقیقتی است که خداوند آن را در باطن بندة خالصش به ودیعت نهاده است. بعد در تکامل و تعالی زن اشاره به آن شعر مولوی دارند:

از جمادی مُردم و نامی شدم   /    وز نما مُردم به حیوان برزدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم   /   پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملة دیگر بمیرم از بشر   /    تا بر آرم از ملایک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو  /   کل شیء هالک الا وجههُ

بار دیگر از ملک قربان شوم    /     آن چه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون    /     «گویدم کانّا الیه راجعون»

عزیزان به تفسیر «اِنّا لله و انّا اِلیه راجعون» در کتاب تفسیر خانم امین مراجعه کنید و ببینید که اصلا برای تفکر مردسالاری قابل تصوّر است که دریایی از فضیلت را در وجود یک زن ببیند. ببیند این زن در تفسیر آیه «انا لله و انا الیه راجعون» چطور با خدا صحبت می­کند، چطور با خدا رابطه برقرار میکند. این «انا الیه راجعون» را که می خواهد بگوید گویی می خواهد پرواز کند: انا الیه راجعون، یعنی ای انسان تو داری خدا می­شوی. در خدا فنا می­شوی، به لقاءالله می­رسی، خودت را بی ارزش نکن. در کتاب «سیر و سلوک» به شعر حضر علی(ع) اشاره می­فرماید:

«اتزعم اِنّک جِرمٌ صَغیر             /     و فیک انطوی العالمُ الاکبر»

یعنی فکر نکن که موجود کوچکی هستی، عالمِ اکبر در تو پیچیده است،‌ تو کتاب آشکار خدایی هستی.  توسط مرد و زن باید عفت حفظ شود، هر دو باید حافظ باشند؛ «والحافظین لِفُروجِِهم و الحافِظات».

ایشان مطالب فراوانی در مورد عقل دارند. اولین مرحله تکامل را عقل می­دانند، معتقدند تا عقل انسان کامل نشود فایده ندارد، عقل کامل نسبی است، آیا هر کس مرد شد عقلش کامل است؟ نه، به طور کلی عقل نسبی است. عقل کل و عقل کامل یکی است؛ و آن هم پیغمبر است. بعد از پیغمبر،‌امامان هستند؛ و امروز تنها کسی که عقلش کامل است، حضرت مهدی (صلوات الله علیه) است. خانم امین معتقدند که آدم به خاطر عقل مورد سجدة ملائکه واقع شد. البته این­ها فهرست وار است. من سریع می­گذرم. قسمت عمدة کتاب «اربعین» در مورد عقل و تفکر است.

ایشان احادیث مربوط به عقل و تفکر را جمع آوری کرده اند. یکی از آن احادیث این است: «خَلق الله ُ العقلَ مِن نُوره» یعنی خدا عقل را از نور خودش آفرید. موضوع دیگری که ایشان بر آن تکیه دارند ایمان است. ایشان معتقدند که عقل است که ایمان را به وجود می آورد. دربارة ایمان و شناخت خدا و مبدأ و معاد در تمام کتاب­هایشان بحث دارند. کتابی ندارند که بحث عمده اش درباره عقل، ایمان به خدا و یکایک اصول عقاید و اصول دین نباشد. مهم ترین موضوعی که خانم امین بر آن تأکید دارند اخلاق است. ایشان در بعضی از کتاب­هایشان قوة تمیز و فکر و اخلاق و ملکة انسانی را که در نفس انسان رسوخ می­کند و حالات نفس و معنویات نفس را بررسی می­کند و علمای بزرگ، اخلاق را در چهار چیز خلاصه می­کنند، همان که خواجه نصیر طوسی نیز خلاصه کرده است: «اول، حکمت؛ دوم، عدالت؛ سوم، شجاعت و چهارم، عفت»، معتقدند که تعالی انسان، چه مرد و چه زن، در این چهار چیز است. عدالت یعنی با مردم بودن؛ شجاعت یعنی با مردم بودن، عفت یعنی با مردم بودن و حکمت نیز یعنی خود و مردم. دربارة همة این­ها مفصل توضیح داده اند.

مطالب بسیار ایشان، دربارة این چهار مقوله است. ایشان از «اخلاق ناصری» و خواجه نصیرطوسی متأثرند؛ و در رابطه با خواجه مطالبی را بررسی کرده اند.

بالاخره بر «سیر الی الله» تأکید دارند؛ و می­گویند اگر اخلاق، شما را به سیرالی الله می­رساند، این اخلاق صحیح است. اگر شما با معنویت و با توسل به مکتب اهل بیت، به سیرالی الله نرسیدید،‌ مسیرتان ناقص بوده است. اگر خدا را نشناختید، راه را نشناختید در حقیقت وسیله تان و جهت تان غلط بوده است. فرضا می­خواهید به مشهد مشرّف شوید، اگر از اصفهان به طرف کرمان حرکت کنید ممکن است روزی به مشهد برسید؛ اما پس از گذشت چند ساعت به مشهد نمی رسید. جهت کرمان برای شما مخالف مشهد است. اگر از بندرعباس بخواهید به مشهد بروید، باید از کرمان بگذرید. ولی راه اصفهان مشهد از این طریق نیست، راه غلط است. مربی شما نتوانسته است جهت صحیح را به شما نشان بدهد. شما در انتخاب مربی،‌ راه و وسیله اشتباه کرده اید.

بعد روی عبادت تأکید دارند که دیگر از این مسائل می گذرم؛ ایشان در یکی از کتابهایشان می­فرمایند که: ای خواهران عزیز! اگر طالب سعادت هستید و می­خواهید از زندگی لذت ببرید و همیشه موفق و کامیاب باشید،‌ از حیات و بودنتان در دنیا بهره مند شوید، دل و سلیقه خود را از اخلاق زشت و ناپسند پاک کنید، حسد،‌ طمع، خودخواهی،‌ بخل،‌ کینه و آرزوهای بی جا، توقعات بی مورد را به خود راه ندهید، تا آن فطرت اولیه ای که خدا در روح شما به ودیعه نهاده است ظاهر شود؛ دل جلا پیدا کند تا به عین الیقین برسد.

پس اولین سعادت «عین الیقین» و یقین به مبدأ و معاد است. ایشان فساد اخلاق را ناشی از عدم ایمان می دانند. معتقدند وظیفه ای که زن علاوه بر خودسازی، در جامعه دارد این است که به وظایفش را نسبت به شوهر، فرزندان و مردم عمل کند. در  رابطه با شوهر، به قول ما، وقتی انسان بله را گفت، دیگر تابع است. پس از ازدواج، چه مرد و چه زن، ‌دیگر مطیع و همراه است. مقرراتی را پذیرفته است. شاید تا وقتی که بله را نگفته است،‌ در پاره ای موارد آزاد است، یعنی در محدودة خودش و فعالیتش. مگر مردها در همه جهات آزادند؟

ایشان در کتاب «سیر و سلوک» معتقدند که آزادی باید باشد، ولی آزادی عقل، کدام عقل، عقل الهی و نه هر عقلی،‌ همة افراد عقل دارند. همة مردم عاقلند. ولی عقلی محترم است که تو را به طرف خدا رهبری کند.

در هر صورت، ایشان در باب وظایف زن و شوهر می فرمایند: مثلا: مبادا زن بی اجازه شوهر بیرون از خانه برود، در اموال شوهر تصرف بکند. مبادا برای دیگری زینت کند. زن باید در غیاب شوهر، مال،‌ آبرو و ناموس او را حفظ کند. اگر شوهر مثلا دلتنگ شد، او را با صحبت­های شیرین مشغول کند- چون با خانوادة بانو امین و آقازاده مکرم ایشان صحبت کردم، واقعاً ایشان خود نمونه بوده است. خودشان مادر نمونه بودند، می فرمایند که زن باید سعی کند تا شوهرش در منزل آسایش داشته باشد. کمتر عمل زن مانند وظیفه شناسی و مراعات حقوق شوهر فضیلت دارد. «جِهادُ المرأهِ حُسنُ التَبعُل» یعنی: جهاد زن نیکو رفتاری با شوهر است. البته من دربارة زن متعالی می­گویم؛ اگر قرار بود مرد متعالی را هم بگویم، راجع به وظیفة مرد نسبت به زن هم می­گفتم. این موارد در تمام کتاب­های ایشان نوشته شده است. ایشان معتقد نیستند که مرد وظیفه حادتری دارد. مرد و زن،‌ هر دو، باید وظیفه ای را که خدا تعیین کرده است، رعایت کنند.

خانم امین دربارة تربیت فرزند می­گویند: در تربیت اولاد وظیفه و تکلیف مادر بیشتر از پدر است. مادر در چگونگی تربیت و اساس اخلاق فرزند سهم مهمی دارد. اگر پدر و مادر صالح، پرهیزگار و وظیفه شناس باشند، یقینا فرزند آنها نیز با تربیت، نیکوفطرت و نیکو سیرت می­شود. زنان صالح، فرزندان صالح به دنیا می آورند. مبادا در حال ناپاکی نطفه منعقد شود، یا فرزندی از زنا به وجود آید. در حال توجه به غیر، اضطراب و پریشانی، آلودگی به مسکرات و حرام، نباید نطفه ای منعقد شود. البته ایشان به صورت مفصل دربارة وظایف زن در تربیت فرزندان بحث می­کنند. می­گویند: وقتی کودک متولد شد، ‌مثل یک ورق کاغذ سفید است. این مادر است که وظیفه تربیت او را به عهده دارد. البته این به معنی آن نیست که پدر وظیفه ندارد. خانم امین رحمت الله علیه- معتقدند عمدة وظیفه تربیت، بر عهدة مادر است و می­گویند که شما خیلی از عبادت­ها را نکنید، خیلی کارها را انجام ندهید، خیلی برنامه ها را ترک کنید. اما بر تربیت فرزند خوب تمرکز کنید. اگر تو بتوانی فرزند لایق تربیت کنی، اگر بتوانی امام خمینی تربیت کنی، اگر بتوانی طالقانی، مطهری، شریعتی،‌ بهشتی و... این چهره های تاریخ اسلام را تربیت کنی، دیگر چه می خواهی؟ دیگر چه از خدا انتظار داری؟ حال فرض کنید در یک اداره ای ماشین نویس ‌یا جایی دیگر تلفنچی شدید!

دربارة زن هم چنین می فرمایند که: زن باید در جامعه باشد، به شرطی که عفتش حفظ شود. از جایی که ممکن است تهمتی به او زده شود، دور شود، «اتَّقُوا مِن مَواضعِ التُّهم» نباید مسئله ای ایجاد شود که وظیفة اصلی مادر بودن و همسر بودن تحت الشعاع قرار گیرد، هر کار دیگری می خواهی بکن. پزشک زن واجب است. معلم زن واجب است، این کارهای اساسی را انجام بده، اما آن دو مورد، تحت الشعاع قرار نگیرد. بعد می گویند: اگر مجبور شدی و دایه ای گرفتی، آن دایه باید مادر باشد، فضایل اخلاقی داشته باشد. شرط فعالیت زن را در خارج از خانه و اجتماع، عفت و پاکدامنی و پوشش کامل قید می کنند. تارِک حجاب که عامل فساد گردد را فاسق و گنه کار می دانند و اعتقاد کامل دارند که وجود زن در اجتماع نباید باعث فساد باشد.

باز در جایی دیگر می فرمایند: ای خواهران! من خودم یک زن هستم. دشمنی با زن­ها ندارم، طبیعت زن را بهتر از مردها می شناسم، طالب سعادت و خوشبختی و آسایش و آزادی شما هستم. خواهری یادداشتی به من دادند و نوشته اند ایشان در زمان رضاخان می گفتند که در مسائل جامعه خود شرکت بکنید و این خودش یک نوع سیاست است. حرف بنده هم همین است که ایشان تأکید و تأیید فرمودند. بله، مگر تأیید ایشان از امام خمینی سیاست نبود؟ من اول صحبت هایم عرض کردم که حاج آقا امین فرمودند که مادر بزرگوار ما در سیاست دخالت نداشتند، گفتیم درغوغاسالاری ها، در خط بازی ها، دخالت نداشتند ولی همة زندگیشان سیاست بود؛ و این خواهری که این یادداشت را مرقوم فرمودند همین مطلب را تأکید کردند.

از سخنان و نوشته های خانم امین نمونه هایی بیاورم. ایشان می فرمایند: کشف حجاب اگر در ظاهر موافق طبع خودنمای زن است و آن ها را خوش می نماید ولی خیر دنیا و آخرت در آن نیست. حکم حجاب تکلیف است. تکلیف زحمت دارد. دختران خود را در معرض دید مردم قرار ندهید. ننگ، ننگ است. فکر خود را به کار اندازید. از دریچة عقل وضعیت امروز را بنگرید (زمان محمدرضا شاه را می­گویند)؛ انصاف دهید، آیا این وضعیت با دین و تقوا و ایمان مناسبت دارد؟ آیا خدا، پیغمبر و امامان این طور دستور داده اند؟ آیا عقل اجازه می دهد که زنان آرایش کرده در خیابان، از مقابل جوانان گذر کنند و نار شهوت آن ها را تحریک نمایند؟ این، هم ظلم به خود است که عفت و حیا را به باد داده ای و مورد غضب پروردگار قرار گرفته ای و هم، ظلم به جوانان،که باعث تحریک آن ها شده ای.

بعد اشاره به این حدیث شریف پیامبر(ص) می فرمایند که: «النَظرُ سهمٌ مسموعٌ مِن سهامِ اِبلیس» که خودشان ترجمه می کنند: نگاه کردن به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است. مطلبی راجع به زنان غرب زده دارند. مطلبی راجع به خرافات و وسواس زنان دارند. می گویند: خواهر من، آخر چرا شما وسواس دارید؟ چرا این طور هستید و مقداری راجع به وسواس صحبت می کنند. نکته آخر که تعالی است؛ معتقدند زن در مواردی نسبت به مرد برتری دارد: یکی رقت قلبش، محبّتش، چشم گریانش و توجه بیشترش به خداست. همین که قلبش شکست به خدا متوسل می شود. این فضیلت زن است،‌ ارزش زن است؛ تعالی زن است. عاطفه را دومین برتری زن می دانند. سومین برتری و امتیاز زن را درگذشت و تحمل مصایب می دانند و می گویند ناراحتی­ها، زود از یاد زن می رود. ممکن است مرد گاهی کینه داشته باشد، اما زن این حالت را ندارد، زود آرام می شود، زود گذشت می کند، زود آشتی می کند، زود بر می­گردد. چهارم، زن بیشتر از مرد به مستمندان و فقرا کمک می کند. در جبهه های جنگ هم دیدیم که زن ها چگونه کمک کردند. پنجم، انزوا از آشوب­ها است. می گویند همین که در غوغا و هیاهوی جامعه و مردم کمتر هستند، ‌بیشتر  می تواند مطالعه کند، بیشتر می توانند تربیت کنند. بیشتر می تواند کار کنند.


علامه محمدتقی جعفری در بیانی در خصوص این بانوی بزرگوار فرمودند:(4) «با توجه به آثار قلمی که از خانم امین در دسترس ما قرار گرفته‌است، به‌طور قطع می‌توان ایشان را یکی از علمای برجسته عالم تشیع معرفی نمود و روش علمی ایشان هم کاملاً قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلکه با نظر به مقامات عالیه روحی که ایشان [به درک آن] موفق شده‌است، باید ایشان را از گروه و نخبه‌ای از دانشمندان به‌شمار آورد که به اضافه فراگرفتن دانش، به تولّد جدید در زندگی نایل می‌شوند.

روحش شاد/   / پایان(5)


زیرنویس:---------------------

         1- واحد امور فرهنگی زنان، مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - چاپ اول: تهران مهرماه 1372 - ناشر: مؤسسة نمایشگاه های فرهنگی ایران

         2- بسیاری این حدیث را معتبر نمیدانند و قبل از امام غزالی کسی نیاورده است.

3- «نهج البلاغه»، خطبة صفات متّقین.

4- بانوی ایرانی، مقدّمه اخلاق و راه سعادت، انجمن حمایت از خانواده‌های بی‌سرپرست، اصفهان، ۱۳۷۱، ص ۴.

5-   5-      قابل ذکر است اولین کنگره بانو امین در سال 1371 و همایش های بعدی در شهرهای اصفهان، قم و مشهد برگزار شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.