زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

کافی است، دیگر مرگ کسی را نخواهیم...!

«آیا هر سخن راستی را باید گفت؟ »

 

     بسیاری از رسانه­ ها، خبرگزاری ها و کانال­های خبری خارجی را که باز کنید، زیرساخت هر خبر و پیامی آن است که بین مردم و دولت ایران را جدائی بیندازند، مردم ایران را به دولت بدبین کنند، حکومت را دروغگو، پنهان کار، غریبه و بیگانه معرفی نمایند، و این که میان دولت و ملت اختلاف شدید است، آیا در تمام دنیا بین مردمان و دولتشان تفاهم وجود دارد؟ آیا همۀ مردم جهان از دولت­هاشان راضی هستند؟ در هر شرایطی سعی دارند بین خود و دولت تفاهم ایجاد کنند تا جامعه اداره شود، اگر کسی کشور و ملتش را دوست دارد، نهایت کوشش را دارد که از کار دولتیان راضی باشد. خوب یا بد، انتخابی یا انتصابی اگر کشورشان را دوست دارند، سعی دارند در مسیر توسعه و پیشرفت مملکت همراه و همگام حکومت باشند، اختلاف، اعتراض و نارضایتی در همه جای دنیا هست و ما که با بیشترین رأی، دولت خود را انتخاب کردیم، می­خواهند ما را ضدنظام و دولت و حاکمیت مطرح کنند، دشمنان سعی می­کنند ما را مخالف­ ترینها نشان دهند، عده­ ای از کودکان ریش­دار و یا افراد بی­ تقوا هم دنبال سخنان معاندان را می­گیرند، هر چه از دهانشان بیرون می­آید می­گویند و شعار می­دهند و پرچم دشمن را به اهتزاز در می­ آورند و بدین ترتیب آب به آسیای آنها می­ریزند، چون از اول به افراد دیگر دلبسته بودند.

کدام دولتی معصوم است؟ کدام حکومتی عاری از خطا است؟ دروغگوئی در همۀ ادیان و اندیشه­ها و مرام­ها حرام است، امّا هر مطلب راستی را هم نباید گفت!؟ اگر سؤال کردند، انبار و میزان اسلحه و تجهیزات شما کجا است؟ آیا باید راستش را بگوئیم و همه چیزمان را افشا کنیم ؟ اگر من و شما مسئول قسمتی از جریانات کشور بودیم، همه چیز را با صراحت می­گفتیم؟ و آیا این خیانت نبود و نباید در دادگاه صحرائی اعدام شویم؟  همه­اش می­گویند: چرا نگفتید؟ چرا پنهان کردید؟ بالاخره دولت راه­ حلی باید پیدا کند، مصالح جامعه و مردم را در نظر بگیرد، گاهی با یک گفتن راست، مردم به فروشگاه­ ها هجوم می­آورند و انبارها خالی می­شود، احتکار پدید می­آید، تورم و گرانی دامنگیر همه می­شود، قحطی همه جا را می­گیرد، دولت باید با تدبیر، درایت و سیاست، مشکلات را با مردم درمیان گذارد، همۀ اسرار مملکت را افشا نکند که باعث آشوب در جامعه و سوءاستفاده دشمنان گردد، و دشمنان می­خواهند که همان دستاربند، در مقابل حرم حضرت معصومه(س)، یا حرم امام رضا(ع) با وقاحت مرگ بر رئیس جمهور بگوید،  تا تفاهم بین دولت و مردم ایجاد نشود، افسوس که برای برخی افراد شعور اجتماعی وجود ندارد، بازار خردمندی تعطیل می­گردد.

اگر در جبهه ه­ا 50هزار سرباز اعزام شده باشند، 5نفر کشته شوند، رسانه­ ها اعلام کنند که پنج نفر کشته شده­اند، آیا پنجاه هزار خانواده، پریشان و آشفته و ناراحت نمی­شوند؟ در کشور آشوب پیدا نمی­ شود؟ پس این چه راستگوئی است؟ این خطا است، کسی وظیفه ندارد این راست را بگوید، بلکه هر فرد شهید را به خانواده­اش خبر دهند و از مقام شهید تجلیل کنند، بعضی که در دلهاشان مرض است، می­گویند: که از اول کشته ­ها را بگویند و درِ حرم را نبندند و بنزین را چنین و چنان کنند و در جریان امکان جنگ وحشتناک بین ایران و آمریکا و اسرائیل با شهادت سردار سلیمانی و بمباران پادگان عین­ الاسد، خطای موشک پرانی به هواپیمای اوکراینی را بگویند تا امکان جنگی وحشتناک در کشور و کشتاری وسیع فراهم گردد و همه به روز سیاه بنشینند، فکر کنید اگر خدای ناکرده جنگی اتفاق افتاده بود، زیرساختها زده شده بود، کرونای لعنتی هم آمده بود، آنگاه چه روزگاری داشتیم؟ تلفات چقدر می­شد، ممکن است گفته شود ما هم می­ کشتیم؟ چه فایده؟ با کشته شدن و کشتن  چه به دست می­ آوردیم؟ پس مسؤلان که در این حوادث وحشت­زده و بیخبر و غافلگیر شده بودند، باید فرصتی داشته باشند تا بیندیشند و راه چاره­ای پیدا کنند که زیان و تلفات کمتر باشد، پس اجازه بدهید، تا تدبیری اندیشیده نشده! سخن راستی گفته نشود و خبری افشاء نگردد و قطعا دولتیان بیشتر به فکر رفع مشکلات هستند و به مردم راست بگویند و آنها را از خود بدانند.

با این جو بی­ اعتمادی به حکومت، به خودمان، به گنجشکها و کلاغهای درختهای خیابان، بگذارید بیش از این فرصت­ سوزی نشود! مهربانی و وحدت بین خودمان و دولت را بازسازی کنیم، دولت هم از ما و ما هم از دولتیم، در آن صورت موفقیت و سلامت و توسعه به دست می­ آید، اگر ناراضی هستید، سعی کنید دولت آینده را نیکو انتخاب کنید، بکوشیم تا بهترین روزگار باشد، شاید نظارت استصوابی شورای نگهبان هم در جهت مردم قرار گیرد، آیا می­شود؟

بهتر نیست با اجازه بزرگترها، دیگر در تعقیبات نمازمان، مرگ کسی را نخواهیم، تولید مرگ کرونا کافی است، دیگر لزومی ندارد ما هم کمک کنیم تا مرگ بیشتری ایجاد گردد، آیا فکر کرده­اید اگر آمریکا و اسرائیل مردند، ما با این روحیه­ های درهم و آشفته و هزار فرقه، به سعادت، سلامت، ایمان، ترقی و تعالی       می­ رسیم؟ پس بهتر است قدر سلامتی و امنیت دانسته شود و برای مردم جهان آرزوی صلح داشته باشیم، تا خدا هم نظر لطفی بفرماید. انشاءالله

 

فضل الله صلواتی

6فروردین ماه 1399

 

برداشتی از سوره التین و الزیتون… مرحوم عبدالعلی مصحف


درس‌هایی از قرآن؛

برداشتی از سوره التین و الزیتون

سخنرانی مهندس عبدالعلی مصحف

لینک در جامعه خبری تحلیلی  ندای اصفهان

قرآن نمی‌خواهد بگوید انسان از نعمتهای مختلف که خدا در اختیار او گذارده و در این دنیا هست نباید استفاده کند یا برای او حرام است و جایز نیست بلکه اشاره به آنست که تو تشکیل شده ای از بعد محسوس به اضافه بعد معنی و اینکه بر روی بعد محسوس زیاد تکیه نکن...


به گزارش ندای اصفهان، متن زیر که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر می شود، جزوه «درس‌هایی از قرآن: برداشتی از سوره التین و الزیتون» از مجموعه سخنرانی های مهندس عبدالعلی مصحف است که در سال 1336 توسط انتشارات قائم اصفهان به چاپ رسیده است.

عبدالعلی مصحف از مدیران کانون علمی و تربیتی جهان اسلام در اصفهان بود که تا قبل از تعطیلی آن توسط ساواک در سال 1352 بخش مهمی از کلاسها و سخنرانی های مذهبی را در این شهر برعهده داشت.


درس هایی از قرآن - برداشتی از سوره التین و الزیتون…

شماره ثبت دفتر کتابخانه ملی 562- 32.4.28

اصفهان- دروازه دولت، تلفن 22112

بِسمِ اللهِ الرّحمن الرّحیم (1) و التّین و الزّیتون(2) و طور سینین(3) وَ هذا البَلَدِ الامینِ(4) لقد خَلَقنا الانسانَ فی احسنِ تقویمٍ(5) ثُمَّ رَدَدناهُ اَسفَلَ سافلینَ(6) اِلّا الّذین آمنوا و عَمَلوا الصّالِحات فَلَهُم اَجرٌ غَیرُ ممنون(7) فَما یُکذِّبکَ بَعدُ بِالدّینِ(8) اَلَیسَ اللهُ بِاَحکَمِ الحاکِمین(9)

چند سوره‌ای که در شب‌های گذشته با هم بحث داشته‌ایم همگی شروعش با سوگندهایی است؛ سوگند به شب، به روز، به نور و به تاریکی و امشب هم سوگندهای تازه هست و بسیار قابل‌توجه و خداوند توفیق دهد تا ضمن تفاسیری که دیده ‌شده و فکرهایی که شده ‌است، نزدیک‌تر به واقع توضیح دهیم.

به تین و زیتون سوگند خورده شده، سوگند به انجیر و زیتون یا درخت انجیر و زیتون، در تفاسیر نام‌ها و منظورهای دیگری هم به کار رفته ولی همگی این دو مصداق را پذیرفته اند، زیرا که با دید اول و در قدم اول این دو لغت این دو معنی را دارد.

می‌بینیم که قرآن در آیه اول به درخت انجیر و درخت زیتون سوگند می‌خورد و در آیه بعد قسم به کوه سینا به همان کوهی که حضرت موسی (ع) با خداوند در آن کوه راز و نیاز داشته، به مناجات پرداخته و به هرحال کلیم‌الله شده است، قسم می‌خورد.

و هذا البلد الامین: سوگند به این شهر در امن و امان یعنی مکه.

بعد از این چهار قسم حالا باید دید قرآن چه می‌خواهد بگوید که این قسم ها را خورده است و تازه چه رابطه و تناسبی بین این قسم ها و مطالبی که در این سوره طرح می شود، می باشد.

در دنبال این قسم ها می گوید، انسان را در بهترین قوام و ترکیب آفریدیم و سپس او را به پست‌ترین مرحله برگرداندیم، مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند که این‌ها استثنای این بازگشتند، برای آن‌ها پاداش غیر قابل حساب هست.(*)

(*پاورقی: راغب اصفهانی غیر ممنون را غیرمعدود معنی کرده است، یعنی قابل شمارش نیست.)

این یک معنی، معنی دوم اینکه از ناحیه باری‌تعالی بر چنین بندگانی که ایمان و عمل صالح آورده‌اند هیچ منتی گذاشته نخواهد شد. راستی پاداشی که در سطح بالا است و قابل احصاء و شمارش نیست و بدون منت است چه خوب است!

و ما یکذبک بعد بالدین: با این توصیفات، ای پیامبر با چه عواملی تو را درباره دین و یا روز جزا تکذیب می‌کنند؟ درحقیقت چه عوامل و نیروهایی در اختیار دارند که بتوانند به کمک آن‌ها نسبت به امر دین به هر مفهومی که باشد تو را تکذیب کنند؟

الیس الله باحکم الحاکمین؟ احکم، می‌تواند افعل التفضیل باشد هم از حکم وضع و هم از حکمت، ولی حکمت نسبت به حکم کلی‌تر است و بدیهی است که وقتی از ریشه حکمت بگیریم شامل حکم هم می‌شود ولی حکم ممکن است شامل حکمت نشود.

بنابراین وقتی می‌گوییم «الیس الله باحکم الحاکمین» یعنی آیا خداوند از هر حکیمی حکیم تر نیست؟ که در عین‌حال این معنی را هم می‌رساند که در حکم خود نیز از هر کس حاکم تر است. وقتی می‌گوییم خدا احکم ‌الحاکمین است یعنی جهان و انسان را بر وفق عالی‌ترین واقعیت‌ها و حقایق و حکمت‌ها ایجاد می‌کند و هم در طول این آفرینش و درنهایت آن باز به‌صورت “احکم‌ الحاکمین” به حساب‌ها و آن هم به بهترین شکل رسیدگی خواهد نمود. در حقیقت طرح آفرینش در آغاز با عالی‌ترین حکمت‌ها تحقق می‌یابد و در پایان با بهترین روش حکومت رسیدگی می‌شود که برای هر دو زمینه، الیس الله باحکم الحاکمین صادق است.

این بود ترجمه ساده این آیات. و حالا از رفقا و دوستان اجازه می‌خواهم که توضیحات بیشتری عرض کنم:

قرآن در این سوره می گوید ما انسان را در بهترین قوام آفریدیم و بدون تردید قسم هایی که می‌خورد با این بهترین قوام هماهنگ و متناسب است.

به‌ طورکلی همان‌ طورکه در سوره‌های دیگر و در شب‌های گذشته، گفته شد، در قرآن همه جا بین محتویات قسم و مسائلی که بعد طرح می شود نهایت تناسب وجود دارد. درحقیقت اجزاء تشکیل‌دهنده قسم گاه اجزاء تشکیل‌دهنده بحث اصلی سوره است.

با توجه به این هماهنگی، در این سوره قرآن می‌خواهد بگوید که ما انسان را از دو زمینه جدا و مستقل از یکدیگر به وجود آوردیم و به هم پیوند دادیم.

دو قسمی که به طور سینین و هذا البلد الامین خورده می‌شود اشاره‌ای به دو نمونه از زمینه‌های معنوی است، دو پایگاه وحی است، یعنی در کنار این دو پایگاه و با دخالت عامل وحی، همه مسائل معنوی مورد لزوم انسان به طرف زمین سرازیر می‌گردد. و این مسائل معنوی با ذات انسان پیوند می خورد.

قرآن بطور اشاره می‌گوید که در کنار این بلد امین و کوه سینا که در یکی قرآن و در دیگری تورات نازل شده و تدوین یافته، از طریق ما، از یک طرف “فرهنگ معنی” عرضه می‌گردد و از طرفی انسان هم بنا به آفرینش خود استعداد پذیرش این امور معنوی و الهی را از قبل داشته، یعنی انسان را طوری آفریدیم که بتواند با این مراکز وحی تماس بگیرد و این‌طور نیست که ما او را به‌صورت دیگری آفریده باشیم و برایش حرف‌های دیگری از طریق رسولان خود زده باشیم، بلکه طبیعت او با حرف‌هایی که برایش می‌زنیم هماهنگ و متناسب است.

بنابراین قسم خوردن به این دو پایگاه وحی و سپس گفتن این‌که انسان را در بهترین قوام ساختیم اشاره به آنست که ضمن آنکه زمینه‌های روحی و معنوی و الهی در انسان یک بخش عمده را تشکیل می‌دهد انسان قبل از آنکه موجود معنی باشد، قبل از آنکه موجود الهی و آسمانی بشود، وجود زمینی است، موجود جسمانی، حیوانی و شهوانی است.

بنابراین اگر قرآن در ابتدا به تین و زیتون، قسم خورده، نباید این فکر برای ما پیش آید که انجیر و زیتون یا درخت انجیر و زیتون از سایر نعمت ها خیلی مهم ترند که مورد قسم واقع شده‌اند بلکه این را هم باید اضافه کرد که به دو ماده غذایی قسم خورده است که به همان صورت که طبیعت در اختیار می‌گذارد، برای انسان قابل استفاده و بهره‌برداری است.

انسان غذاهای زیادی درست می کند بدین معنی که مواد خام را از طبیعت می‌گیرد و با مهارت‌های آشپزی آن‌ها را به‌هم پیوند می‌دهد و غذاهای مختلف و فوق‌العاده‌ای که هم برای بدن مفید است و هم جالب و هم خوش‌مزه است درست می‌کند ولی در این دو قسم دو ماده غذایی انجیر و زیتون نام برده شده‌است که حد خام و طبیعی آن همان حد کامل و قابل استفاده آنست. اگر قرآن به گندم قسم می‌خورد آن هم ماده غذایی بود از نعمت‌های بسیار بزرگی هم بود، اما به ‌هرحال باید آن را پخت و زحمتی درباره آن روا داشت تا به ‌صورت قابل‌استفاده درآید.

و حال آنکه در این دو قسم، دو ماده غذایی نام برده شده که صورت خام آن ضمن آنکه قابل استفاده است به‌‌عنوان یک غذای کافی و نگهدارنده نیز می‌تواند باشد.

اکنون باید بر روی این دو قسم کمی بیشتر فکر کرد و جهات بیشتری را توجه داشت.

در این‌که یک بعد پر عظمت انسان امور معنوی است، آن هم معنویتی که از جانب خدا باشد، بحثی نیست، ولی همان‌طوری‌که عرض شد درعین حال انسان یک موجود زمینی است، احتیاج به غذا دارد، احتیاج به استراحت دارد و مسکن می‌خواهد، اما اگر انسان بر روی بعد جسمانی و زمینی خود خیلی سرمایه‌گذاری کند و همه مغز و اندیشه و فکر و احساسات و علم و صنعت و تحقیقات خود را در این بخش خلاصه کند آن وقت از بخش دوم، که بخش معنی، بخش وحی و بخش پیوند با خدا است بازمی‌ماند.

تین و زیتون می‌تواند دو منبع غذایی پرانرژی، مفید و به مقدار زیادی کافی، برای رفع احتیاجات بدنی باشد؛ درست است که منحصر نیست، کافی نیست، ولی اگر آن را و سطح آن را به‌‌عنوان ماده خوراکی خود انتخاب کنی و به همین حد قناعت کنی و خیلی زیاده روی نکنی زندگی تو زندگی طبیعی است، ضمن آنکه تو را در احسن تقویم ساختیم و یعنی فراموش نکن که یک بعد تو نیازهای دنیوی تو است و قابل احترام هم هست ولی به‌شرط آنکه در حد تین و زیتون نگه داشته شود. راستی اگر احتیاجات دنیوی و اقتصادی هر کس از این حد تجاوز نکند جای قسم خوردن را هم دارد.

قرآن نمی‌خواهد بگوید انسان از نعمت‌های مختلف که خدا در اختیار او گذارده و در این دنیا هست نباید استفاده کند یا برای او حرام است و جایز نیست بلکه اشاره به آنست که تو تشکیل شده ای از بعد محسوس به اضافه بعد معنی و این‌که بر روی بعد محسوس زیاد تکیه نکن همه فکر و روح و وقت و سرمایه های خودت را در این بخش تحت عنوان سیر کردن شکم و تأمین وابستگی‌های آن صرف نکن، خوردن و مسکن داشتن و احتیاجات دنیوی حیات، هدف نیست بلکه تأمین شدن آن نقطه شروعی است برای تحقق هدفی که انسان در پیش دارد و آن هدف پیوند با مراکز وحی و خداوند و قوانین الهی برای یک زندگی الهی است.

اگر بخش محسوس نیازهای تو از حد اعتدال خارج نشد و در حد تین و زیتون باقی ماند آن وقت به راحتی می‌توانید غذای خود را از طبیعت بگیری و سپس خود را در اختیار “معنی” بگذاری. بنابراین احسن تقویم در مورد انسان یعنی مجموعه‌ای که یک بعد آن مسائل محسوس است و بعد دیگر آن مسائل معقول.

برای این مسائل معنوی و معقول دو پایگاه را به نام کوه سینا و بلد امین نام برده است،  بدیهی است کلیه محتویاتی که از طریق خداوند به این دو پایگاه عرضه شده‌است و جوشش انسان با این دو مرکز مورد نظر است همان‌طورکه در دو قسم اول منظور تین و زیتون و همه آنچه که در حد و در کلاس آن‌ها است موردنظر است و در قیافه قسم لزومی نداشته که ریز آن‌ها اشاره شود.

آنگاه می گوید “ثمّ رددناه اسفل سافلین” یعنی انسانی را که ما به‌صورت احسن تقویم آفریدیم یعنی آن‌چنان موجودی که اگر بر وفق طبیعتش عمل نماید می‌تواند به “اعلی علیین” برسد و این‌که می گوید ما او را به “اسفل سافلین” برمی‌گردانیم یعنی همین انسان که در بهترین ترکیب آفریده شده اگر بر وفق نظام الهی (فطرت خویش) عمل نکند به پست‌ترین نقطه و مرحله خواهد رسید.

درحقیقت از این آیه فهمیده می‌شود که حرکت طبیعی ناشی از “احسن تقویم”، “اسفل سافلین” نیست بلکه وقتی از احسن تقویم روی برگردانده شود و برخلاف واقعیتش عمل شود به چنان مرحله پستی می‌رسد.

هر کس دوست داشته باشد در این دنیا بر وفق میل لحظه‌ای خویش عمل نماید و سقوط هم نکند یعنی هم بر خلاف فطرت خویش و بی قید زندگی کند و هم آسیبی نبیند غیرممکن است.

خلاصه آنکه ای انسان اگر تو در حد تین و زیتون زندگی کردی به قرآن (یعنی محتوای بلد امین) پیوند می‌یابی و سپس به ما نزدیک می‌شوی اما اگر در بخش تین و زیتون زیاده روی کردی با قرآن نمی‌توانی باشی و به ما نخواهی رسید و علاوه بر آن که به ما نخواهی رسید تو را به پست‌ترین مرحله هم خواهیم رساند.

بنابراین وقتی قرآن می‌گوید انسان را در احسن تقویم آفریدیم یعنی طوری آفریدیم که بتواند در راه ما حرکت سریعی داشته باشد درحقیقت هر نوع اقدامی که موجودی به نام انسان را به خالق او نزدیک کند و پیوند دهد بر وفق این طبیعت احسن تقویم است و هر اقدامی که او را دور کند بر خلاف آنست.

پس در چهار قسم اول این سوره واحدهایی به‌‌عنوان سوگند یادشده که درحقیقت اشاره به ابعاد آفرینش انسان است که اگر با این خمیرمایه های آفرینش بر طبق فرامین خود خالق عمل شود او را به اعلی علیین یعنی اوج انسانیت خواهد رساند و اگر بر وفق فرامین همان خالق عمل نشد او را به اسفل‌سافلین یعنی پست‌ترین حضیض انسانیت خواهد رساند. و ما این مطلب را به‌روشنی از آیه بعد می فهمیم.

قرآن در آیه “الا الذین آمنوا و عملوا الصّالحات فلهم اجرٌ غیر ممنون” می گوید همه انسانیت با همان احسن تقویمش در خطر سقوط است مگر کسانی که ایمان به خدای یگانه بیاورند و بنا به همین ایمان کارهای نیکو بنمایند این افراد ضمن آنکه از خطر مصونند به علت همین نوع حیات موفق به اخذ بهترین پاداش می‌گردند، درحقیقت پاداشی آمیخته با زندگی و آن همان زندگی مؤمن نیکوکار است.

آری ایمان به خداوند و نیکوکاری در راه او ضمن این‌که انجام وظیفه است در سطوح بالا و برای انسان‌های متعالی خود پاداش است زیرا در آن مراحل وظیفه و پاداش درهم ادغام می‌شود یعنی انجام وظیفه عین پاداش است و عجیب هم نیست.

وقتی قرآن به تین و زیتون از یک طرف و به کوه سینا و شهر مکه از طرف دیگر سوگند می‌خورد و سپس می‌گوید انسان در بهترین ترکیب آفریده شده و آنگاه اظهار می‌دارد که ما او را به پائین‌ترین مرحله برمی‌گردانیم جز آنان که ایمان آوردند و عمل صالح داشتند، این را می‌رساند که اگر زندگیت را از یک طرف در حد تین و زیتون و از طرف دیگر براساس محتویات این دو پایگاه وحی تنظیم نمودی و ضمیر خویش را متمرکز و پای‌بند ساختی و زندگی و هم تظاهرات ناشی از آن را مستند به این نظام وحی دانستی، آنگاه استثنای آن سقوط هستی وگرنه دلیل ندارد که ساقط نشوی.

یک زندگی در حد زیتون یعنی زندگی ساده و بی‌آلایش و کم‌هزینه. شما ببینید نوعاً این زندگی‌های حالای ما زیتونی شکل نیست، زندگی انسان عصر حاضر متدین و یا بی‌دین در حد تین و زیتون نیست بلکه فقط برای خورد و خوراک و تأمین نیازهای محسوس خود انرژی صرف می‌کنیم و نه می‌خواهیم و نه شرایط اجازه می‌دهد که به مسائل دیگری برسیم. این را به راحتی باید دانست که اگر انسان به خورد و خوراک و مسئله مسکن و سایر نیازهایی که در همین کلاس است بیش از حد رسید نتیجتاً مقداری از نیروی او درجایی صرف شده که نمی باید و در جای دیگری باید صرف شود که به علت آن زیاده‌روی نمی‌تواند.

این بیانی خیلی روشن و ساده از این آیات است که انسان دارای دو بعد است، بعدی در حد محسوس و نیازهای ردیف تین و زیتون موادی در حد معقول و معنی و نیازهای ردیف تورات و قرآن حال اگر در بخش تین و زیتون کلاس خود را خیلی بالا آوردی و نوعاً به شکل انحراف یافته، چون وقت و سرمایه های تو محدود است طبیعتاً از بخش قرآن باز خواهی ماند. و به اسفل سافلین خواهی رسید مگر آن کس که ایمان دارد و ایمان به این حقیقت دارد که باید نظام فطرت خویش را بپذیرد و بدان عمل کند تا هم مؤمن باشد و هم دارای عمل صالح.

درحقیقت عمل صالح آن‌چنان عملی است که در چهارچوبه قرآن قابل تطبیق باشد. کلیه اقداماتی که قرآن بیان‌کننده آن است در جهت انجام یا عدم انجام نظام عمل یک مؤمن به قرآن را تشکیل می‌دهد.

درحقیقت اگر قرآن اصرار دارد بگوید کسانی که دارای ایمان و عمل صالح هستند سعادتمند می باشند منظور آنست که این کتاب را قبلاً باید پذیرفت و برنامه زندگی خود را از آن گرفت. حال قرآن بلافاصله بعد از احسن تقویم و برخلاف انتظار ما می‌گوید سپس او را به اسفل سافلین برمی‌گردانیم، آدم انتظار دارد بعد از آن احسن تقویم حرف‌های دیگری هم زده باشد، طرح آفرینش انسان را بیشتر توضیح داده باشد و مقداری درباره خوبی‌ها و بدی‌های حیات آدمی حرف بزند نه این‌که بلافاصله اشاره به سقوط آدمی در کنار همان احسن تقویم بنماید.

آری همین‌طور است، می‌گوید ای انسان من که خدای تو هستم ضابطه حیات تو را گفتم، سعی کن زندگی خود را زیتونی شکل نگهداری و زندگی خود را به مبدأ وحی متصل گردانی، خود را به مکه پیوند بده، به قرآن پیوند بده، به محمد (ص) پیوند بده، ولی نظر به آنکه تو نمی‌کنی و زندگیت را از این حد طبیعی و فطری که من گفتم خارج می‌کنی و به نیازهای محسوس در حد ابزار نگاه نمی‌کنی تا به من برسی و لذا قبل از هر چیز در برابر تو اسفل سافلین و سقوط تو مطرح است.

حق هم همین است زیرا سوء‌استفاده‌های انسان به خاطر آنکه از آزادی برخوردار است زیاد است و تمایلات انسان اجازه نمی‌دهد که او از خود انسانی جامع و کامل و بر مسیر سعادت بسازد. در قسم ها هم ملاحظه فرمودید اول قسم در بخش محسوس بود و سپس قسم در بخش معقول یعنی برای انسان خورد و خوراک و به‌طورکلی نیازهای بدنی زودتر طرح می‌شود تا نیازهای معنوی که در این قسم ها با نام طور و بلد امین منظور شده است.

انسان‌های زیادی در همان دو قسم اول می‌مانند و به دو قسم بعد نمی‌رسند درحقیقت اسیر تین و زیتون می‌شوند آن هم نه در حد طبیعی و نه در حد لزوم بلکه با صورتی کاملاً انحراف یافته. در این شرایط است که دیگر او نمی‌تواند انسان معنی، انسان قرآن و بالاخره انسان خدا شود. این همان انسانی است که به ایستگاه “اسفل سافلین” سقوط خواهد کرد.

خدا در این آیات می‌گوید آن کس که از فطرت خود سوءاستفاده کرد و در بخش نیازهای دنیوی خلاصه و اسیر شد هم زندگی دنیوی او به پست‌ترین مراحل می‌رسد و هم او را در روز قیامت به بدترین مراحل عذاب خواهیم رساند.

باید هم همین‌طور باشد زیرا انسان اگر به سوی خدا حرکت کند هر روز بلکه هر لحظه درحال رشد و تکامل است ولی اگر ارزش‌های مادی و دنیوی را به‌‌عنوان هدف انتخاب نماید و هر آن در راه تحقق آن‌ها تلاش کند این بدان معنی است که انسان با آنکه می‌تواند موجودی بالاتر باشد برای حد و سطحی پایین‌تر راضی شده. بدیهی است در این نوع زندگی علاوه بر آنکه در راه انسان هیچ‌گونه تکامل وجود ندارد و مرتب درحال پایین آمدن و سقوط کردن می باشد این همان اسفل سافلین است که در زندگی انسان غیر خدا پیوسته به چشم می‌خورد.

با توضیحات فوق روشن است که هر کس در جهان ما محکوم به این سقوط هست مگر کسانی که در فضای هر چهار قسم بطور طبیعی و فطری زندگی نمایند آن‌وقت شرط آنکه بتوان بدان صورت زندگی کرد آنست که ایمان داشت و بر وفق ایمان عمل کرد. اکنون باید دید چرا کسانی که ایمان دارند و عمل آن‌ها بر وفق صلاح است و به هرحال افرادی درست و سالم هستند پاداش آنان بی‌حساب است و محدود و قابل شمارش نیست. این‌که این پاداش دور از هر منتی است طبیعی است زیرا لطف و مرحمت خداوندی دور از هر منتی است.

“لهم اجرٌ غیرممنون” یک معنای آن آنست که پاداش ما نامحدود و نامعدود است، البته می‌‌توان گفت خدای بزرگ با لطف و رحمت و قدرت بی‌نهایتش وقتی به بنده مؤمن صالح خود پاداش می دهد پاداش بی‌نهایت می‌دهد ولی بد نیست از دید دیگری هم به این مسئله نگاه شود.

در سوره نبأ آن‌جا که قرار است پاداش متقین بیان شود گفته می شود “جزاء من ربک عطاء حسابا” یعنی پاداش از ناحیه خدای تو قبل از هرچیز یک بخشش و لطف است و از حساب هم به دور نیست. درحقیقت انسان باتقوا و پرهیزگار مورد لطف و رحمت وسیعی از ناحیه خداوند قرار می‌گیرد ولی باید دانست که حسابی در کار است و این پاداش و رحمت به انسان درستکار و وظیفه‌شناس نظامی دارد و کتابی. بد نیست کمی هم در این‌باره صحبت شود.

قبل از هرچیز باید مثالی بزنم – اگر در اولین خانه شطرنج یک عدد گندم بگذاریم و در خانه دوم دو عدد و در خانه سوم چهار عدد و همین‌طور تا آخر می‌دانید جمع این گندم‌هایی که در خانه‌های شطرنج جمع می شود هزارها تن خواهد بود و حال آنکه در قدم اول برای یک ذهن ساده قابل ‌قبول نیست. ولی حقیقت چنین است.

حال بیاییم بر سر انسان مؤمن با عمل صالح مگر نه چنین است که او پیوسته به سوی خدا درحال رشد و حرکت است؟ بنابراین بی‌نهایت کوچکی به نام انسان با بی‌نهایت بزرگی به نام خدا که قرار است در حال پیوند باشد هر روزش در مرحله ‌ایست بیش از روز قبل و واقعاً زندگی او تصاعدی است.

بنابراین روزهای عمر او و بلکه دقایق عمر او همچون خانه‌های یک شطرنج است که محتوای این خانه‌های شطرنج اقدامات و تلاش‌های او است که پیوسته هم درحال افزایش است با این توضیح عمل صالح انسان مؤمن مرتب درحال تصاعد است و بنابراین پاداش ناشی از آن هم درحال تصاعد خواهد بود و از واژه غیر ممنون روشن می‌شود که چرا انسان مؤمن صالح پاداش فوق‌العاده زیاد خواهد داشت و درحقیقت خداوند انسان را طوری آفریده است که بتواند این پاداش بی‌نهایت را برای خود جذب نماید و خود را به نقاط بالایی برساند.

نکته دیگری که به‌‌عنوان اساس باید اشاره شود کاری را خالصانه برای خدا انجام دادن است، بدین معنی که هر چقدر کار برای هدف‌های بالاتری انجام گیرد ارزش بیشتری دارد و عالی‌ترین هدف خداوند است که اگر کار به پاس اطاعت فرمان و نزدیکی به او انجام شود بهترین سطح کار است و تصور مرتبت بالاتر نمی‌توان کرد. این حالت روانی در انسان که بتواند کار را برای خدا انجام دهد با استمرار در ایمان و عمل صالح به دست می‌آید بدیهی است این هم علت دیگری است که انسان مؤمن با عمل صالح شامل “اجر غیر ممنون” می شود.

بنابراین به طور خلاصه ایمان و عمل صالح به طور مستمر و مداوم در انسان باعث آن می‌شود که هم روزبه‌روز سطح کیفیت عمل بالاتر برود و هم به طور مرتب و مداوم که کمیت عمل صالح رو به افزایش باشد این دو موضوع می‌تواند علل یک پاداش بدون منت و پاداش غیر محدود و بالاتر از حد سنجش انسانی از ناحیه خداوند برای انسان باشد.

البته برای آنکه انسان به حالتی برسد که انگیزه کارهایش خدا باشد کاری بس دشوار است ولی در ظرف زمان و اعمال حوادث روزگار و حفظ پای‌بندی به سنن الهی به‌تدریج حالت صفا و صیقلی در ضمیر انسان و به تناسب تلاش و کاری که داشته است حاصل می شود. بدیهی است که اگر انسانی در کنار ایمان و عمل صالح خود پیوسته کوشش کند تا سطح عمل خود را بالاتر بیاورد و به اجزاء تشکیل‌دهنده عمل از دید وسیله و ابزار نظر کند و فقط کار را بخواهد برای خدا انجام دهد این نوع کار و فعالیت از نظر خداوند بدون پاداش نخواهد ماند.

در تأیید این مطلب از آیات زیادی می‌‌توان استفاده کرد که از آن جمله آیه 7 سوره عنکبوت است که می‌فرماید:

«والذین آمنوا و عملوا الصالحات لنکفرن عنهم سیئاتهم و لنجزینهم احسن الذی کانوا یعلمون.»

یعنی کسانی که ایمان دارند و عمل صالح، لغزش‌های آنان را می‌پوشانیم و نادیده می‌گیریم و به آن‌ها براساس بهترین اعمالی که داشته‌اند پاداش می دهیم. در اینجا این مطلب را می‌فهمیم که فرد مؤمن و با عمل صالح بدون خطا و لغزش نیست و نباید هم این‌طور فکر کند که بدون خطا است ولی وقتی قرار او ایمان و عمل صالح است لغزش‌های او را از یک طرف می‌بخشیم و از طرفی چون کار او در حال رشد و بهبود بوده است پاداش او را بنا به آخرین سطح و حد عمل او خواهیم داد.

به عبارت روشن‌تر اگر انسانی از ابتدای بلوغ دستش را به طرف اسلام دراز کند و قرارش این باشد که صمیمانه و از نهاد ضمیر این دین را بپذیرد و از طرفی رفتار روزانه‌اش را بر وفق این تصمیم و این پیوند، تنظیم کند و مثلاً چهل سال بر این تصمیم و بر این هدف باقی بماند، بدون شک هر روزش بهتر از دیروز است و مراتب رشد و حرکت صعودی را در خود و کار خود می‌بیند و می‌یابد آنچه را که خداوند می‌فرماید: “براساس بهترین و والاترین مرتبت های حاصل شده از عمل این انسان به او پاداش می دهیم” زیرا همان‌طورکه عرض کردم در مراتب بالا نفس انجام وظیفه پاداش است.

بنابراین اگر کسی چهل سال عبادت و اطاعت خالصانه برای خدا داشت حالات فوق‌العاده‌ای که در طول چهل سال برایش حاصل می شود خود پاداش است و علاوه بر آن بنا به این زندگی مطیعانه، پاداش‌های دیگری را هم خداوند برای روز رستاخیز به بنده اش وعده داد که پاداش را متناسب با نقاط ماگزیمم منحنی عمل خواهد داد زیرا این انسان یک عمر عمل صالح داشته تا به آن نقطه رسیده است و جا دارد آن نقطه و آن سطح حد پاداش تعیین شود.

به طور مختصر از نفس ایمان و عمل صالح برای خداوند می‌‌توان فهمید که از ناحیه خداوند پاداشی وسیع، غیر معدود، بدون منت و بنا به آخرین حد عمل صالح داده می‌شود. این همان “اجر غیر ممنون” می باشد.

و ما یکذب بعد بالدین(10) ألیس الله باحکم الحاکمین(11):  دین به هر معنی که باشد، چه معنی دارد که تو “پیغمبر” را به خاطر آن تکذیب کنند و آیا خدا از همه حکیمان، حکیم تر و از همه حاکمان حاکم تر نیست؟

راستی چه بهتر از این‌که انسان را با همه امکانات و ابزارهای لازم و عقل و شعور لازم بیافریند، به او نیروی انتخاب عنایت کند، در نهادش راه و چاه قرار دهد و در جهانش نیز راه و چاه. و سپس نحوه پیمودن راه را به کمک پیغمبران برای انسان بیان کند و سپس بگوید اگر انسان به راه شدی جای تو در “اعلی علیین” است و پاداش تو بهترین و والاترین پاداش و اگر انسان گمراه و انسان چاه شدی به “اسفل سافلین” سقوط خواهی کرد.

و این‌که انسان را نیز در کنار همه این نعمت‌ها آفریده باشد و بعد هم آن پاداش‌ها را بدهد و هیچ‌گونه منتی نگذارد و همه آن لطف باشد چه بهتر از این خواهد بود؟ و کجای این برنامه جای تکذیب است؟ اساساً اگر این نظام الهی را به‌‌عنوان نظام تشریع و قوانین مربوطه را دین بگیریم چه نقطه ضعفی در آن به چشم می‌خورد که جا داشته باشد رسول این قواعد و قوانین مورد تکذیب واقع شود؟

و یا خداوندی را که همه ما را آفریده، جهان هستی را آفریده، راه را از چاه بیان کرده، حق را از باطل جدا ساخته و سپس گفته است در روز جزا “دین” به همه حساب‌ها خواهم رسید، چگونه می توان تکذیب کرد؟! و اساساً انسان که خود آفریده شده است چه تکذیباتی در نظام تکوین و تشریع می‌تواند داشته باشد؟

حال خداوند بنا به آنکه جهان هستی را با عالی‌ترین مرتبت های علم و حکمت که بر تصور انسان قابل گنجایش نیست آفریده است و از هر حکیمی بالاتر است و از آن نظر که بر جهان از بدو آفرینش آن تا پایان آن نهایت تسلط را دارد از هر حاکمی بالاتر است و هر دو مفهوم هم می‌تواند باشد یعنی خالق جهان هستی هم بالاترین حکیم است و هم بالاترین حاکم. بنابراین وقتی دین الهی از طرف بهترین حکیم حاکم، فرستاده شده باشد، چه جایی برای تکذیب دارد؟ و اساساً چه کسی در صلاحیت تکذیب است؟ در کدامین جزء آفرینش و دین الهی تصور غیر حقیقت می‌‌توان داشت که زمینه را برای تکذیب آدمی آماده سازد؟

 به طور خلاصه در سوره‌ای که گذشت:

بین قسم ها و مطالبی که بعد گفته می شود نهایت رابطه وجود دارد، چهار قسم کنایاتی، ابعاد تشکیل‌دهنده انسان و راه او است. چهار قسم، نیازهای محسوس و معقول او را اشاره دارد. تعادل بین این قوی، اساس کار است. انسانی که از نظام تعادل معنی و محسوس خارج شود به سقوط می‌رسد و آن کس که از نظام تعادل خارج نشود و در پرتو ایمان و عمل صالح پیوسته به خدای بزرگ نزدیک شود به بهترین پاداش نائل خواهد آمد.

متن فوق طرح آفرینش انسانی را تشریح می‌کند که توسط بزرگ‌ترین و والاترین حکیم و حاکم پایه‌گذاری شده است وجای هیچ‌گونه تکذیب و ایراد و اشکال از ناحیه افراد به پیامبر بزرگش که مسئول و مجری نظام تشریع الهی است نخواهد بود و همان خداوندی که احکم‌الحاکمین است در صلاحیت همه این حرف‌ها می باشد.

خداوندا در پایان عرایضم تو را به پیشوای متقیان سوگند می‌دهم که در این دقایق نخواه ضمن آنکه در احسن تقویم آفریده شده ایم به اسفل سافلین بازگردیم.

خدایا عنایت کن ایمان و عمل صالحی در ما به وجود آید.

خدایا به ما توفیق ده که با مکه، پایگاه وحی تو و قرآن کتاب وحی تو و محمد (ص) پیام‌آور تو پیوند یابیم.

خدایا توفیق ده از کسانی باشیم که در کنار حیاتمان و در انتها اجر غیر ممنون نصیبمان شود.

خدایا با فکر ما ایمان ما را بیامیز.

خدایا آن توفیق عنایت فرما که قرآن تو را بفهمیم و عمل کنیم و با همه موجودیت خود در جهت تو با سرعت به حرکت آییم.

انتهای پیام/ سرویس: دین و اندیشه ۱۳۹۹/۰۱/۱۲