زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

به مناسبت ۲۵ آبان، سالگرد درگذشت علامه محمد تقی جعفری (ره)

فرمان مالک اشتر در کتاب: «حکمت اصول سیاسی اسلام»
نوشته: «علّامه محمد تقی جعفری (رحمت الله علیه)»


فرمان مالک و حکمت اصول سیاسی اسلام
دکتر فضل‌الله صلواتی
روزنامه اطلاعات - صفحه نظر و اندیشه ها، سه شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵
لینک روزنامه اطلاعات



اساس سیاست مدن و تدبیر زندگی در کلمات دُرربار حضرت علی(ع) آشکار است، مولای متّقیان که خود رهبر جهان بشریّت و زیرک‌ترین فرد «ادهی‌العرب» و از همۀ بندگان خدا بر امور سیاست واقف‌تر است «وَساسَه العِباد» در عهدنامه‌ای که برای مالک‌اشتر مرقوم می‌فرماید، رموز کشورداری و رهبری جامعه و برخورد با مردم را به نحو احسن، می‌نماید، قانونی وجود ندارد که کامل‌تر و با ارزش‌تر و جامع‌تر از نوشتۀ حضرت علی(ع) باشد، برخی آن را با اعلامیۀ حقوق بشر مقایسه کرده‌اند و با دلائل بسیاری ثابت کرده‌اند که عهدنامۀ امام علی(ع) از اعلامیه حقوق بشر بالاتر، جامع‌تر و مردمی‌تر است.

علی(ع) منادی عدل و آزادی بوده و پیامش تأمین‌کنندۀ آزادی انسانها و اجرای عدالت بین آنها است، وجدان‌های پاک و بیدار بایستی از پیشگاه مبارک آن اسوۀ بشریت و آن امام اول و وصیّ پیامبر(ص)، درس عدالت و آزادگی و مردم دوستی را فرا گیرند.

حضرت علی(ع) بر اساس وحی سخن می‌گوید و مبنای اندیشه‌های او کتاب خدا و سنّت محمد رسول الله(ص) است، کلامش اعجاز در فصاحت و بلاغت و فوق کلام همۀ انسان‌ها است، کجا کسی می‌تواند به مقام رفیع اندیشه‌های او دست یابد و به آسمان فضائل او ارتقاء پیدا کند؟


ز خدا طلب دل مقبلی، به علی ز جان متوسلی

که اگر رسد به علی دلی، به خدا قسم به خدا رسد

(صغیراصفهانی)


تمام اندیشه‌های علی(ع) خدائی است، او وصیّ لایق و با استعداد محمد(ص) بوده است، پیامبر(ص) فرماید: «اَنَا و علیٌ ابوا هذه الامّه» من و علی پدر این امت هستیم.


 ما علی را خدا نمی‌دانیم

از خدا هم جدا نمی‌دانیم  (صغیر اصفهانی)


 ادامه مطلب را مطالعه فرمایید

ادامه مطلب ...

مقاله ویژه نامه بزرگداشت دکتر سید محمدمهدی جعفری، میراث دار: طالقانی، شریعتی و بازرگان

گفتگو با دکتر فضل الله صلواتی:

 

رفاه و سعادت مردم

اساس تصمیم‌گیری محمدمهدی جعفری بود



.... در حضور سرهنگ جلّود، نخست وزیر و یا معاون قذافی در ملاقات دوساعته، سخنگوی نمایندگان مجلس ایران، آقای جعفری بودند و مطالبی را که لازم بود مطرح شود، مخصوصا در مورد امام موسی‌صدر، ایشان می‌گفتند و دیگران هر چه می‌خواستند بگویند یا بپرسند، توسط آقای جعفری ترجمه می‌شد، مخصوصا جلّود اصرار داشت که در شعارهای ایران،  «مرگ بر شوروی» نباشد، چون اگر شوروی ارسال اسلحه را به ایران از طریق لیبی قطع کند، دیگر اسلحه‌ای در غوغای جنگ، به ایران نخواهد رسید...


«منتشر شده در آبان ماه 1395 - (ویژه نامه بزرگداشت دکتر سیدمحمد مهدی جعفری»


دکتر فضل الله صلواتی، عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان، چهره نام آشنای سیاسی کشور، نماینده اولین دوره مجلس شورای اسلامی از اصفهان، اولین رئیس نهضت سوادآموزی کشور، مشاور عالی استاندار و مشاور فرهنگی شهرداران اصفهان از سال 1363 تا سال 1382 و م‍‍ؤسس سالن‌های مطالعه و کتابخانه‌های شهرداری اصفهان، نویسنده صدها مقاله در رسانه‌های کشور و مؤلف دهها جلد کتاب، رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران و پیش‌کسوت روزنامه‌نگاران اصفهان، وی مدت 11 سال نشریه پرمخاطب نویداصفهان را منتشر می‌ساخت.

 

گفتگویی با ایشان در خصوص همکاری و همراهی با دکتر محمدمهدی جعفری داشته‌ایم که تقدیم می شود.

 


1-   سابقه آشنایی شما با دکتر جعفری از کجا آغاز شد؟

به نام خدا ، با سلام و عرض ارادت -   سابقه آشنائی من با جناب دکتر جعفری از دوره اول مجلس شواری اسلامی بوده است، من از اصفهان و ایشان از دشتستان و برازجان انتخاب و به مجلس آمده بودند، گر چه پیش از اینها نام ایشان را شنیده بودم و با برخی آثارشان از جمله: «روش تربیتی اسلام» از محمدقطب و بعدها ترجمة کتاب: «امام علی‌بن ابیطالب» نوشتة: عبدالفتاح عبدالمقصود از جلد دوم تا جلد هشتم ، و با قلم شیوا و نثر دلپذیر ایشان آشنائی داشتم، علاوه بر این، نام ایشان را از همان سال1340 در میان دستگیرشدگان نهضت آزادی ایران شنیده و برای آزادی او و دوستانش دعا می‌کردم، نامهای آقایان بزرگوار: آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان، ‌دکتر یدالله سحابی بر تارک نهضت و مبارزه می‌درخشید و امثال محمدمهدی جعفری از شاگردان و پرورده شده‌های آن بزرگواران بودند، که به خاطر تلاشها و فداکاریهاشان در راه اسلام و میهن عزیزمان ایران و مبارزه با استبداد به زندان افتاده بودند، در آن زمان همة ‌روشنفکران و آگاهان مذهبی و سیاسی،‌ به اینان عشق می‌ورزیدند و آن‌ها را سمبل آزادگی و عدالت و ایمان می‌دانستند، و حتی سخت مورد توجه مرحوم امام خمینی بودند که از سالهای 41 و 42 نهضت روحانیت را آغاز کرده بودند.

از همان زمان‌ها من نیز با شرکت سهامی انتشار، که ناشر کتابهای مذهبی آگاه‌کننده بود و مخصوصا از سال1345 به بعد رفت و آمد داشتم، آقای محمدمهدی جعفری را پس از آزادی از زندان در آنجا می‌دیدم و عرض ارادت داشتم، ولی شرایط طوری نبود که با جناب ایشان رابطه خصوصی برقرار کنم، آقای جعفری را همکار در آن مؤسسة علمی مذهبی می‌دانستم، ارتباط من با «شرکت سهامی انتشار» بیشتر در رابطة  مؤسسة «انتشارات خرد» اصفهان بود که با جمعی از دوستان تأسیس کرده بودیم و سعی داشتیم ناشر اندیشه‌های: امام خمینی، مهندس بازرگان، دکتر شریعتی و دیگر انقلابیون زمان باشیم، کتاب «کار در اسلام» که پیاده شده نوار یک سخنرانی از مرحوم بازرگان بود و کتابهائی دیگر از جمله «سخن عاشورا» توسط آن مؤسسه در اصفهان چاپ و در اختیار «شرکت انتشار» نیز گذاشته شده بود، تا سال1350 که بنده به زندان‌های متناوب گرفتار شدم، ارتباط مداوم با آن مرکز انتشاراتی داشتم و از سال 1346 به بعد که دوران کارشناسی ارشد را در دانشکدة‌ الهیات دانشگاه تهران می‌گذراندم، آقای جعفری را ملاقات می‌کردم، پس از زندان‌های پشت سرهم، از سال1350 و تبعید به شهر یزد، تقریبا رابطة من با دوستان انقلابی تهران و جاهای دیگر قطع شد، با این حال از آثار آقای محمدمهدی جعفری استفاده می‌کردم، تا اینکه پس از پیروزی انقلاب جناب ایشان را در مجلس اول ملاقات کردم، عرض ارادت و همفکری و همراهی با آقای جعفری باعث شد که بیش از پیش به ایشان ارادت پیدا کنم، آقای حسنعلی زهتاب، دوست اصفهانی من که دانشجوی دانشسرای عالی و معلم مدرسة کمال بودند، گاهی از ایشان می‌گفتند و مرا با آقای جعفری مربوط می‌کردند.

  

ادامه مطلب ...

باز هم خمینی شهر- معرفی حمید حاجی محمد هاشمی

در متن جامعه ما خبرهایی هست

باز هم خمینی شهر اصفهان


فضل الله صلواتی

منتشر شده در دو ماهنامه سیاسی راهبردی چشم انداز ایران


صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی

 

 زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد


       ماه گذشته در رسانه‌های ایران و جهان سر و صدا برپا شد که: در یکی از بیمارستانهای دولتی خمینی شهر، پرستاری بخیه زیر چانه کودکی را که زخمی شده بود، به خاطر نداشتن پنجاه هزار تومان پول بخیه، کشیده و کودک مریضی را به خاطر فقر و نداری رانده اند!  این خبر احساسات همۀ انسانهای جهان را تحریک کرد، از شرق و غرب عالم همۀ مردم متأثر شدند، آن را زشت‌ترین کاری دانستند که به وقوع پیوسته است، همۀ دنیا با هر عقیده و مرامی این کار را محکوم کردند و درخواست داشتند، دست اندرکاران این عمل، به شدت مجازات شوند.

برای من تعجب آور بود که چگونه مردم متدین، غیرتی و به اصطلاح لوتی سده‌ای چنین عملی را بر تافته‌اند و به هر صورت این عمل در بیمارستان آن شهر انجام شده است.

«سده نام پیشین این محل است که در مراودات و مکالمات، وقتی می خواهند از غیرت و استقامت سخن گویند، نام سده را به زبان می آورند، بعد از پیروزی انقلاب، نام آن شهر به خمینی شهر تبدیل شد، در صورتی که مرحوم امام خمینی(ره)  چندان مایل نبودند که نامشان بر جائی گذاشته شود و یا تصویرشان در جائی باشد، ولی ارادتمندان به حضرت ایشان، این نام را بر شهر خود گذاشتند».  ادامه مطلب ...

هفته نامه- نشریه نوید اصفهان


نشریه نوید اصفهان


از انتشار تا توقیف


( اسامی و تصاویر همکاران، کارکنان و نویسندگان )





گوشه ای از فرایند انتشار، به همراه خاطرات تلخ و شیرین و سراسر تجربه 10 سال انتشار «هفته نامه نوید اصفهان»



وحید صلواتی - تابستان 1398


برای خرید کل مجلدات نشریه نوید اصفهان با شماره: 09133141838 تماس حاصل فرمایید


بی شک انتشار هفته نامه نوید اصفهان، طی ده سال (در دهه پر فراز و نشیب70) بخشی از گذشته تاثیر گذار و مهم حوزه رسانه و عرصه اطلاع رسانی در شهر اصفهان بوده است، کافی است مجلّدات و عناوین منتشر شده در این هفته نامه را مروری داشته باشیم، که خود تاریخی گویا از وقایع کشوری و استانی در آن سالها بود که شوربختانه در سال 1377 توقیف شد در همان زمان «روزنامه سلام» از بهمن ماه سال 1369 تا تیرماه 1378 به مدیرمسئولی سیدمحمد موسوی خوئینی ها و سردبیری عباس عبدی در تهران منتشر می شد که می توان به جرأت گفت که هر دو نشریه با استقبال گسترده مخاطبان در دوران انتشار خود مواجه شدند.

 

اما ایده انتشار نشریه نوید اصفهان از جلسات سیاسی – مذهبی جناب آقای دکتر فضل الله صلواتی کلید خورد، و امتیاز هفته نامه را ایشان در اواخر دوره نمایندگی مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در سال 1363 با هدف اطلاع رسانی و ارائه مقالات و اشعار: سیاسی،‌ اجتماعی، انتقادی و ارتقاء جایگاه فرهنگ مکتوب  در شهر اصفهان اخذ کرده بودند (که همگان شاهد بودند که تا پایان انتشار، انجام این رسالت را صادقانه و دلسوزانه، به خوبی ایفا شد)، اما امکانات برای راه اندازی و انتشار فراهم نمی شد.

در یکی از جلسات دوره‌ای، دوستان و علاقمندان ایشان تحریریه ای بنا نهادند و هر کدام به نسبت تخصص و نوع فعالیت، انجام گوشه ای از کار را متقبل شدند و به صورت پاره وقت همکاری را آغاز کردند و با توجه به اینکه در آن سالها تفکر جهادی، اعتقادی بیشتر حاکم بود، کار انتشار نشریه بدون چشمداشت مالی آغاز شد.

پیش شماره نمونه در دیماه 1366 منتشر شد، شماره نمونه بهمن 1366 و شماره 1، اسفند 1366 یعنی در سال 1366 سه شماره منتشر شد که رایگان از طریق پست، به اکثر ارگانها، آموزش‌گاهها و مقامهای محلی و کشوری و اشخاص ارسال شد و بازخوردهای خوب آن باعث شد که کار جدی‌تر دنبال شود.

بدین ترتیب واحدی در قسمت اداری بازار افتخار واقع در خیابان چهارباغ،‌ ‌طبقه چهارم،‌ شماره 111 اجاره شد که انجام فرایند انتشار از خردادماه سال 1367 تا  بهمن ماه 1369 در این مکان انجام می شد.

کار تهیه و تنظیم، تماما به صورت دستی و با ماشین تحریرهای قدیمی آغاز و به زودی یک دستگاه تایپ برقی با مارک «فاسیت» خریداری گردید که مجهز به (پاک کن حروف) نیز بود.

از آبان ماه سال 1367، با حضور آقای همایون مجلسی که از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی بازنشسته شده بودند و پیش از آن در اداره جهانگردی آن اداره کل مشغول به فعالیت بودند کار نظم بهتری گرفت، با توجه به اینکه همسرشان سرکار خانم نوربخش در اداره ارشاد مشغول کار بودند، تحولی در صفحه آرایی، نظم در انتشار، اختصاص آگهی های دولتی به نشریه به وجود آوردند و تدریجا و بیشتر به واسطه جایگاه شخص آقای دکتر صلواتی نویسندگان خوبی برای همکاری با هفته نامه اعلام آمادگی کردند.

به خاطر کمبود امکانات، سعی می شد برخی اشعار را با خط خوب و  سخنان مقامات کشوری و تیترهای مقالات را از طریق حروف برگردان (لتراست)، یا کپی و بزرگ و کوچک کردن با دستگاه زیراکس یا دست خط های فانتزی در صفحات لی‌آت، مونتاژ کنند، مطالب پس از انتخاب توسط گروه تحریریه، چند مرحله ویراستاری، تیتر، سوتیتر و لیدگذاری می شد و پس از ماشین نویسی و نمونه خوانی، روی میزهای نقشه کشی روی کاغذ بزرگی با چسب ماتیکی تنظیم و مونتاژ می شد و نهایتا جناب مدیر مسئول با حضور و مطالعه، اصلاحی نهایی را یادآور می شدند و پس از ویرایش، کار جهت تهیه فیلم و زینک به لیتوگرافی ارسال و پس از آماده شدن زینک‌ها برای انتشار به چاپخانه ارسال می گردید، در مقاطعی هم به خاطر کمبودها یا فشارهای برخی گروهای مخالف و معاند، صفحات را در استوانه های فلزی برای انتشار به تهران ارسال و روزبعد از ترمینال یا فرودگاه تحویل و توزیع می شد.

در آن سالها و با توجه به شرایط کشور کمبود یک نشریه مردمی به شدت احساس می شد، بدین تریب از همان آغاز «نوید اصفهان) جایگاه خود را در میان مخاطبان باز کرد و تیراژ آن روز به روز بیشتر می شد.

بنده نیز در اوقات فراغت به همراه تعدادی از هم کلاسی ها،‌ در روزهای «طرح کاد» (درسی بود برای انجام کارهای عملی مورد علاقه دانش آموزان) با هفته نامه همکاری را آغاز کردیم و هنگام تابستان به اتفاق همان دوستان همکلاسی، در دفتر هفته نامه حضور پیدا می کردیم، که بعدها کادر اصلی تحریریه را همین دوستان که تعدادی از دبیرستان شهید مفتح (ناحیه 2- اصفهان) بودند تشکیل دادند.

از بهمن ماه 1369 دفتر نشریه به خیابان چهارباغ پائین، روبروی ورزشگاه تختی ساختمان بدر،‌طبقه اول منتقل شد، ‌که چون مصادف با رهایی اسرا جنگ تحمیلی بود،  دفتر ستاد رسیدگی به امور آزادگان به مدیریت حاج اصغر کلانی هم در کنار آن تشکیل شد که در طول فعالیت تعامل خوبی در میان شکل گرفت.

با ورود کامپیوتر در عرصه نشر، تحول خوبی در همه رشته ها و به خصوص مطبوعات و انتشارات پیدا شد، بنده نیز با سفر به تهران ضمن آموزش سریع کامپیوتر، با نرم افزارDOS و واژه پردازMLS  آشنا شدم، که البته کارکردن با آن مشکل بود، دیر نپایید که نرم افزار دیگری که منوهای فارسی داشت «زرنگار» کار را در حوزه نشر آسان تر کرد، ‌اما ما همچنان با نرم افزار اولیه کارمی کردیم، بدین ترتیب یک سیستم 286 و پرینتر خریداری و کار به شیوه نوین ادامه پیدا کرد.

بدین ترتیب در 26 تیرماه 1370، نخستین تیترگذاری را به جای استفاده از حروف برگردان، لتراست، به وسیله کامپیوترانجام دادیم با تنوع فراوان که آن هنگام برای همه کارکنان و نویسندگان اقدامی جالب بود، طبیعتا به خاطر ناآشنایی، و تازگی، ابتدا مقاومت هایی در استفاده از آن به عمل آمد، اما به زودی همکاران ماشین نویس و تحریریه به تنوع و آسانی و سرعت فوق العاده در ویرایش پی بردند. و تنوع حروفها(فونت) نویسندگان را متحیر کرده بود و هر کس سفارش انتخاب حروف خاصی را برای مقاله‌اش داشت!

به خاطرمشکلات مالی، کمبود و گرانی کاغذ و فیلم و زینک، شرایط خیلی سخت شد و دیگر قادر به پرداخت اجاره بها دفتر نبودیم، حتی جناب دکتر صلواتی از حقوق شخصی برخی مخارج را پرداخت می کردند،‌ لذا اجبارا دفتر را به خانه ای متروکه در خیابان احمدآباد، کوچه شهید توانا (پاقلعه - تاج) انتقال دادیم و مجددا به مکانی روبروی ورزشگاه تختی! و سال پایانی دردفتری واقع در میدان احمدآباد ابتدای خیابان جی منتقل (در این دفتر هفته نامه در سال 1377پلمپ وتعطیل شد!) و کار ادامه پیدا می‌کرد،‌ به طور قطع شهامت و سخت کوشی تحسین برانگیز صاحب امتیاز و مدیرمسئول به همگان انرژی فوق العاده ای برای ادامه کار می داد.

همزمان با انتشار هفته نامه، به جهت فقدان نیروهای کارآزموده، کارکنان دوره های فشرده خبرنگاری و روزنامه نگاری را گذراندند، (در آن سالها کلاسهای آموزشی زیادی در این زمینه وجود نداشت) و از اساتید خوبی چون: مرحوم محمدرضا سقفیان، استاد عبدالحسین جعفری و نویسندگان و شعرا بهره می گرفتیم.

پس از استعفای آیت الله عظمی منتظری از قائم مقامی رهبری و پیش آمدن مباحث سیاسی، آهنگ حرکت نشریه با مشی عدالت طلبی پیش رفت، البته پیش از آن برخی افراطی، نسبت به انتشار برخی آثار مرحوم دکتر شریعتی هم واکنش‌هایی نشان می‌دادند!

 

اواخر سال 1371 با ارائه مقالات دلسوزانه انتقادی و ابراز نگرانی ها از انواع برخوردها با آیت الله عظمی منتظری و دیگر مصلحین و انقلابیون منتقد، برخی به خاطر خطرهای احتمالی ترک همکاری کردند.

بعد از تعطیلات نوروز 72 و همزمان با شرایط سیاسی روز، انتشار با ممانعت ها و دشواریهایی همراه شد،  و با کمترین امکانات چراغ را روشن نگاه داشتیم، بنده چون به تایپ، ویراستاری و صفحه آرایی مسلط بودم، از ساعت 16 که اخبار استان پخش می شد، خبرها را ضبط و تنظیم می کردم، اخباری را که خبرنگاران خودمان ارسال کرده بودند را هم تایپ کرده و در کنار تصاویر و مقالات روی صفحات به صورت دستی مونتاژ می کردم و تا نزدیک صبح دیگر برایم رمقی نمانده بود، پدرم آقای فضل الله صلواتی اول وقت برای ویرایش و اصلاحات، نظرات نهایی را اعلام می کردند، پس از اعمال نقطه نظرات ایشان، نشریه را به مرحله چاپ آماده می کردم، چون در اصفهان در یک مقطع زمانی لیتوگرافی ها و چاپخانه ها به بهانه های مختلف و تهدید گروههای فشار، از انتشار نشریه خودداری ورزیدند، شبانه صفحات را بسته بندی کرده و به تهران می بردم، (هنوز سطر سطر و تصاویر آن نشریه در خاطرم هست)، هفته نامه را جهت چاپ به انتشارات روزنامه اطلاعات سپرده و فردای آن روز بسته های چاپ شده را از ترمینال تحویل می گرفتیم و ظرف همان یکی دو روز تمام نشریات به فروش می رفت و فصل جدیدی در کار ما پیش آمده بود.

در اواسط سال 1373 با کمترین امکانات و بیشترین فشارها، کادر تحریریه را با جوانان و دوستان علاقمند، تکمیل و تقسیم وظیفه کردیم و البته تهدیدها و فشارها توسط گروه های خودسر و وابسته، به موازات فعالیت فرهنگیمان ادامه داشت، چند بار چماقداران به دفتر نشریه و به خانه مسکونیمان حمله کردند، سنگ می پراندند، شعار می‌نوشتند، شرایط رعب وحشت می‌آفریدند، شعار می دادند، شیشه های دفتر را می شکستند، فحاشی می کردند، در دانشگاه مزاحم بچه ها می شدند، تهمت و بهتان می زدند، تلفنی تهدید می کردند، اما دیگر کار دست به دست می چرخید و منحصر به شخص نبود و هر کس که نبود دیگری ادامه کار انتشار را دنبال می کرد.

خبرنگاران، شعرا، عکاسان و  نویسندگان نه تنها انتظار مالی نداشتند، گاهی با پاکت میوه یا جعبه شیرینی به دفتر می آمدند، بعضی شعرا برایمان در حین کار شعر طنز می خواندند،  یا با خودرویشان با همراهی بچه ها در فرایند تولید و توزیع همکاری می کردند، یا برخی امور دفتری را به انجام می رساندند، علاقمندان و دلسوزان به کشور می‌خواستند این چراغ در اصفهان روشن بماند، تمام آن روزها پرخاطره و فراموش نشدنی بودند، بعدها بسیاری از همکاران و همراهان در این هفته نامه که کار روزنامه نگاری را با این هفته نام آغاز کردند، در اصفهان یا شهرهای دیگر خود مسئولیت یا دبیری روزنامه ای را بر عهده گرفتند و با نشریات مختلف همکاری کردند و یا جزو مدرسین حوزه ارتباطات و روزنامه نگاری شهرمان شدند.

«نویداصفهان» به نشریه ای متفاوت و خواندنی بدل شده بود، از همان ابتدا مقالات مذهبی، تحلیل های سیاسی، انتقادهای سازنده و طنز، جلوگیری از نشر شایعه، حمایت ازعدالت خواهی وآزادی و اسلام و وطن دوستی و دیندای و مردم داری، پرهیز از ظلم ستیزی، تورم و گرانی، عدم اتخاذ مواضع یک سویه، برخورد با رانت خواری و ثروت اندوزی ناصواب، از مشی آن بود و بدین ترتیب جایگاه ویژه ای در بین نشریات کشور به دست آورد.

حضرت پدر از اینکه چاپ آگهی های انحصاروراثت و تأسیس شرکت و... بیشتر می شد و صفحاتی از نشریه را اشغال می کرد، ابراز ناراحتی کردند، چاره ای نبود، باید مخارج را به نوعی در می آوردیم، تیراژ نشریه به سرعت بالا می رفت هر چند از فروش درآمد زیادی عایدمان نمی شد، سازمان آگهی های تجاری را هم تشکیل دادیم، به خاطر مشی سیاسی روزنامه، برخی با احتیاط آگهی می دادند! برخی هم از سر رغبت و خلاصه به نقطه ای رسیدیم که فقط می توانستیم هزینه های جاری و حقوق مختصر و بیمه کارکنان را تامین کنیم و چند ماه یک بار مبلغی به نویسندگان پرداخت می شد که معروف بود به «هزینه قلم و کاغذ و کرایه تاکسی»!

 

در سالگرد انتشار نشریه، کارکنان و نویسندگان و عوامل فنی گرد هم می آمدند و ضمن تقدیر و تشکر از زحمات همه، مسائل شهر و کشور و استراتژی انتشار شماره های بعدی به بحث و مذاکره گذاشته می شد.

در سال 1377، نشریه از سوی دادگاه ویژه روحانیت! تا تعیین تکلیف نهایی توقیف موقت شد و پیگیری هامان بی نتیجه ماند و علی رغم پیگیری خوانندگان و دوستداران، با شرایط به وجود آمده دیگر توان ادامه کار را در خود احساس نمی کردیم.

با گذشت بیش از 20 سال، گاهی که به مجلدات صحافی شده هفته نامه نیم نگاهی می اندازم، یاد و خاطره بزرگ زنان و مردانی برایم زنده می شود که بدون چشم داشت مالی برای شهر و کشورشان قلم می زدند و این مهم را بزرگترین رسالت خود می دانستند، بسیاری از آنها امروز در میان ما نیستند اما آثار، یاد و خاطره ها باقی مانده است. بودند از مسئولین و علما که با این که انتقاداتی متوجه شان بود، در برخی محافل سپاسگزاری از کارکنان شرکت می کردند و تشویق می کردند.

نویسندگان مطرح استان اصفهان و کشور مطالب خود را از سر شوق ارسال می کردند، تعدادی ستون مخصوص خودشان را داشتند که درخشش خاصی داشت، از این میان، سرمقالات سیاسی استاد فضل الله صلواتی بعضا دردسرساز می شد، نوشته های استاد عباس نصر پرمخاطب بود، ستونهای ثابت: "گذری به چین"، "آخه چرا؟"،  "از این ستون به آن ستون در مطبوعات"، "شعرهای طنز"، "همه جا رخصت" و.... بسیار مورد توجه قرار می گرفت، که در فرصتی بیشتر به آن خواهم پرداخت.

 

همکاران روزنامه نوید اصفهان در مدت نه سال انتشار

تعداد زیادی از خانمها و آقایان فرهیخته و دانشمند با این نشریه همکاری داشتند از همه آنان تشکر و سپاسگزاری داریم.

از جمله نویسندگان، شعرا، مترجمین، عکاسان، خبرنگاران و گروه تحریریه، فنی و خدماتی که بیشترین آثار، نامه ها و یا همکاری را داشتند می توان از عزیزان زیر نام برد:

 

روانشاد علامه محمدتقی جعفری (مقالات فلسفی – عرفانی)، مرحوم آیت الله آذری قمی(سیاسی، مذهبی)، مرحوم آیت الله طاهری اصفهانی، استاد محمدرضا حکیمی،  روانشاد استاد محمد مهریار، مرحوم دکتر سیدمحمدباقر کتابی، مرحوم استاد سیدمصلح الدین مهدوی، استادیوسفی اشکوری، مرحوم فضل الله مطیعی، عباس نصر (مطالب روز، سیاسی و انتقادی)، حجت الاسلام والمسلمین محمود صلواتی، دکتر علی مدرسی(نوه آیت الله شهید مدرس)، سیدحسین مدرسی اسفه ای، اسدالله بقایی(یادداشتهای سفر هند)، محمدرضا صافیان اصفهانی، مرحوم استاد عباسعلی برهانی پور، مرحوم دکتر سیدحسن حسینی ابری، دکتر رحمت الله خالقی، مرحوم حجت الاسلام عمید زنجانی، روانشاد دکتر محمد مهذب، محمد برهانی پور، استاد محمد فولادگر، مرحوم استاد سیدمحمد صمصامی، مرحوم دکتر ابوتراب نفیسی، حجت الاسلام محمدنصراصفهانی، محمود گودرزی(ستونهای حقوقی و فقهی، حافظ شناسی، آئین استنباط)، استاد حسنعلی زهتاب، حاج احمد مراتب، عباسعلی بقایی، مرحوم نوروز جمشاد، مصطفی مسکین، سیدمحمد فرزانه قهفرخی، عبدالحسین رسولی، محمود عندلیب، محمدنحوی، سیدعبدالحسین جزایری، مختار استکی، غلامحسین صرامی(دانشگاه اصفهان)، اسماعیلی اولیایی، محمد قاسمی هاشمی(سیر تاریخی مدح و مرثیه، عاشورا در شعر و ادب فارسی)، مرتضی باباصفری(رهنان)، مهرانگیز کوفگر، استاد جعفر شیخ الاسلام، مصطفی لاهیجانیان(ستون حرف بی حساب)، احمد صرامی، رضا جدیدی(مقالات مذهبی و سیاسی)، اصغر فولادگر، محمود سلطانی (چهارشنبه بازار)، روانشاد محمدرضا ثقفیان، روانشاد ساسان سپنتا، بهروز شجاعی، هرمز فرهادی بابادی(اهواز)، رضا نظری-حاجی مهابادی(مقالات مذهبی و اجتماعی)، حسن فایضی، حسین طباخیان (مطالب ورزشی)،  هادی زواره(اجتماعی، داستان)، محمدرضا شکرالهی(نویسنده حوزه بین الملل و سیاسی و گاه سرمقاله های نشریه)،  علی صرافیان(مطالب سیاسی، تاریخ معاصر)، روانشاد عباس نوایی (با مقالات انتقادی آخه چرا!؟)، ابراهیم ایرانپور (خبری، تحلیلی) هوشنگ ترکان، اکبر رضی زاده، سیدعلی اکبر نوری زمان آبادی (طنز از این به آن ستون در مطبوعات) علیرضا عطایی (ادبی – اجتماعی و سیاسی)، بهراد بهشتی، فریده معتکف، ایرج ناظمی، دکتر محمدرضا عسگرانی، هوشنگ مظاهری، ابراهیم مظاهری، غلامرضا نصرالهی (مباحث تاریخی)، محمد نصرالهی، سحر نمازیخواه (اخبار و مطالب سیاسی، اجتماعی)، فرید صلواتی(اخبار و مطالب هنری)، جلال جعفری(نویسنده مقالات حوزه پرواز)، نیکی آزاد، غلامحسین حاجیان(استاد ورزش جودو)، حسن حق شناس، نفیسه واعظ، فتح الله حنیف زاده، فرزانه احمدی، محمد صمدانی، سیدمحسن خزا(خیام زاده)، سید امیر مسعود شهرام نیا، علی شفیعی نیک آباد، رسول فرقدانی، محمد سهیلی پور، محمود سارنگ، حمید حمیدی، مرتضی امیری جرقویه، حسین خسروی، علی رضا غفرالهی، دکتر علی راعی(سردبیر نشریه صدا و نمایندگی روزنامه سلام در اصفهان)، عبدالحسین جعفری(روزنامه اطلاعات)، محمد قسامی، مصطفی پورسینا، نوید حقیقت، سید وحید صابری(عارف)،‌ امید رهایی، احمد کامرانی فر،  بهروز باقری، حسین امیدزاد، مرحوم محمدتقی هاشم زاده(مطالب ورزشی، گروه کوه نوردی)، مرحوم عطاءالله ابطحی، مرحوم اکبرخانی، روان شاد محسن گلشنی، اصغر خادمی و...

از جمله شعرا:

مرحوم حاج احمد غفورزاده (استاد طلایی، با شعرهای جدی و طنز بسیار زیبا)، روانشادعلی غفورزاده (قیام)، روانشاد عباس احمدی، روانشاد استاد اصغر خواسته، عباسعلی ترابی، سیداکبر سجاد (هشیار اصفهانی)، محمود وزنه (ضامن اصفهانی)، نعمت الله خضری رهنان(کاوه)، سیدمرتضی محمدی نژاد (کهتر)،  مرحوم استاد اکبر جمشیدی، استاد مصطفی هادوی فر(شهیر)، استاد مرتضی هادوی فر(نامی)، صغری زادهوش(صغری)، عبدالعلی خسروی (قائدبختیاری)، حاج رضا صدریان (زرفشانی)، پیمان خواجوئی اردستان، لطف الله خواجوئی (لطفی)، احمدشریعتی (بیدار)، غلامرضا کلانتر هرندی، مرحوم فضل الله اعتمادی (برنا)، حسن بهنیا (متین)، محمد منانی (منان)، بهرام سیاره (پریش) شهرضا، علی اصغر زعفرانی (سرخوش کرمانشاهی)، رضا شاه زیدی(زیدی)، مهری اذانی، دکتر نیکو همت، محمداسماعیل روحانی قهساره، کاظم زاده عطوفی و...

محمدرضا معتمدی(مترجم)، امیرفیروز رهنما (مترجم)، مسعود رحمانیان(مترجم)

 

همکاری دوستان عزیز در بخش فنی، تحریریه و خبر:

سید مهدی آل صاحب فصول، علی محمد یزدانی، جمشید شهبازی، سجادیه، نیلی پور، فرنیا، وحیدصلواتی، همایون مجلسی، مرتضی عربی، محسن فارغ، حاجی مهابادی، علی شاه جوان، سیدمهدی روحانی، محمد خالقی، ابوالقاسم اشرف خراسانی، حسین احمدی (دوقلی)، رضا حیدری، محمد اسماعیلی، رضا کیوانفر(مدیر چاپ خانه کیوان)، محسن کیوانفر، کامران باقری، مهدی انصاری پور و مجتبی تابان مهر(لیتوگرافی ناهید، چهارراه تختی)، منوچهر اسلامیان (همکار فنی و مدیر نشر غزل)، فاطمه احمدزاده، پیمان افنداک (کاریکاتور)، ناصر گودرزی (کاریکاتور)،  بختیار(عکاس)، شیرازی (عکاس)، عباس فلاح (سرویس عکس)، مرتضی پورموسی(عکس)، محمدرضا محمدزاده، شهاب اکبریان، کورش معین، امیرحسین ربانی، نویدصلواتی، علی دهقان پور، حمید راستی، حسین بخشی دستگردی، علی زراعتی، محمد مسجدی، ابراهیم اسفندیاری، آمنه جعفری یگانه، جوشقانی، جباری، مجید کوهی، فلک دوست، مهندس کاظمی، مهدی طباطبایی، ایرج ماهرانی(سرباز ستاد) ، نجیمی (سرباز ستاد) .

تحریریه و فنی، سرکارخانمها: مهری فروغی فر، محبوبه قدمی، فاطمه نظری، میترا زارعان، وزنه، ناطق، مریم فایضی، فهیمه راجی، ایران عظیمی، میرشیری، نوشین چای چی و...

اخبار شهرستان: سعید صدری(کوهپایه)، محمدکاظم زاده (قهدریجان)، رجبی (کاشان)، فرزانیان (نائین)، دهقانی(زازران)، توسلی و سلیمانی(زرین شهر)، کاویانی و طلائی (نجف آباد)، سیدولی الله صمیمی (اردستان)، نفیسی تبار (هرند) و...

در این فرصت از همه عزیزان تشکر می شود و امید آنکه در هر مکانی هستند، شادمان و بانشاط و عاقبت به خیر گردند و به روان آنان که در میان ما نیستند درود می فرستیم و برایشان طلب غفران الهی را داریم.

والسلام


وحید صلواتی - تابستان 1398


 روزنامه نوید اصفهان - هفته نامه نوید اصفهان  - نشریه نوید اصفهان


تصاویر نویسندگان

 

صاحب امتیاز و مدیر و مسئول:  فضل الله صلواتی 

سردبیر: وحید صلواتی 

 

تصاویر کارکنان، نویسندگان و شعرای روزنامه - نشریه نوید اصفهان طی سالهای انتشار 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بانوان خبرنگار و فنی و تحریریه نشریه نوید اصفهان

سرکار خانمها:

مهری فروغی فر،‌نفیسه نظری،‌ وزنه، مریم فایضی، محبوبه قدمی، سحر نمازیخواه،‌ فهیمه راجی، ناطقی،‌ میترا زارعان،‌ محمدی و...

- - - - - - - - - -

دکتر فضل الله صلواتی، صاحب امتیاز و مدیر مسئول



 نمونه صفحه نخست، اولین پیش شماره نشریه نوید اصفهان آذرماه سال 1366


نمونه نشریه رنگی نوید اصفهان 10 شهریورماه 1372


آخرین شماره منتشر شده «نشریه نوید اصفهان» و توقیف غیرقانونی  8 مهرماه 1377


ادامه مطلب ...

سرمقاله سومین سال انتشار هفته نامه «نوید اصفهان»

     نوید اصفهان سه ساله شد!   



نوید اصفهان سه ساله شد!



« منتشر شده در تاریخ 15 اسفندماه 1369»

 

اگر کج سلیقه‌ها، بداندیش‌ها، فرصت‌طلبها، انحصارگرها، باندبازها، خطی‌ها و مزدورها مخالف باشند ما که برده و بنده کسی نیستیم، افتخار ما از آغاز مبارزاتمان از سال‌های 1330 و از زمان ملی شدن صنعت نفت تا امروز، بندگی خدا و خدمت به مردم و آزادگی و استقلال فکری بوده است و تا پایان عمر هم چنین خواهد بود.

انشاءالله و قطعا برای ریاست‌ها، مقام‌ها و درآمدها، عقیده خود را نمی‌فروشیم، و زیر پرچم کسی سینه نمی‌زنیم...

 

 

«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ» تا آنجا که توان دارم هدفی جز اصلاح ندارم، توفیق از خدا است، بر او توکل دارم و به درگاه او پنام می برم. (هود، 88)

به یاری خدا و همت مردم و تشویق مؤمنان پاک‌نهاد ما توانستیم یک سال دیگر به حیات خود ادامه دهیم، و نشریه را با همه مشکلاتش سر موقع منتشر سازیم، که مسولان ما را منظم‌ترین نشریه شهرستان‌ها و پرمحتوی دانسته‌اند و تشویق‌ها و تقدیرها داشته‌اند، و امیدواریم که توانسته باشیم وظیفه خود را نسبت به خدا و خلق انجام داده باشیم که انجام این مسئولیت سخت دشوار و طاقت فرسا است، و چه کسی می‌تواند مدعی باشد که کارش را به نحو احسن انجام داده است؟ و خدا و بندگان خدا را از خود راضی نگهداشته است؟ و ما که با انتقادهای تند و گاهی آرام خود با همه درگیر می‌شویم، هر گونه کجروی و عدم لیاقت و سوء مدیریت و بی‌توجهی را به باد انتقاد می‌گیریم، باندبازی‌ها و خط‌کاری‌ها و انحصارطلبی‌ها را دوست نمی‌داریم، همه بندگان خدا را یکسان می‌دانیم و برای دانشمندان و خدمتگزاران جامعه ارزش ویژه‌ای قائلیم، انقلاب را باور داریم و خویشتن را فدائی اسلام و مسلمین می‌دانیم و به اصطلاح، کانالیزه‌ها، مسخ شده‌ها، قضاوتشان درباره ما، بستگی به موضعگیری ما در نوشته‌ها دارد، گاهی رادیکال و زمانی فالانژ، روزی لیبرال و وقتی حزبی و...

آخرش نفهمیدیم به نظر آنها در کدام خط و ربط قرار می‌گیریم!؟ بیش از 50سال مبارزه و انقلابی بودن و مدعی و طرفداری از اسلام ناب محمدی(ص)، حالا بچه مدرسه‌ای‌ها، جوجه محصل‌ها، برایمان اسم می‌گذارند، و خطی تعیین می‌کنند، کدام خط؟


«رَبَّنَا اغْفِرْلَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإِیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»، پروردگارا ما را و برادران دینی ما را که در ایمان بر ما سبقت داشتند.... ببخشای، و در دل ما کینه و حسد مؤمنان را قرار نده، پروردگارا تو بسیار رئوف و مهربانی (حشر، 10)

یک وقتی آقائی یا خانمی برای ما نوشته بودند که: شما خود جزو رژیم هستید و از منافع آن برخوردار، این انتقادها و تندروی‌ها هم به نفع رژیم است و سوپاپ اطمینان! و هر حکومتی نیاز دارد که بدینوسیله عقده‌های مردم را خالی کند، و شما هم در آن راستا هستید، و.... خیلی حرف‌های دیگر، از این برادر یا خواهر نیز سپاسگزاریم که باز هم شهامت نوشتن نامه‌ای بدون امضاء و آدرس را داشته‌اند، در هر صورت کسی بوده‌اند و حرفی داشته‌اند، و رفقائی و هم‌صحبت‌هائی، در پاسخ ایشان و دیگران می‌گوئیم که آری برادر، ما جزو رژیم هستیم و اصل آن، علاوه بر انجام وظیفه و اجرای تکلیف که برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی داشته‌ایم، جان و مال و سلامت و زندگی خود را روی آن گذاشته‌ایم و افتخار هم می‌کنیم و ناراضی و طلبکار هم نیستیم، ما انقلاب را می‌خواستیم و همه چیز خود را برای انقلاب داده‌ایم و جانی مانده که آن را هم در طبق اخلاص نهاده‌ایم.


سر،  چه باشد که نثار قدم دوست کنم

کاین متاعی است که هر بی سرو پائی دارد


و ما سخت از انقلاب اسلامی و انقلابیون دفاع می‌کنیم و دوستشان داریم و با بیان و قلم خود از اسلام حمایت داریم، و شاید در حال حاضر هم بیشتر از همه در حمایت از انقلاب قلم می‌زنیم، امید است که خدا قبول کند.

اما منافع، برادر کدام منافع!؟ ما خانه‌ای و اتومبیل قدیمی و کتابخانه‌ای داشته‌ایم که از دوران‌های پیش است، بقیه زندگیمان هم به 100هزار تومان نمی‌رسد.

پس از پیروزی انقلاب برای هفت سال زندان و تبعید و شکنجه، یک 5هزار تومان و یک 18هزارتومانمان دادند! به خاطر آنکه از آموزش و پرورش اخراجمان کرده بودند، آن هم برای دو فقره از زندان‌ها، و در سال 1363 پس از خاتمه مجلس، اول در آموزش و پرورش پذیرفتندمان، با رتبة پائین، که «گروه» را ما به آموزش و کلاس می‌دهیم و تو در زندان بوده‌ای و یا در کارهای دیگر، و بعد از 25سال سابقه، طبق مقررات، مانند معلم ده ساله به حسابمان آوردند، با آنکه با وزرای ارجمند زمان، آقایان پرورش و اکرمی دوست بودیم، ولی مقررات! اجازه نداد که سوابق ما را به حساب آرند، اما آنهائی را که بعد از پیروزی انقلاب به عنوان (ساواکی) و همکاران رژیم، محکوم کرده بودند و چهار سال و پنج سال اخراجشان کرده بودند، پایه‌ها و گروه‌ها و حقوق‌های معوقه را محاسبه و پرداخت کردند و شاید معذرت خواهی از اینکه مزاحمتی برایشان فراهم شده! و ما به دیوان عالی کشور نوشتیم که لااقل از نظر سوابق و پایه و گروه ما را نیز مانند آنها به حساب آورند، که پس از چند سال پاسخ آمد که درست عمل شده و شما حقی ندارید!

خدا را شکر که نه کیسه‌ای دوخته بودیم و نه انتظاری داشتیم و نه خود را طلبکار می‌دانستیم، بالاخره شب و روز کار کردیم تا بدهکاری‌ها را جبران کنیم و در تشکیلات دیگری از صفر شروع کردیم، و بازهم برای انجام وظیفه، دست به انتشار هفته نامه «نوید اصفهان» زدیم و باشد که گامی در راه خدمت به مردم برای خدا، برداشته باشیم.


«ما را به سخت جانی خود این گمان نبود» و نه کمکی از کسی و یا مقامی گرفته‌ایم، مؤسسات دولتی کوچکترین کمکی به ما نکرده‌اند، آگهی‌های دولتی هم به اندازه بهای کاغذ و چاپ و فیلم و زینک و تمبر است،‌ حال اگر برای کسی سوپاپ اطمینان یا عقده گشائی است، برای ما خون دل است و زمزمة عاشقانه، چه کنیم که بعضی چشم دیدنمان را ندارند و عده‌ای از موفقیت روزافزون ما نگرانند!

در هر صورت موفقیت‌هامان را در سایه آزادی اسلامی می‌دانیم، ما عاشق اسلامیم و شیفته انقلاب اسلامی و دوستدار مردان انقلاب، و خود را مؤثر در تکوین انقلاب اسلامی دانسته و برای نگهداری و حمایت از آن تلاش می کنیم و به هر وسیله ممکن روی می‌آوریم، و چون پدری مهربان هیچگاه از فرزند خود غافل نیستیم، اگر چه این فرزند نارسائی‌هایی داشته باشد، پدر بیشتر باید بدان فرزند توجه کند، متأسفانه شاهد بودیم که رنج کشیدگان انقلاب یکی پس از دیگری کنار رفتند و یا با اتهاماتی که اشاره شد، بدون آن که ملاکی مشخص باشد، خود از صحنه بیرون رفتند، و ما تا اینجا مانده‌ایم و از انقلاب خودمان طرفداری می‌کنیم و در برابر مشکلات می‌ایستیم، تا به دست نامحرمان نیفتد، ریاست و مقام و نانش را نمی‌خواهیم،‌که پیش از اینها هم به همین مقدارها برای ما بود، از سال 1343 سردمداران ساواک، ریاست‌ها و مقام‌هائی پیشنهاد می‌کردند و تنها می‌خواستند که در برابر آنها ساکت بمانیم، نه آنکه طرفدارشان باشیم، از ما نخواستند که برای آنها نامه (غلط کردم) بنویسیم، و در اصفهان کسی را سراغ نداشتیم که پیش از ما طعم تلخ جنایت‌های دژخیمان شاه را چشیده باشد، و نظرمان انشاءالله خدا بوده و بس.

امروز هم همانیم و دلمان می‌خواهد کارهایمان برای خدا باشد و امید که برای خوش آمد کسی جز پروردگارمان سخنی نگوئیم و قلمی نزنیم و هرگز از کسی نترسیده‌ایم و تملقی نگفته‌ایم، و برای شهادت در راه خدا آماده بوده‌ایم و برای ما چه فرق می‌کندکه منافقان، ساواکی‌ها، سلطنت‌طلبها و ضد انقلاب‌ها تهمتمان زنند و زیر سؤالمان ببرند و نشریه ما را مسأله‌دار قلمداد کنند، هر کسی دوست دارد که ما در چارچوبه و کانال او بگنجیم، چون نوشته‌ای یا سخنی از ما مشاهده می‌کنند که موافق میل آنها است، به نظر خودشان طرفدار می‌شوند و چون مقاله دیگری را دیدند که در کادر فکری آنها نمی‌گنجد، اتهام فلان خط و بهمان دسته را می‌زنند و وقتی هیچ سرشان نشد، انقلابی‌ترین حرکت‌ها را لیبرالی توصیف می‌کنند و ما که خرمان به این گِلها نخوابیده، نه مرید کسی هستیم و نه مراد دیگری، نه مدعی و نه صاحب نظر، هر چه را وظیفه تشخیص بدهیم، انجام می‌دهیم، به عواقب آن هم کاری نداریم، ما از بالا به همه حوادث نگاه می‌کنیم، بدی‌ها را محکوم و از خوبی‌ها تأیید داریم. تا توان داریم، می‌نویسیم،‌ می‌گوئیم، از انقلابمان دفاع می‌کنیم، تا وقتی که زبانمان باز و قلممان آزاد است به حرکت ادامه می‌دهیم و از نظام اسلامی و راه امام راحلمان طرفداری می‌کنیم، حالا اگر کج سلیقه‌ها، بداندیش‌ها، فرصت‌طلبها، انحصارگرها، باندبازها، خطی‌ها و مزدورها مخالف باشند ما که برده و بنده کسی نیستیم، افتخار ما از آغاز مبارزاتمان از سال‌های 1330 و از زمان ملی شدن صنعت نفت تا امروز، بندگی خدا و خدمت به مردم و آزادگی و استقلال فکری بوده است و تا پایان عمر هم چنین خواهد بود، انشاءالله.


و قطعا برای ریاست‌ها، مقام‌ها و درآمدها، عقیده خود را نمی‌فروشیم، و زیر پرچم کسی سینه نمی‌زنیم، از بدی‌ها قاطعانه بد می‌گوئیم و خوبی‌ها را می‌ستاییم، و اگر روزی احساس کنیم که نظام ممکن است زیر سؤال برود، ساکت می‌مانیم و به جایش و در موقعیت مناسب فریادمان را بلند می‌کنیم.

اما (حسود را چه کنم، کو به رنج خویش دراست) و ما به هیچ چیز جز خدا و انجام تکلیف، و اجرای وظیفه توجه نداریم.

و تشکر داریم از این همه استقبال مردم، از این چهار صفحه پر از خطا و سهو و اشتباه، ولی سرشار از خلوص و صمیمیت، امکانات اصفهان بیش از این اجازه چاپ و توزیع را نمی‌دهد، در حال حاضر حتی نمی‌توانیم نیازهای روزنامه فروشی ها را تأمین کنیم و قبول اشتراکمان با هزینه روزافزون پست با دشواری انجام می‌شود، ولی با اتکال به خدای بزرگ و حمایت مردم، سعی می‌کنیم روز به روز کارمان بهتر شود و گام‌هامان ثابت بماند، ما با نوشتن و شما باتشویق و تأیید و راهنمایی و دعا، همگام بتوانیم انقلاب اسلامی ایران را به اهداف نهائی آن که اجرای عدالت است برسانیم و بدینوسیله فرهنگ جامعه را بیش از پیش شکوفا سازیم.

انشاءالله

فضل الله صلواتی اسفندماه  1369

(سرمقاله هفته نامه «نوید اصفهان»، چهارشنبه 15 اسفندماه 1369، شماره 130)