دکتر فضل الله صلواتی از چهرههای شاخص پیشگام انقلاب، نویسنده، پژوهشگر و از نیروهای ملیمذهبی و زندانی سیاسی دوران پهلوی است که چندین سال مسئولیت کتابخانههای عمومیاصفهان را برعهده داشته است. این مسئولیت آن هم در دورانی که وضعیت کتابخانهها به شکل کنونی نبوده صلواتی را در جایگاهی قرار داده است که به نوعی معتبرترین فرد برای ترسیم تاریخ معاصر کتاب و کتابخوانی و کتابخانههای اصفهان اســت. به مــناسـبت هــفته کــتاب گفتوگویی با دکتر فضلالله صلواتی ترتیب دادیم تا از خاطرات مدیریت ایشان بر کتابخانههای عمومی اصفـــهان و هــمچـــنیـن عـــلاقـــه و فعالیتهایشان در زمینه کتاب بشنویم.
بعد از اتمام دوران مجلس پستهای کاری بسیاری از جمله ریاست کتابخانه ملی و حتی ریاست بعضی از سفارتها به من داده شد اما من ترجیح دادم معلم بمانم برای همین به اصفهان بازگشتم. ابتدا در تربیت معلم و بعد در دانشگاه کار تدریس را شروع کردم. از طرف اداره ارشاد و استانداری هم پیشنهاد انــجمن کـــتابـــخانههای عمومی اصفهان به من داده شد و به دلیل علاقه به کار در فضای کتاب، کتابخوانی و توسعه کتابخانهها دوست داشتم اقداماتی انجام دهم و این پست را قبول کردم. در هر صورت به کمک مدیر اداره ارشاد وقت جناب آقای مهندس کاظمی و دیگر عزیزان استانداری و شهرداری که در این انجمن بودند، توانستیم در سطح استان تعداد کتابها و کتابخانهها را افزایش دهیم. همچنین کتابهایی را هم برای جبههها و اوقات فراغت رزمندگان میفرستادیم و از ناشرها کتابهای زیادی میخریدیدم که در کتابخانهها توزیع کنیم. کتابهایی مانند کتاب تختفولاد مرحوم مصلح الدین مهدوی، کتاب مکارمالاثار از استاد معلم حبیبآبادی را هم چاپ کردیم.
بله. عــلاوه بـــر ایـــنــکه انـــجمن کتابخانههای عمومی اصفهان کتابهایی را چاپ میکرد. شهرداری هم کتابهایی را به بهانه گنگره بزرگداشت اصفهان که از سال 70 قرار بود در اصفهان برگزار شود چاپ کرد. کتابهایی که شخصیتها، رجال، تاریخ و جغرافیای اصفهان و تمام مسائلی که مربوط به اصفهان بود را در برمیگرفت. 25 جلد کتاب ارزشمند درباره اصفهان آن هم با تیراژ پنجهزار نسخه واقعا برای اصفهان اتفاق مهمی بود.
انتشارات «گلها» کارها را برعهده داشت و ویراستار مبرزی که کار ویراستاری کتابها را انجام میداد جناب آقای استاد حشمتالله انتخابی بودند که به خوبی مدیریت و ویراستاری کتابها را انجام میدادند.
بعضی از افرادی که در جبههها کار فرهنگی میکردند، سعی داشتند تعدادی کتاب را برای اوقات فراغت رزمندگان فراهم کنند. این کتاب خانههای کوچک را من در بستان و خرمشهر و چند جای دیگر هم دیده بودم. همه جور کتاب هم در جبهه بود، اما از داستانهای مذهبی و کتابهای شرح حال امامان معصوم(ع) بیشتر استقبال میشد. خود من هم کتابی نوشته بودم تحت عنوان اوقات فراغت رزمندگان که در اختیار رزمندگان قرار داده شده بود و برنامهای بود برای زمانهایی که رزمندگان درگیر عملیات نبودند و راهکاری برای دور شدن آنها از افسردگی بود.
در ابتدای مسئولیت آن زمان جناب آقای مهندس ملک مدنی شهردار اصفهان بودند و نهایت لطف و محبت را به امر کتاب و کتابخانه داشتند و بنده را به عنوان مشاور در امور کتابخانهها قرار دادند و با همکاری ایشان توانستیم در هر محله و در هر پارکی یک کتابخانه و یک سالن مطالعه فراهم کنیم. این مسیر تا سال 82 که تقریبا همکاری من با شهرداری رو به اتمام بود به تعداد 60 کتابخانه و نزدیک به 10فرهنگسرا رسیده بود. در سالهای فعالیت من نهایت همکاری و کوشش از طرف شهرداران اصفهان آقایان ملک مدنی، نیککار، عظیمیان و جوادی با ما در زمینه کتاب و کتابخانهها اتفاق میافتاد و در این دوره توسعه کتابخانهها با سرعت روی داد. خاطرم هست یکنفر باید به پول آن روز 32 میلیون تومان هزینه عوارض به شهرداری میداد و دوست داشت که این پول در زمینه فرهنگی صرف شود. در آن دوران آقای مهندس عظیمیان شهردار وقت اجازه داد همه آن پول را کتاب بخریم و در آن دوران مجموعههای انتخابشده بسیار معتبر و خوبی را خریدیدم.
در دورانی که ما بودیم بحث سانسور نداشتیم و کتابی که در بازار بود را میخریدیم و در اختیار کتابخانهها میگذاشتیم؛ اما بعد از ما بیسلیقگیهایی انجام میشد و مثلا خاطرم هست کتاب «شوهر آهو خانم» کنار گذاشته شده بود یا بعضی کتابهای آیت الله منتظری یا دکتر شریعتی و برخی کتابهای مهندس بازرگان را با کجفهمیو بدسلیقگی کنار گذاشته و حتی برای خمیر شدن فرستاده بودند. متأسفانه بعد از سال 82 دوستان دیگری که در شهرداری فعالیت میکردند، کتابهایی را که از منظرشان مخالف خطومشی سیاسیشان بود از کتابخانهها خارج کردند.
یادم میآید در دورانی مردم ساعت 7 صبح جلوی کتابخانهها صف میبستند تا زودتر صندلی ها را برای نشستن بگیرند. از این افراد عدهای درس میخواندند اما بیشتر افراد کتاب امانت میگرفتند و مشغول مطالعه میشدند. این اتفاق تا جایی انعکاس پیدا کرد که در خطبههای نماز جمعه آیتالله طاهری امام جمعه وقت اصفهان اظهار افتخار کرده بود که خوشحالم در شهری هستم که این مقدار علاقهمند به کتاب وجود دارد.
من روحانیزاده بودم و پدرم مرحوم آیتالله صلواتی کتابخانه پرباری در خانه داشتند.از همان بچگی پدر کتابهایی را در اختیار من میگذاشتند و بودن در این فضا باعث شده بود به کتاب و کتابخوانی علاقه پیدا کنم.خودم هم در دوران دبیرستان کتابخانه کوچکی در حدود سیصد چهارصد کتاب داشتم و حتی مهری درست کرده بودم و روی کتابها میزدم. در بین کتابها دیوان اشعار، خاطرات و رمان هم بود. اگرچه کتابهای خاطرات را بیشتر از رمان دوست داشتم. در تمام این سالها کتابهای بسیار خوبی را جمع آوری کردم. از این بین قرار است نزدیک سیهزار کتاب را وقف کتابخانه آیتالله مظاهری کنم که در خیابان حافظ در حال ساخت است. به طور کلی بیشتر وقتم با مطالعه میگذرد و هیچ چیزی نمیتواند جایگزین آن شود. مطالعه و نوشتن دو کاری است که بیشترین زمان را به آن اختصاص میدهم.
در آن دوران کتابهای سیاسی و انقلابی که میخواندم اکثرا مضامین مبارزه با ظلم داشتند یا کتابهایی که از دوران مرحوم دکتر مصدق درباره نفت نوشته میشد. مثلا مرحوم آیتالله زندکرمانی کتابی درباره نفت نوشته بودند و این کتاب در زمره کتابهای سیاسی آن دوران بود که میخواندم و بعد کتابهایی که درباره 28 مرداد،دکتر مصدق،جبهه ملی نوشته میشد ما را در جریان مبارزه قرار میداد. آن موقع بهترین کتابهای زمان کتابهای مهندس بازرگان بود. خاطرم هست من دکهای باز کرده بودم و کتابهای انقلابی را میفروختم و استادی به نام آقای خراسانی داشتیم. یک روز از من پرسید چه کتابهایی در اصفهان فروش دارد. گفتم کتابهای مهندس بازرگان. گفت میدانی اگر مهندس بازرگان نخستوزیر شود، کسی دیگر کتابهایش را نمیخرد. گفتم فکر کنم مردم محتوا را میخواهند. بعد شاهد بودم وقتی نخستوزیر شد، کسی دیگر کتابهای مهندس بازرگان را نمیخرید. بعد از این دوران کتابهای دکتر شریعتی بسیار تأثیرگذار بودند و بر نسل ما و خود من اثر خوبی داشت. بعد از این دوران هم کتابهای آقای مطهری بیش از دیگر کتابها خوانده میشد و همهجا بحثش بود.
بله. خود من تمام رمان تند چپ یا اگزیستانسیالیستی را میخواندم. کتابهای سارتر، کتابهای کامو. رمانهای ویکتور هوگو، تولستوی، شکسپیر. همه را میخواندم و حاشیهنویسی میکردم و بسیاری از اینها را ساواکیها با خودشان میبردند. چون جنبه سیاسی هم نداشتند بیشتر این کتابها را خمیر میکردند.
بله. وانت میگرفتند و کتابها را برای خمیر میفرستادند. یادم هست سال 53 تازه از زندان بیرون آمده بودم و قرار بود برای تبعید به یزد بروم. به ساواک گفتم کتابهایم را پس بدهند. گفتند بیا ببر. یک روز توی ساواک یک کارتن به من نشان دادند و گفتند کتابهایت را ببر. کارتن را گذاشتم پشت یک تاکسی و به انتشارات مهرقائم جناب آقای نکوئی در چهارباغ پایین سپردم. همانطور که کارتن را زمین گذاشتیم و باز کردم دیدم اصلا کتابهای من نیست. کتابهای سیاسی بود که به من داده بودند. همان جا کارتن را گذاشتیم و مردم سراغ کتابها آمدند و کتابها را برداشتند. بعضیها پولی میدادند و بعضی را همینطور میدادیم ببرند.
اولین کتابم را با عنوان «سخن عاشورا» در سال 1347 نوشتم. خاطرم هست استقبال خوبی از این کتاب شد و بعدا خدمت آیتالله طالقانی تقدیم کردم و ایشان خیلی تعریف کردند. کتاب به علل حرکت امام حسین میپرداخت و تا آن زمان کتابی انقلابی درباره عاشورا نوشته نشده بود.همان موقع فرهنگ و هنر وقت کتاب را توقیف کرد و بعد از آن مجاهدین و دیگران با عنوان «سلام بر عاشورا» شاید بیش از پانصد هزار نسخه از کتاب را منتشرکردند.
بعد از کتاب «سیاهکاریهای بنیامیه» که تا به حال چهار بار تجدید چاپ شده است، در حال حاضر مشغول نگارش «ریاکاریهای بنی عباس» هستم که احتمالا چهار یا پنج جلد خواهد شد و تاکنون بیش از سه هزار صفحه از آن را نوشتهام.
بله تقریبا سعی میکنم به روز مطالعه کنم. کتابهایی که در زمینه نواندیشی دینی چاپ میشود را به خوبی میخوانم و حتی جوابیه و یادداشت روی آنها مینویسم. کتابهایی که نگاه تازهای به وطن، دین و کشور در خود دارند را مطالعه میکنم و سعی میکنم بدون جانبداری تمام نقطهنظرات را بخوانم.البته این به معنای پذیرش همه نقطه نظرات نیست و بسیار پیش آمده که روی نظرات نواندیشان نقد بنویسم.
من هفته کتاب را به تمام فعالان عرصه کتابشناسها، کتابخوانها و کتابدارها تبریک میگویم و امیدوارم روز به روز موفق باشند. نکته پایانی هم شایسته است در این روزها که مصادف با سالگرد رحلت علامه بزرگوار محمدتقی جعفری است عنوان کنم که ایشان کتابخانه عظیم خودشان را وقف کردند و من از سال 48 که با ایشان نسبت فامیلی پیدا کردم با کتابخانه ایشان در ارتباط بودم و از کتابهای ایشان که در نوع خودش کمنظیر بود استفاده میکردم. به طور کلی ایشان برای من در امر نوشتن و مطالعه الگو بودند؛ گرچه ایشان علامه بودند و من شاگرد کوچک.
شیوع ویروس کرونا در ایران در حالی سیر صعودی به خود گرفته است که در ماههای گذشته شمار بسیاری از نخبگان و چهرههای برجسته علمیو فرهنگی کشور به این بیماری مبتلا شده اند و حتی تعدادی نیز جان خود را بر اثر آن از دست دادهاند. یکی از این چهرههای دانشگاهی و علمی که خدمات بی بدیلی در راه علم و دانش انجام داده بود، حجتالاسلام جواد اژه ای بود که بر اثر ویروس کرونا جان خود را از دست داد. مرحوم حجتالاسلام جواد اژهای فرزند مکتبی مبارز و آگاه بود که در سابقه خود واضح است مشی اعتدال و تعلم را همیشه سرلوحه امور قرار داده و اهمیت تحصیل و تربیت انسان برای او مسئله محوری بوده است. او چهرهای رسانهای نبود و با توجه به تواضع درونیاش کمتر به چشم رسانهها آمد. مرحوم اژهای مایل نبود عملکردش در قالب تظاهر صدر اخبار باشد.
او از نظر علمیچهرهای برجسته بود. لیسانس و فوقلیسانس روانشناسی خود را از دانشگاه اصفهان و دکترای خود را در رشته روانشناسی تجربی از دانشگاه وین اخذ کرد. مرحوم اژهای در دوران فعالیتهایش سابقه حضور در بخش گزینش وزارت خارجه در سال 1360، وزیر، مشاور، سرپرست سازمان بهزیستی در سال 1361، معاونت فرهنگی در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی، نماینده ولی فقیه در امور دانشجویان اروپا و آمریکا در سال 1385 و تأسیس سازمان استعدادهای درخشان در سال 1366 را دارد. اژهای داماد و پسرخاله شهید آیتالله سیدمحمد بهشتی و از طرف مادری جزو خاندان صدر بود. او همچنین برادر شهید اکبر اژهای، از شهدای انفجار حزب جمهوری اسلامی است. مرحوم اژهای در تاریخ 24 آبانماه بر اثر ابتلا به بیماری کووید 19 از دنیا رفت و تنها ساعاتی پس از درگذشتش مقام معظم رهبری، رئیسجمهوری و علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس با صدور پیامهای جداگانهای درگذشت او را تسلیت گفتند. برای آشنایی بیشتر با شخصیت حجتالاسلام اژهای با فضلالله صلواتی، نماینده مجلس اول و از دوستان و خویشاوندان نزدیک ایشان، گفتوگو کردیم.
همانطور که میدانید ایشان اصفهانی بودند. از همان اوایلی که ما جلسات انقلابی و مذهبی در اصفهان برگزار میکردیم، مرحوم آقای اژهای و اخویهایشان در زمانی که دانشجو بودند، گاهی در جلسات ما شرکت میکردند و در ایام دانشجویی گاهی در اردوهای ما نیز شرکت داشتند. آقای اژهای از همان سالهای بعد از 15 خرداد42 با ما ارتباط داشتند و بعد در کانون علمیو تربیتی جهان اسلام که تشکیل شد و مرحوم مهندس مصحف و دوستانش آن را راه انداخته بودند یکی از پایههای اصلی آن کانون آقایان اژه ای بودند. جواد اژهای از محورهای اصلی آن کانون محسوب میشد. وقتی کانون بسته شد، ایشان به تهران و خارج از کشور رفت؛ البته وصلت سببی نیز بین ما ایجاد شد. برادر من (نورالله صلواتی) همسر خواهر ایشان شد و به همین دلیل هر وقت آقای اژهای اصفهان بودند ما با هم دیدار انجام میدادیم.
ایشان انسان معتدلی بودند و سعی داشتند همگام با نظام جلو بروند. همچنین اعتقاد کاملی به ولایتفقیه و تشکیلات حکومتی داشتند و حتی در دوره ای نیز مسئول سازمان بهزیستی بودند. مرحوم اژهای در دولت آقای مهندس میرحسین موسوی فعالیت شایانی داشتند و عملکرد موفقی از خود به یادگار گذاشتند. همان زمان هم به علت جایگاه مهم علمی که داشتند برای سرپرستی دانشجویان خارج کشور انتخاب شدند. تقریبا همه اقشار و رجال کشور ایشان را قبول داشتند. مرحوم اژهای با شهید آیتالله بهشتی رابطهای نزدیک داشتند و داماد شایسته ایشان نیز بودند. آقای اژهای در زمینه معرفت، تقوا و علم بسیار نمونه و در بین جوانان آن سالها اسوه محسوب میشدند. در میان خانوادههای اژه ای و وابستگان که ابطحیها و صلواتیها بودند، ایشان از چهرههای شاخص بودند.
ایشان کلاسهایشان را خیلی جدی برگزار میکردند و این کار برایشان اهمیت داشت. گاهی روحانیون کلاسهایشان را با تسامح برگزار میکنند؛ اما برای مرحوم اژهای کلاس درس اهمیت جدی داشت.
ایشان اوایل انقلاب با دوستان قبل انقلاب و با کانون علمیتربیتی جهان اسلام ارتباط داشتند. در سالهای 48-47 با روحانیونی ازجمله آقایان خاتمی و اژهای در دانشگاه اصفهان حضور داشتند. استادی به نام آقای خراسانی نیز در دانشگاه اصفهان به ایشان علاقهمند بود و میگفت در میان این روحانیون جدیتر، موفقتر و بااستعدادتر از آقای اژهای ندیدم. آقای اژه ای بیشتر با خانواده شهید بهشتی مربوط بودند که فرزندان ایشان نیز از درجات بالای علمیبرخوردارند.
از آلمان بود. در عین حال وقتی مرحوم بهشتی به کانون جهان اسلام میآمدند، با ایشان ارتباط داشتند. البته شهید بهشتی با آقای اژهای پسرخاله بودند. آقای بهشتی هر وقت اصفهان بود، حتما سری به آقای اژهای میزد؛ حتی اگر ما را هم میخواست ببیند، تلفن میکرد که به منزل آقای اژهای بیایید. آقای بهشتی بسیار به ایشان نزدیک بود. آنان تحت تأثیر هم بودند؛ حتی آقای بهشتی، آقای اژهای را لایق دامادی و امور مهم کشوری میدانست.
خاطرههای شیرینی داشتیم. ایشان خیلی متواضع، بیادعا، خوشمشرب و واقعا از هر جهت صاحب نظر و آگاه بودند. مرحوم اژهای هیچگاه خودشان را برتر و بالاتر از کسی نمیدانستند. برای همه احترام قائل بودند؛ حتی اگر مخالفانشان هم با ایشان بحثی داشتند، با ادب درونیشان برخورد میکردند. ایشان چه در دانشگاه، چه در محیط خانواده و چه در محیطهای دوستانه، از هر جهت چهرهای متواضع و به قول اصفهانیها آقامنش و انسان فوقالعادهای بودند. واقعا در اخلاق بی نظیر بودند و جلسات درس ایشان هم شاد و خوب برگزار میشد. همه بستگان از حضور ایشان لذت میبردند. در پایان به خانوادههای بهشتی، ابطحی، اژهای و دامادهای بزرگوار و تمام شخصیتهای وابسته به ایشان تسلیت عرض میکنم.
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»
درگذشت نابهنگام و جانسوز برادر و دوست ارجمند مرحوم مغفور
حجت الاسلام والمسلمین دکترجواد اژه ای
دانشمند معظم و اندیشمند گرانمایه ، استاد مبرز دانشگاه تربیت مدرس و روحانی وارسته و خدمتگذار را به همسر بزرگوار ایشان (صبیه مرحوم شهید دکتر بهشتی) ، دختران و دامادهای ارجمند آن بزرگمرد ، برادران و خواهر گرامی آن زنده یاد و دیگر بازماندگان تسلیت گفته و از پیشگاه خدای بزرگ برای همگان صبر ، اجر و سلامت آرزو مند است.
فضل الله صلواتی
۲۴ آبان ماه ۱۳۹۹ - اصفهان
دور از سیاست و آگاه از سیاست
✍ فضل الله صلواتی
شخصیت مرحوم علامه جعفری به عنوان یک مبارز سیاسی یا فردی که در مسائل سیاسی دخالت کنند، مطرح نبود، ولی ایشان زیربناهای سیاسی را بیان میکردند؛ به خصوص در درسهای نهجالبلاغه شان که بسیاری از دانشجویان هم شرکت داشتند و افراد مختلف و گروههای مختلفی حضور پیدا میکردند؛ به عقیده من برخی مطالب و برداشتها و متونی که تدریس میکردند، سیاسی بود. بهعنوان مثال عهدنامهای که مربوط به دستور حضرت علی(ع) به مالک اشتر است، تماما سیاسی است. حال وقتی یک استاد و صاحب نظر در زمینه نهجالبلاغه این درس را بدهد، همهاش آموزنده است و دربردارنده اندیشههای موفق در زندگی است. در کتاب «حکمت اصول سیاسی اسلام» این عهدنامه را بررسی کردهاند و درآن کتاب درباره قدرت، سیاست، حکومت و سلطه بحثهای مفصلی رابیان کردهاند. لذا نمیشود گفت که استاد جعفری دور از سیاست بودند یا آگاهی کامل از سیاست نداشتهاند. حضرت ایشان، پیش از پیروزی انقلاب با شخصیتها و رجال آن دوران هیچ گونه ارتباطی نداشتند و اساسا به دنبال تبیین و بیان اندیشه و حکمت اسلامی در نهجالبلاغه و قرآن کریم بودند و به کارها زیربنائی اسلامی میپرداختند.
بنده پیش از پیروزی انقلاب که در زندان شاه بودم، وقتی برخی از شاگردان ایشان را با من روبهرو میکردند آن افراد میگفتند ما نزد استاد جعفری دروس فلسفی را میخواندیم و از محضر ایشان استفاده میکردیم؛ البته ساواکیها چون چیزی از مسائل فلسفی سر در نمیآوردند بیان میکردند که این مطالب بوده است که شما مبارزین را منحرف کرده است! لذا درسها و بحثهای علامه جعفری باعث آگاهی و روشن شدن تفکر و روحیه بسیاری از افراد اعم از دانشمندان، استادان و دانشجویان میشد، بسیاری از شاگردان ایشان نیز در ایام پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از مبارزین و انقلابیون موفق بودند.
به انقلابیون علاقه داشت
استاد جعفری به انقلابیون علاقه نشان میدادند؛ درخاطرم هست که وقتی برخی از وابستگان به حزب ملل اسلامی از زندان آزاد شده بودند آقا به دیدن آنها رفتند و باعث شدند که آنها تشویق و تقدیر شوند. برخی از زندانیها که در قبل از انقلاب آزاد میشدند، ایشان به دیدار آنها میرفتند که در کتاب «چراغ فروزان» اسناد ساواک در پرونده ایشان نیز منعکس شده است. در آن کتاب آمده است که شاگردان ایشان همه ضد شاه هستند و حتی پیشنهاد میدهند که اتوبوسی را نزدیک خانه ایشان بگذارند و شب دوشنبهای که جلسه علمی در خانه هست همه افراد را دستگیر کنند، ولی بعد به این جمعبندی میرسند که اگر این کار انجام شود، بحران بزرگی در شهر ایجاد خواهد شد و لذا از این تصمیم منصرف میشوند. همچنین در آن کتاب آمده است که چرا آقای جعفری اجازه داده دخترانشان به عقد ازدواج فعالان سیاسی ضدشاه وابسته به نهضت آزادی درآیند. (منظور همسر بنده و همسر مرحوم مهندس عبدالعلی مصحف بود و البته ما وابسته به هیچ گروه و حزبی نبودیم، من ارادت فوق العاده به مرحوم آیت الله طالقانی و مرحوم مهندس بازرگان داشتم). حتی هنگامی که به یزد تبعید بودم برخی از آقایان یزدیها، به صورت جدی یا به شوخی از استاد جعفری پرسیدند: چرا دختران خود را به فرد سیاسی مبارز علیه شاه دادید، که به زندان بروند و تبعید شوند؟ ایشان فرمودند من افتخار میکنم که دامادهای من در راه اسلام و در راه خدا فعالیت میکنند و در مسیر انحراف نیستند، برخی از دوستان یزدی سؤال کردند که زحمات فرزندان و همسر آنها به گردن شما افتاد، که ایشان فرمودند: من افتخار میکنم که به همین نحو به فرزندان آنها خدمت کنم و نهایت محبت را به آنها ابراز نمایم که فرزندان خودم هستند.
صرفا مشغول فعالیتهای علمی بود
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مرحوم استاد جعفری با جدیت بیشتر فعالیتهای علمی خود را پی گرفتند. همانطور که میدانیم از سالها پیش از پیروزی انقلاب، ایشان نقد و تحلیل مفصلی بر مثنوی مولوی نوشته بودند، از سوی دیگر، از علاقمندان به امام خمینی بودند و با ایشان ارتباط هم داشتند، مرحوم امام نیز به مولوی علاقهمند بودند و این علاقه مشترک طبیعتا میان این دونفر کاملا مشهود بود، عدهای از ایشان میخواستند که در برخی معاهد و یا مراکز محور باشند و سمت مدیریتی داشته باشند، به حضور امام خمینی میروند و عنوان میدارند من علاقهمند هستم کارهای علمیام را ادامه دهم، ایشان اجازه میدهند که همچنان به کارهای پژوهشی و تألیف بپردازند و میفرمایند: «شما هر چه بگوئید و هر کاری که انجام دهید صحیح است.» و لقب «فیلسوف شرق» را هم به ایشان اعطا کردند. لذا مرحوم استاد هیچوقت به فعالیتهای اجرایی و سیاسی و حکومتی روی نیاوردند.
تأکید آیتالله خامنهای بر عرضه اندیشههای علامه
بعد از رحلت استاد جعفری که خانواده استاد به خدمت مقام معظم رهبری رسیدند؛ ایشان نیز سوابق خود با استاد در مشهد و جاهای دیگر را بیان کرده و تاکید کردند که باید آثار ایشان تجدید چاپ شده و دراختیار اهل علم قرار بگیرد. همچنین تاکید داشتند که ضروری است تا اندیشههای مرحوم علامه جعفری بیشتر در جامعه امروز عرضه شود.
آرزوی ما این بوده و هست که در میان روحانیت محترم و حوزههای علمیه، شخصیتهایی چون علامه جعفری، علامه طباطبائی و شهید مطهری بیشتر تربیت شده و ظهور پیدا کنند، چون این چهرهها دیگر درمیان ما نیستند؛ امیدوارم که این آرزوی همیشگی ما در جامعه علمی ایران درآینده بیشتر و بهتر محقق شود.
* استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان؛ داماد مرحوم علامه فقید محمدتقی جعفری
در کنار مرحوم استاد دکتر ابراهیم باستانی پاریزی
تصویر مراسم نکوداشت روانشاد سید محمد حسین مهدوی ملقب بهسید مصلح الدین مهدوی است
در زمانی که استاد مهدوی در قید حیات بودند؛ یعنی در آذرماه 1373ش مراسم تجلیل و تقدیر از مقام شامخ ایشان برگزار شد.
این مراسم در سالن اداره برق اصفهان برگزار شد، و میهمانان و سخنرانان مراسم، آقایان دکتر ابراهیم باستانی پاریزی، دکتر مهدی محقّق، دکتر محمّدباقر کتابی، دکتر قادریان، استاد منوچهر قدسی و استاد تیموری درباره خدمات و فعّالیت های استاد در عرصه تعلیم و تربیت و پژوهش و نگارش سخن گفتند، و استاد اکبر جمشیدی و آقای خسرو احتشامی در وصف ایشان اشعاری را که سروده بودند، قرائت کردند. سپس هدایایی از طرف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، شهرداری اصفهان و شرکت برق منطقه ای اصفهان به ایشان اهداء شد.
(از کتاب اعلام اصفهان جلد ۱ ص ۲۷ ؛ مقدمه کتاب)