« نوید 5 ساله شد! »
از: فضل الله صلواتی
«سرمقاله نشریه نوید اصفهان – چهارشنبه 28 بهمن ماه 1371 – سال ششم – شماره 234»
یک سال دیگر از آزمایش الهی برای گردانندگان نشریه کوچک «نوید» گذشت و راستی چه قدر سخت است که امکاناتی باشد و انسان بتواند حرفش را بزند و همۀ خواننده ها به سخنش توجه کنند و با همۀ مشکلات از حق بگوید و برای حق بنویسد، ما مدعی نیستیم که بی اشکال بوده ایم، ولی مدعی آن هستیم که آنچه که ارائه می دهیم، جز حق منظوری در کارمان نیست و اگر تریبون، بلندگویی پیدا شد هر چیزی را باید گفت؟ و مگر هر نوشتنی که پیش آمد، باید دست از حقیقت برداشت و هر چیزی را نوشت؟
«چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت»
در هر صورت، هر لحظه ای آزمایشی است و هر کلامی و هر نوشته ای و هر سخنی و بدان سان که امام راحل(ره) فرمودند: «عالم همه محضر خداست و در حضور خدا هر کسی که چند روزی ریاستی، قدرتی، مقامی و بلندگوئی و... مهم آن است که چگونه امتحان خود را پس می دهد؟ من حقیر که از کوچکترین هایم و مدعی هیچ چیزی هم نیستم و چیزی هم در کار نیست که مدعی آن باشم، پیوسته نگرانم که مبادا انتشار این چهار برگه آگهی حصروراثت! و تأسیس فلان شرکت! و بهمان، مبادا راهی شود برای جهنم، برای هر کلامی و هر سخنی و هر نوشتهای به خدا پناه میبرم از شرّ شیطان و از شرّ نفس، و با توجه رو به سوی او کرده و مکرر می خوانم: «اللهُمَّ اهدِنِی مِن عِندِک...»، (پرورگارا مرا خود راهنما باش)
ای خدای پاک بی انباز و یار دست گیر و جرم ما را در گذار
یاد ده ما را سخنهای رقیق که تو را رحم آورد آن، ای رفیق
هم دعا از تو اجابت هم ز تو ایمنی از تو مهابت هم ز تو
.... و ما چه هستیم و چه کاره و در پهنای جهان هستی چه موجودی؟ و وجودمان سرتاپا خطا و اعمالمان.....
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن مصلحی، ای تو سلطان سُخن
کیمیا داری که تبدیلش کنـــی گرچه جوی خون بود، نیلش کنی
این چنین میناگریها، کار توست این چنین اکسیرها زاسرار تواست
مگر امکان دارد کسی پیوسته از اسلام و از انقلاب بگوید و بنویسد و خطائی نداشته باشد!؟ از پیشگاه خدای بزرگ و آزادمردان و متقیان پوزش می خواهیم و اعتراف داریم که با وجود همۀ نقص ها، حرفهامان را زدیم و با بیان های مختلف، مشکلات مردم را مطرح کردیم و راه حل ارائه دادیم و میدان را برای همه باز گذاشتیم و از تنگ نظری و یک بُعدنگری، پرهیز داشتیم که فلانی چون در گذشته چنین بوده و چنان، پس امروز هم باید در صحنه نباشد، بگذار هر کس حرفی برای گفتن دارد و مطلبی برای نوشتن، راه برایش باز باشد، ما همۀ بندگان خدا را دوست داریم و برای همه احترام قائلیم و در این زمان جز ولی عصر(عج) کسی را معصوم نمی دانیم و مگر پیامبر(ص) نفرمودند: «کُلُّ بن آدَمَ خَطَّائون، وَ خَیْرُ الْخَطَّائِینَ التَّوَّابُونَ» همه آدمها اشتباه می کنند و بهترین آنها کسانی هستند که از خطایشان باز میگردند، جامعۀ اسلامی ما نیاز به همکاری و تلاش و فعالیت همه اقشار جامعه را دارد.
اسلام، انقلاب و ایران انحصاری کسی و یا خطی نیست، همه دیندارند و همه در پیروزی انقلاب اسلامی سهیم بودهاند و سهم داشتهاند و ایران هم متعلق به همۀ ملت است، هیچکس نمی تواند چیزی را در انحصار خود بداند.
ابتدای انقلاب دیدیم که انحصارطلبها و خودمحورها که سرکشیده بودند، به جائی نرسیدند و همه شکست خوردند و یکی پس از دیگری طرد و از صحنه خارج شدند و چون خط و ربطشان به جائی نرسید، در تاریکیها، انقلاب و شخصیتهای آن را زیر سؤال میبردند، چه خبر است که ایشان را به فلان جلسه و یا مراسم دعوت نکرده اند! اعتقاد بنده نیز آن است که هیچ کس نمی تواند خود را برتر از دیگران دانسته و یا طلبکار از انقلاب و مردم بداند، اگر ارزشی هست برای خانوادههای شهدا و ایثارگران است و معلولان، مجروحان و اسیران آزاد شده جنگ تحمیلی (آزادگان) که آنها نیز طلبکار خدایند و از امثال من توقع هیچ چیزی را ندارند.
و ما که امکاناتی چیزی جز این دو صفحه نداشته ایم و آن را نیز برای مردم می خواهیم و هر کس با هر تفکری و هر بینشی که در مسیر انقلاب و مردم باشد برای ما عزیز است و از او استقبال می کنیم، بگذارید همۀ استعدادها شکوفا شود، همۀ فکرها به جریان افتد، همۀ مشکلات گفته شود، انتقاد شود و بهترها تشویق شوند، آخر ما که برده و بنده کسی و دارو دسته جائی نیستیم و خود را به کسی نفروختهایم و نوکر و عبدِ ذلیل جریانی نبوده ایم، (خدا را سپاس)
به جز خدا نکند سجده بر کسی «طوفان» که این نشانۀ آزاد مرد راد است
آری، ما عشق به آزادی و استقلال را سرلوحۀ حکومت اسلامی قرار دادهایم و انقلابی عمل می کنیم، از بدیها انتقاد می کنیم و خوبیها را می ستائیم، از بالا تا پائین، از مقام محترم ریاست جمهوری تا پائین ترین افراد، و این را اسلامی تشخیص داده ایم که هر کس در هر مقام و موقعیتی اگر اشتباه رفت تذکر دهیم و اگر خوب عمل کرد، تمجیدش کنیم، و اگر بعضی نمی فهمند و تشخیص نمی دهند، تقصیر ما نیست، خودشان دانند و اعمالشان و قیامتشان که مثلا ما برای هزار و پانصد تومان آگهی، تملق فلان رئیس اداره را گفته ایم! نه عمو، ما برای پیروزی این انقلاب از سر همه چیزمان گذشته ایم، از بزرگترهایتان سؤال کنید، ما هرگز تملق نگفته ایم و چاپلوسی نکرده ایم و همیشه و همه جا با خطرها دست و پنجه نرم کرده و می کنیم.
آقائی در جمعی گفته: «اگر قبل از انقلاب هم روزنامه شان می دادند، مبارزه نمی کردند» عموجان خبر نداری، همان وقت هم می دادند، چیزی از دیگران کم نداشتیم، التماسمان هم می کردند، دست و پایمان را هم می بوسیدند، هزینۀ آن را هم تأمین می کردند. اشکالش این بود که ما پیوسته مستقل بودیم و می خواستیم مؤمن باشیم، آخر آن وقت ها ما را هم به حساب مبارزها و مجاهدان فی سبیل الله می گرفتند و شکنجه میکردند و ماهها و سالها در زندانها نگاهمان می داشتند، اگر مثل سازشکاران عمل می کردیم که صاحب همه چیز بودیم و همه کاره، خودمان نخواستیم، حالا هم نمی خواهیم و دنیا را به دنیاداران واگذاشتهایم و با همان مختصر نان و پنیر معلمی و طلبگی میسازیم و افتخار هم می کنیم که «به خسی چون تو گرفتار نیم» و دیگری گفته که ماهی صد هزارتومان درآمد این روزنامه است، راستی چقدر تنگنظر! در این شرایط صدهزار تومان چیست؟ یا ایشان خیلی گدا هستند و یا دستشان در خرج نیست، شما قیمت ده متر قفسه کتاب را بپرسید، یک دوره کتاب مورد نیازتان را قیمت کنید، یک جزوه را برای چاپ ببرید، آن وقت متوجه میشوید که چقدر نظرتان تنگ است، علاوه بر این، امتیاز روزنامه داشتن که مشکل نیست، چهار قطعه عکس و رونوشت شناسنامه تان را بفرستید و شما که زرنگتر هستید، ماهی 200هزارتومان کسب درآمد کنید! اما....
عمو جان، بنده رسما اعلام می کنم که فقط ماهی 10هزار تومان به ما عنایت فرمائید و بقیۀ هزینه های این نشریه را تأمین کنید و با همین وضع چاپ، منتشر و به دست مردم برسانید... برادر ما هنوز پول کامپیوتر و وسائل تحریر خود را بدهکاریم، هنوز دفتر کار نداریم، یک موتورگازی که بتوانیم روزنامهها را به پستخانه برساند، در اختیارمان نیست، آن وقت شما حسرت درآمد نداشته مان را می خورید! «حسود را چه کنم، کو به رنج خویش در است»
تنها دلخوشیمان آن است که حرفمان را می زنیم، وسیله ای است برای آگاه کردن، تشویق و تنقید، دفاع از حق و مبارزه با فساد و گناه، مسئولان را متوجه مشکلات کردن، تقدیر از افراد خدمتگذار و انذار افراد بی توجه و خدای ناکرده خطاکار و باز رسما اعلام می کنیم که از هیچ کس و هیچ مقام و شخصیتی انتظاری نداریم و شغل و ریاست و مقامی نمی خواهیم، دلمان نمی خواهد مرید داشته باشیم، معروفیت هم باعث دردسرمان است، راحت نمی توانیم با زن و بچه، کنار بوستانی بنشینیم و قلیانمان را بکشیم!
اگر برای همۀ شخصیت های جمهوری اسلامی احترام قائلیم برای آن است که عاشق این نظام هستیم، تا در خدمت مردم باشد، برای برپائی این نظام سالها رنج داشته ایم، وظیفۀ مسلم خود میدانیم که برای خدمتگذاران مردم ارزش قائل باشیم و آنها را بستائیم، یقین داریم اگر این مسئولان نباشند، فساد است، گناه است، امپریالیسم است، نفاق است، پس ما، نهایت دوستشان داریم، اگر بر سرشان داد میزنیم، اگر انتقاد می کنیم، اگر اختلافشان را محکوم میکنیم، اگر خط بازی را گناه میدانیم، اگر فرصتطلبی و انحصارگرائی را بد میشماریم، همه به خاطر دوستی با اسلام و ایران است و الا دیوانه نیستیم که خود را با همه درگیر کنیم و مگر ما از زندگی آسوده و راحت و مرفّه مثل همۀ مردم بدمان میآید؟ از دیگران هم چیزی کم نداریم که زندگانیهای آنچنانی دارند.
بالاخره عاشق انقلاب و اسلام بودن این عوارض را دارد، بالاخره دائم نوشتن و پیوسته گفتن و انتقاد کردن، ارباب زر و زور و تزویر تحمل نمیکنند، برایت مشکل ایجاد میکنند و حتی ممکن است به دادگاهت بکشانند، چرا که نوکر دست به سینۀ آنها نبودهای و تنها پابند عقیدهات بوده و شهر و مردمت را دوست داشتهای. این مدعیان و معاندان بگویند و بنویسند که چه خدمتی به این انقلاب و این مردم کردهاند؟ جز منّاعالخیر بودن و بدگوئی از دیگران کردن و در پشت سنگرهای مورد اعتناء مخفی شدن؟ «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»
اگر مصلحت نظام ایجاب می کرد، یکی یکی مطرحشان میکردیم و از سوابق ولواحقشان میگفتیم ولی بنا به فرمایش مولایمان علی(ع) «فَرَأَیتُ أنَّ الصَّبرَ عَلى هاتا أحجى...» در حال حاضر سکوت بهتر است و سازندگی و برادری نیکوتر.
از درگاه خدای بزرگ پیوسته این توفیق را میخواهیم تا وقتی که زبانمان باز است و قلممان در کار، هماره از حق بگوئیم و از حق بنویسیم و همیشه مدافع حقوق مردم باشیم که این راه حق است.
برخی از دوستان دربارۀ آگهی های زیاد اعتراض دارند، حق به جانب آنها است، ما نیز موافق نیستیم که صفحات محدود این هفته نامه را با آگهیهای جور واجور پر کنیم، ولی در حال حاضر چارهای نداریم با هزینه روزافزون چاپ، کاغذ و... به اندازه مخارج معمولمان آگهی میپذیریم، امید است که عذر ما را بپذیرند.
در پایان از دانشمندان، نویسندگان، اساتید، شعراء، تحلیلگران و خبرنگارانی که افتخار با این نشریه همکاری دارند و مسئولان و کارکنان دفتر هفته نامه، کارمندان زحمتکش لیتوگرافی و چاپخانه، از مسئولان و کارکنان فعال اداره پُست که نشریه را با تیراژ بسیار، سرموقع به دست مردم میرسانند و دیگر همکاران ارجمند نهایت تشکر را دارم و توفیق همۀ آنان را از درگاه خدای بزرگ خواستارم و بیش از همه از مسئولان و گردانندگان محترم کشور و شهرمان سپاسگزارم که این نشریه کوچک محلی را مورد عنایت قرار داده و دردها و مشکلات مردم را میخوانند و در حد امکان، در رفع آن میکوشند، شکرالله سعیهم، خدایشان مؤید و موفق دارد.
من الله التوفیق و علیه التکلان
فضل الله صلواتی
نوید اصفهان سه ساله شد!
نوید اصفهان سه ساله شد!
« منتشر شده در تاریخ 15 اسفندماه 1369»
اگر کج سلیقهها، بداندیشها، فرصتطلبها، انحصارگرها، باندبازها، خطیها و مزدورها مخالف باشند ما که برده و بنده کسی نیستیم، افتخار ما از آغاز مبارزاتمان از سالهای 1330 و از زمان ملی شدن صنعت نفت تا امروز، بندگی خدا و خدمت به مردم و آزادگی و استقلال فکری بوده است و تا پایان عمر هم چنین خواهد بود.
انشاءالله و قطعا برای ریاستها، مقامها و درآمدها، عقیده خود را نمیفروشیم، و زیر پرچم کسی سینه نمیزنیم...
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ» تا آنجا که توان دارم هدفی جز اصلاح ندارم، توفیق از خدا است، بر او توکل دارم و به درگاه او پنام می برم. (هود، 88)
به یاری خدا و همت مردم و تشویق مؤمنان پاکنهاد ما توانستیم یک سال دیگر به حیات خود ادامه دهیم، و نشریه را با همه مشکلاتش سر موقع منتشر سازیم، که مسولان ما را منظمترین نشریه شهرستانها و پرمحتوی دانستهاند و تشویقها و تقدیرها داشتهاند، و امیدواریم که توانسته باشیم وظیفه خود را نسبت به خدا و خلق انجام داده باشیم که انجام این مسئولیت سخت دشوار و طاقت فرسا است، و چه کسی میتواند مدعی باشد که کارش را به نحو احسن انجام داده است؟ و خدا و بندگان خدا را از خود راضی نگهداشته است؟ و ما که با انتقادهای تند و گاهی آرام خود با همه درگیر میشویم، هر گونه کجروی و عدم لیاقت و سوء مدیریت و بیتوجهی را به باد انتقاد میگیریم، باندبازیها و خطکاریها و انحصارطلبیها را دوست نمیداریم، همه بندگان خدا را یکسان میدانیم و برای دانشمندان و خدمتگزاران جامعه ارزش ویژهای قائلیم، انقلاب را باور داریم و خویشتن را فدائی اسلام و مسلمین میدانیم و به اصطلاح، کانالیزهها، مسخ شدهها، قضاوتشان درباره ما، بستگی به موضعگیری ما در نوشتهها دارد، گاهی رادیکال و زمانی فالانژ، روزی لیبرال و وقتی حزبی و...
آخرش نفهمیدیم به نظر آنها در کدام خط و ربط قرار میگیریم!؟ بیش از 50سال مبارزه و انقلابی بودن و مدعی و طرفداری از اسلام ناب محمدی(ص)، حالا بچه مدرسهایها، جوجه محصلها، برایمان اسم میگذارند، و خطی تعیین میکنند، کدام خط؟
«رَبَّنَا اغْفِرْلَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالإِیمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاً لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»، پروردگارا ما را و برادران دینی ما را که در ایمان بر ما سبقت داشتند.... ببخشای، و در دل ما کینه و حسد مؤمنان را قرار نده، پروردگارا تو بسیار رئوف و مهربانی (حشر، 10)
یک وقتی آقائی یا خانمی برای ما نوشته بودند که: شما خود جزو رژیم هستید و از منافع آن برخوردار، این انتقادها و تندرویها هم به نفع رژیم است و سوپاپ اطمینان! و هر حکومتی نیاز دارد که بدینوسیله عقدههای مردم را خالی کند، و شما هم در آن راستا هستید، و.... خیلی حرفهای دیگر، از این برادر یا خواهر نیز سپاسگزاریم که باز هم شهامت نوشتن نامهای بدون امضاء و آدرس را داشتهاند، در هر صورت کسی بودهاند و حرفی داشتهاند، و رفقائی و همصحبتهائی، در پاسخ ایشان و دیگران میگوئیم که آری برادر، ما جزو رژیم هستیم و اصل آن، علاوه بر انجام وظیفه و اجرای تکلیف که برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی داشتهایم، جان و مال و سلامت و زندگی خود را روی آن گذاشتهایم و افتخار هم میکنیم و ناراضی و طلبکار هم نیستیم، ما انقلاب را میخواستیم و همه چیز خود را برای انقلاب دادهایم و جانی مانده که آن را هم در طبق اخلاص نهادهایم.
سر، چه باشد که نثار قدم دوست کنم
کاین متاعی است که هر بی سرو پائی دارد
و ما سخت از انقلاب اسلامی و انقلابیون دفاع میکنیم و دوستشان داریم و با بیان و قلم خود از اسلام حمایت داریم، و شاید در حال حاضر هم بیشتر از همه در حمایت از انقلاب قلم میزنیم، امید است که خدا قبول کند.
اما منافع، برادر کدام منافع!؟ ما خانهای و اتومبیل قدیمی و کتابخانهای داشتهایم که از دورانهای پیش است، بقیه زندگیمان هم به 100هزار تومان نمیرسد.
پس از پیروزی انقلاب برای هفت سال زندان و تبعید و شکنجه، یک 5هزار تومان و یک 18هزارتومانمان دادند! به خاطر آنکه از آموزش و پرورش اخراجمان کرده بودند، آن هم برای دو فقره از زندانها، و در سال 1363 پس از خاتمه مجلس، اول در آموزش و پرورش پذیرفتندمان، با رتبة پائین، که «گروه» را ما به آموزش و کلاس میدهیم و تو در زندان بودهای و یا در کارهای دیگر، و بعد از 25سال سابقه، طبق مقررات، مانند معلم ده ساله به حسابمان آوردند، با آنکه با وزرای ارجمند زمان، آقایان پرورش و اکرمی دوست بودیم، ولی مقررات! اجازه نداد که سوابق ما را به حساب آرند، اما آنهائی را که بعد از پیروزی انقلاب به عنوان (ساواکی) و همکاران رژیم، محکوم کرده بودند و چهار سال و پنج سال اخراجشان کرده بودند، پایهها و گروهها و حقوقهای معوقه را محاسبه و پرداخت کردند و شاید معذرت خواهی از اینکه مزاحمتی برایشان فراهم شده! و ما به دیوان عالی کشور نوشتیم که لااقل از نظر سوابق و پایه و گروه ما را نیز مانند آنها به حساب آورند، که پس از چند سال پاسخ آمد که درست عمل شده و شما حقی ندارید!
خدا را شکر که نه کیسهای دوخته بودیم و نه انتظاری داشتیم و نه خود را طلبکار میدانستیم، بالاخره شب و روز کار کردیم تا بدهکاریها را جبران کنیم و در تشکیلات دیگری از صفر شروع کردیم، و بازهم برای انجام وظیفه، دست به انتشار هفته نامه «نوید اصفهان» زدیم و باشد که گامی در راه خدمت به مردم برای خدا، برداشته باشیم.
«ما را به سخت جانی خود این گمان نبود» و نه کمکی از کسی و یا مقامی گرفتهایم، مؤسسات دولتی کوچکترین کمکی به ما نکردهاند، آگهیهای دولتی هم به اندازه بهای کاغذ و چاپ و فیلم و زینک و تمبر است، حال اگر برای کسی سوپاپ اطمینان یا عقده گشائی است، برای ما خون دل است و زمزمة عاشقانه، چه کنیم که بعضی چشم دیدنمان را ندارند و عدهای از موفقیت روزافزون ما نگرانند!
در هر صورت موفقیتهامان را در سایه آزادی اسلامی میدانیم، ما عاشق اسلامیم و شیفته انقلاب اسلامی و دوستدار مردان انقلاب، و خود را مؤثر در تکوین انقلاب اسلامی دانسته و برای نگهداری و حمایت از آن تلاش می کنیم و به هر وسیله ممکن روی میآوریم، و چون پدری مهربان هیچگاه از فرزند خود غافل نیستیم، اگر چه این فرزند نارسائیهایی داشته باشد، پدر بیشتر باید بدان فرزند توجه کند، متأسفانه شاهد بودیم که رنج کشیدگان انقلاب یکی پس از دیگری کنار رفتند و یا با اتهاماتی که اشاره شد، بدون آن که ملاکی مشخص باشد، خود از صحنه بیرون رفتند، و ما تا اینجا ماندهایم و از انقلاب خودمان طرفداری میکنیم و در برابر مشکلات میایستیم، تا به دست نامحرمان نیفتد، ریاست و مقام و نانش را نمیخواهیم،که پیش از اینها هم به همین مقدارها برای ما بود، از سال 1343 سردمداران ساواک، ریاستها و مقامهائی پیشنهاد میکردند و تنها میخواستند که در برابر آنها ساکت بمانیم، نه آنکه طرفدارشان باشیم، از ما نخواستند که برای آنها نامه (غلط کردم) بنویسیم، و در اصفهان کسی را سراغ نداشتیم که پیش از ما طعم تلخ جنایتهای دژخیمان شاه را چشیده باشد، و نظرمان انشاءالله خدا بوده و بس.
امروز هم همانیم و دلمان میخواهد کارهایمان برای خدا باشد و امید که برای خوش آمد کسی جز پروردگارمان سخنی نگوئیم و قلمی نزنیم و هرگز از کسی نترسیدهایم و تملقی نگفتهایم، و برای شهادت در راه خدا آماده بودهایم و برای ما چه فرق میکندکه منافقان، ساواکیها، سلطنتطلبها و ضد انقلابها تهمتمان زنند و زیر سؤالمان ببرند و نشریه ما را مسألهدار قلمداد کنند، هر کسی دوست دارد که ما در چارچوبه و کانال او بگنجیم، چون نوشتهای یا سخنی از ما مشاهده میکنند که موافق میل آنها است، به نظر خودشان طرفدار میشوند و چون مقاله دیگری را دیدند که در کادر فکری آنها نمیگنجد، اتهام فلان خط و بهمان دسته را میزنند و وقتی هیچ سرشان نشد، انقلابیترین حرکتها را لیبرالی توصیف میکنند و ما که خرمان به این گِلها نخوابیده، نه مرید کسی هستیم و نه مراد دیگری، نه مدعی و نه صاحب نظر، هر چه را وظیفه تشخیص بدهیم، انجام میدهیم، به عواقب آن هم کاری نداریم، ما از بالا به همه حوادث نگاه میکنیم، بدیها را محکوم و از خوبیها تأیید داریم. تا توان داریم، مینویسیم، میگوئیم، از انقلابمان دفاع میکنیم، تا وقتی که زبانمان باز و قلممان آزاد است به حرکت ادامه میدهیم و از نظام اسلامی و راه امام راحلمان طرفداری میکنیم، حالا اگر کج سلیقهها، بداندیشها، فرصتطلبها، انحصارگرها، باندبازها، خطیها و مزدورها مخالف باشند ما که برده و بنده کسی نیستیم، افتخار ما از آغاز مبارزاتمان از سالهای 1330 و از زمان ملی شدن صنعت نفت تا امروز، بندگی خدا و خدمت به مردم و آزادگی و استقلال فکری بوده است و تا پایان عمر هم چنین خواهد بود، انشاءالله.
و قطعا برای ریاستها، مقامها و درآمدها، عقیده خود را نمیفروشیم، و زیر پرچم کسی سینه نمیزنیم، از بدیها قاطعانه بد میگوئیم و خوبیها را میستاییم، و اگر روزی احساس کنیم که نظام ممکن است زیر سؤال برود، ساکت میمانیم و به جایش و در موقعیت مناسب فریادمان را بلند میکنیم.
اما (حسود را چه کنم، کو به رنج خویش دراست) و ما به هیچ چیز جز خدا و انجام تکلیف، و اجرای وظیفه توجه نداریم.
و تشکر داریم از این همه استقبال مردم، از این چهار صفحه پر از خطا و سهو و اشتباه، ولی سرشار از خلوص و صمیمیت، امکانات اصفهان بیش از این اجازه چاپ و توزیع را نمیدهد، در حال حاضر حتی نمیتوانیم نیازهای روزنامه فروشی ها را تأمین کنیم و قبول اشتراکمان با هزینه روزافزون پست با دشواری انجام میشود، ولی با اتکال به خدای بزرگ و حمایت مردم، سعی میکنیم روز به روز کارمان بهتر شود و گامهامان ثابت بماند، ما با نوشتن و شما باتشویق و تأیید و راهنمایی و دعا، همگام بتوانیم انقلاب اسلامی ایران را به اهداف نهائی آن که اجرای عدالت است برسانیم و بدینوسیله فرهنگ جامعه را بیش از پیش شکوفا سازیم.
انشاءالله
فضل الله صلواتی – اسفندماه 1369
(سرمقاله هفته نامه «نوید اصفهان»، چهارشنبه 15 اسفندماه 1369، شماره 130)
نوید اصفهان دو ساله شد!
نوید اصفهان دو ساله شد!
« منتشر شده در تاریخ 16 اسفندماه سال 1368»
....گرچه برخی خدا و قیامت و ولایت، برایشان دکان است و امروز وسیله خودنمائی و مطرح شدن و با هر تغییری به دنبال دُهل میدوند و توجیه میکنند و تعجب از این که چرا من اسباب دست خط و دار ودسته و باند و گروه آنها قرار نمیگیرم و برادر! اگر قرار بود جز مسیر خدا و انقلاب اسلامی در کادری جای داشته باشم، به این راحتی نمیتوانستم حرفم را بزنم و آنچه را وظیفه تشخیص میدهم و وظیفه شرعی میدانم، به اطلاع همگان برسانم....
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ» من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوى او بازمى گردم. (هود،88)
دوسال از شروع کار هفته نامه کوچک «نویداصفهان» گذشته است در این مدت سعیمان بر آن بود که از دردها و رنجهای مردم بگوئیم و زبان مردم و تذکری باشیم برای اهل بینش و بصیرت که تذکر، مؤمنان را مفید افتد «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و در مسیر آگاهی مردم و روشن کردن راه آنها و برطرف کردن شائبهها و بدعتها تا حد امکان قدم برداشتیم، هر چه گفتنی داشتیم گفتیم، نزد خدا، وجدان و مردم خود، روسپیدیم که سخنی ناگفته نگذاشتهایم و تملق کسی را نگفتیم و چاپلوسی نکردیم و به کسی اهانت ننمودیم و آنچه در توانمان بود و تشخیص میدادیم، برای اصلاح جامعة خویش بیان کردیم «وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ» انتقادهای سازنده، گاهی خشن، گاهی برادرانه و صمیمانه، یا با کنایه و یا صریح، به هر صورتِ ممکن، مطلب خویش را بیان کردیم، از آزادی، از استقلال و جمهوری اسلامی، قاطعانه حمایت کرده و از شرایط موجود، از کمبودها، ضعف مدیریتها، بیبرنامگیها، اجحافها، گرانی، تورم، شغلهای کاذب، ثروتاندوزیهای ناحق، عنایت بیش از حد به شعارها، بیتوجهی به خواست مردم و... انتقاد کردیم.
از نهادها و حرکتهای انقلابی و اندیشهها و بینشهای واقعگرایانه و علمی و از مظلومان و مستضعفان طرفداری نمودیم، هرچه را میدانستیم، یادآور شدیم، اگر نکتهای ناگفته ماند، صلاح نظام را در آن ندیدیم که بیشتر بگوئیم و پردهدری کنیم، چون ما عاشق نظام اسلامی هستیم و سرباز انقلاب و گاهی لازم است که اسراری تا موقع خود سرپوشیده باقی بماند، که مبادا خدای ناکرده دشمن بهره گیرد و مبادا که مدیران لایق تضعیف شوند و کل حاکمیت زیر سؤال برود، شاید بیشترین انتقاد را داشتیم و کوچکترین حرکت سردمداران حکومت را نادیده نگرفتیم و اگر به نظرمان ناقص بود، نقد و بررسیش کردیم، الحمدلله از کسی نترسیدهایم و مطیع و منقاد سروری و یا رئیسی جز در راه حق نبودهایم، با قدرت ایمان به یاری حق مطالب را بیان کردیم.
در ظرف این دوسال از دستاندرکاران کسی به ما اخطاری نداد و مسئولی اعتراضی نداشت، عالم فقیهی به ما انتقادی نکرد و در جامعة اسلامی که آزادی فکر اساس است، باید چنین هم باشد، اگر کسی معترض بود بچههای احساساتی و گاهی کم سواد و بعضی خطیهای انقلابی بعد از انقلاب بودند، تهمت زدند، نسبت دروغ دادند، بدحرفی و کارشکنی کردند ولی ما که چشم و دلمان از بیحیائیها پر بود، ما که تهمت و افترا و فحشهای ساواکیها و منافقین و ضد انقلابیون را شنیده بودیم، دیگر این جوجهها را چندان به حساب نمیآوریم، که چرا دربارة نمایندگان مجلس و یا شورای نگهبان چنین گفتهای! و در خصوص سوءاستفاده صندوقهای قرضالحسنه چنان! و در خصوص آن مدیر بدین صورت و در مورد آن عالم روحانی بهدان بیان و برای شهرداری اینطور و برای ادارة برق آن گونه! و... که اصلا ککمان نگزید.
گویند پشهای روی فیلی نشسته بود، پس از مدتی پرواز کرد و از فیل معذرت خواست، فیل گفت: نه آمدنت را فهمیدم و نه رفتنت را! و ما که نه فیل هستیم و نه بزرگ، بلکه کوچکتر از گنجشک، بازهم آمد و رفت و وزوز پشهها را نفهمیدیم و به یاری خدا به کار خود ادامه خواهیم داد و کاش همیشه با آزادی بتوان حرف حق را گفت.
کسی میگفت: که در فلان جلسه برای تو چنین و چنان غیبت کردند و تهمت زدند و دروغ گفتند، گفتم: خوش به حال خود و اعمالشان، راهشان و رفتارشان و قیامتشان، گرچه برخی خدا و قیامت و ولایت، برایشان دکان است و امروز وسیله خودنمائی و مطرح شدن و با هر تغییری به دنبال دُهل میدوند و توجیه میکنند و تعجب از این که چرا من اسباب دست خط و دار ودسته و باند و گروه آنها قرار نمیگیرم و برادر! اگر قرار بود جز مسیر خدا و انقلاب اسلامی در کادری جای داشته باشم، به این راحتی نمیتوانستم حرفم را بزنم و آنچه را وظیفه تشخیص میدهم و وظیفه شرعی میدانم، با تیراژ بالای روزنامه نشر و به اطلاع همگان برسانم و مجبور بودم ملاحظه این آقا و آن بیبی و آن مقام و آن شخص را داشته باشم، افتخار من این است که بیش از هر مسلمان دیگری و بیش از هر دانشگاهی دیگری، از انقلاب نوشتهام و از آن حمایت کردهام و به موانع راه و فرصتطلبها و نامحرمها، هشدار دادهام و تا هنگامی که زبان در دهان دارم، از حق میگویم و تا هنگامی که قلم میچرخد، از انقلاب مینویسم و امپریالیسم و استکبار و ستمکاران و مفسدان را رسوا میکنم، اگر همه رنگ عوض کنند، اگر همه یک روز «زنده باد» و یک روز «مرده باد» بگویند و هر روز دنبال بادی و پرچمی باشند، منِ کوچک، منِ ذره، روی حرف اول خود میایستم و از آن دفاع میکنم.
من برای به ثمر رسیدن این انقلاب، جان و مال و جوانی و سلامتی دادهام، مثل فرزند دلبند، بدان وابسته و دلبستهام، نمیتوانم ببینم نااهلها، فرصتطلبها، هوچیها، راه بیفتند و سروصدا راه بیندازند و به انقلاب و انقلابیون توهین کنند، حتی اگر پدری، فرزندی نازیبا داشته باشد، آیا میتواند از آن دل برکند؟ و من عاشق این نظام و این انقلاب و این مسیر هستم و باید جانم را در راهش فدا کنم و حتی آبرویم را برای آن بدهم، آخر چه کنم نمیتوانم تحمل کنم، برخی با اعمال و رفتارشان، ناراضیتراشیشان، ضعف مدیریتشان، بیتقوائیشان، به انقلاب لطمه بزنند و خون شهیدان را پامال کنند.
برادری تلفن میزد که فلان و بهمان شغل برای تو سبک است و آبرو ریزی، گفتم: آیا بدان وسیله میتوانم به هدف و آرمانم و به انقلابم و به اسلام عزیزم خدمت کنم؟ گفت: آری. گفتم پس بگذار آبرویم را رویش بگذارم، «لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است».
این دو برگ کاغذ نشریه، وسیلهای است که حرفهای خود را مطرح کنیم، با همه اشتباهات و خطاها و سهوهائی که داریم، شاید چراغی باشیم که سوسوی مختصری دارد و با وابستگی وسائل و صنایع مرتبط روزنامه به خارج و خرید کاغذ و دیگر لوازم از دولت، اما به هر شکل و با هر مشکل تاکنون کارمان را ادامه دادهایم و حق را نوشتهایم و آنچه صلاح بوده مطرح کرده و نوشتهایم و اکثر مورد تشویق عالمان و عاقلان و آگاهان قرار گرفتهایم، نقدهای منصفانه و دلسوزانه آنان را پذیرفتهایم و مورد اعتراض فاسقان و جاهلان و سیاسیکارها بودهایم و به یاری خدا و همت مردم، راهمان را ادامه خواهیم داد، تا وقتی که بگذارندمان و امکاناتمان اجازه دهد و دست و زبانمان را نبندند، با همة سختیها و مشکلات میسازیم و میدانیم که در اجتماع هر که بخواهد کار و تلاش و فعالیت داشته باشد، حسودان و ورشکستگان به او اهانت میکنند، و آنکه هیچ کاری نکند و دست روی دست بگذارد، اشتباهی ندارد و به قول معروف، املای ننوشته، غلط ندارد.
از علاقمندانمان، دوستان و خریداران این نشریه مختصر و مصلحان جامعهمان، میخواهیم راهنمائیمان کنند، دعایمان کنند، توفیقمان را از خدا بخواهند، باشد که بتوانیم بدون وابستگی به همة دستهها و خطها، راه حقمان را دنبال کنیم.
«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَینَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»، پروردگارا، به ما صبر و استواری عنایت فرما و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر شکست کافران یاری بفرما. (بقره، 250) آمین
من الله التوفیق
فضل الله صلواتی – اسفندماه 1368
«سرمقاله هفته نامه «نوید اصفهان» چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1368، شماره 80»نوید اصفهان یک ساله شد !!!
نوید اصفهان یک ساله شد!!!
« منتشر شده در تاریخ 5 بهمن ماه 1367 »
کارنامة یکساله ما، خدا را شکر نمرة مردودی نداشت، گرچه برخی سخنهامان تلخ بود و برخی عزیزانمان را که دوستشان میداشتیم آزرد، ولی وظیفة معلم چه میتواند باشد؟ معلم و مربی که نمیتواند مطابق میل شاگردانش عمل کند!
آرزوی ما آن است که سیاهیها را از بین ببریم، تیرگیها را به روشنائی تبدیل کنیم «ان اُرید الاالاصلاح مااستعت و ما توفیقی الا بالله،علیه توکلت و الیه انیب»...(هود، 88)
ما که از آغاز هدفی جز آگاهی دادن و حمایت از دستاوردهای انقلاب اسلامی نداشته و نداریم و خواستیم که با بیان درد دلهای مردم و ارائه مطالبی از زبان آنها گامی هر چند ناچیز در راه خدمت به خلق برداریم و باشد که تذکری به مسئولان متعهد جمهوری اسلامی ایران داده باشیم که «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» (ذاریات،55) و خدا را شکر که در ظرف این یکسالی که گذشت موفق بودیم و سخنان و انتقادهای سازندهای از زبان مردم گفتیم و اهل ایمان و تقوا را بدان توجه دادیم و مردم نیز استقبالشان بینظیر بود و حتی بیش از تصور ما، با مراجعه حضوری، تلفن و نامهها، بیش از حد مورد محبّتمان قرار دادند و کارنامة یکساله ما، خدا را شکر نمرة مردودی نداشت، گرچه برخی سخنهامان تلخ بود و برخی عزیزانمان را که دوستشان میداشتیم آزرد، ولی وظیفة معلم چه میتواند باشد؟ معلم و مربی که نمیتواند مطابق میل شاگردانش عمل کند! هرچند که آنها را فوقالعاده دوست میدارد.
و چه کنیم که ما بیش از 30سال است که معلم هستیم و کوشا در راستای انقلاب اسلامی، به خود اجازة هر تذکری را میدهیم، تنها محبّتهای مسئولان و مردم بود که ما را تشویق به ادامة راه کرد، با این که مشکلات فراوان و راه پرسنگلاخ بود، گرانی کاغذ، چاپ و فیلم و زینک و متأسفانه همهاش وابسته، و جز مختصر کاغذی در حدود سه شماره در ابتدای کار، عنایتی ندیدیم و یک هفته را مدتی به دو هفته تبدیل کردیم.
ماشین تحریر که رایجترین کالا بود، از ما دریغ داشتند و نه صحیح بود و نه توان داشتیم که ما هم به بازار سیاه روی آوریم.
آرزوی ما آن است که سیاهیها را از بین ببریم، تیرگیها را به روشنائی تبدیل کنیم، با اینکه همة مقامات از جناب وزیر محترم ارشاد گرفته تا مسئولان محلی، همه دلشان میخواست به ما عنایتی داشته باشند، مسئول فعلی مطبوعات در تهران، شاید به خاطر نبودن امکانات، صریحاً اعلام داشتند که ما مسئول دادن کاغذ و دیگر امکانات نیستیم!!! پس چه کسی باید باشد؟ یعنی عمو برو و تو هم با بند و بست با یک جناح و یک گروه از بازار سیاه تهیه کن، تو مگر احتیاج نداری؟ برای رفع حاجتت باید که روباه مزاج باشی!
برادر محترم دیگری فرمودند، جرم شما این است که شهرستانی هستید، اگر در تهران بودید..... چنین و چنان.
و میبینید که هر ستون ما با مشاین خاصی تحریر میشودو با دقت فوقالعاده همکارانمان، باز هم غلطهائی به چشم میخورد و از هفتة پیش هم نوراعلی نور شد و پست که با «3ریال»، هر شمارة روزنامه را به مقصد میرساند، آن هم «10ریالش» کرد، مبارک باشد انشاالله، آقایان هم شرکتش کردهاند، مگر شرکت نفت که بنزین لیتری«6ریال» را «6تومان» کرد، طوری شد؟ شرکت محترم مخابرات هم میخواهند از قافله عقب نمانند و واقعا چه چیزشان از دیگران کمتر است!؟
شاید این دو برگ روزنامه و صدها دوبرگی دیگر، کاری انجام ندهد و پیش خود بگویند: آنقدر مثل ما گفتند و رفتند و شاید خبری هم نشد، نه کسی آمدنشان را فهمید و نه رفتنشان را، ولی دموکراسی را چگونه باید جلوه داد؟ آزادی را به چه صورت باید نشان داد؟ بالاخره با حزبی یا گروهی، با شعاری، یا نوشتهای و... شاید ما هم عقدههای خود را بدینوسیله خالی میکنیم، با کسی که سر جنگ نداریم، با کسی که نساختهایم، گاوبندی که نمیدانیم، چه باید کرد؟ کلاهمان پس معرکه است!
و مردم که پیوسته تشویق میکنند که بنویسیم، بلکه خطمان خوب شود، کدام خط! ما که عمرمان را در صف مقدم مبارزه با ظلم گذراندهایم به رهبری امام و حرکت مردم، به پیروزی رسیدیم حالا به صورتی هر کس باید آن را نگاهداردو ما این راه را انتخاب کردهایم و در خطر مبارزه هم که نان و حلوا خیر نمی کنند، همهاش درگیری است، همهاش محرومیت است، همه اش ناراحتی است و هر روزی به نوعی است، و بالاخره هر چه بگوئی یا بنویسی به دماغ کسی بر خورد می کند! پس باید آهسته بروی و آهسته بیائی که گربه شاخت نزند.
در هر صورت و با همة مشکلات تا آنجا که توان داریم پیش می رویم، قدم به جلو بر میداریم، حق میگوئیم و مردم را که به تعبیر حضرت امام- صاحبان اصلی انقلابند- پیوسته مطرح می کنیم و حتی با قرضی و به گرو گذاشتن کاسه و بشقابمان هم علیه فرصتطلبها و آنها که چهرة ملکوتی انقلاب اسلامی را آلوده می کنند، فریاد میزنیم ناله سر میدهیم، باشد که در قیامت نزد خدا و در این دنیا نزد وجدان خویش و تاریخ شرمنده نباشیم، از مردم شهید داده خجالت نکشیم که ما نیز خاموش باشیم و بر هر اشتباهی سرپوشی بگذاریم و مماشات کنیم و ما صریحا اعلام میکنیم:
آنها که با ناراضی کردن مردم، با ایجاد فساد در بین مردم، با برخوردهای نادرست با مردم و با عدم توجه به خواستههای مشروع مردم، با ایجاد گرانی و احتکار در بین مردم، با خشونتهای بیجا و ملایمتهای بیجا با مردم، با دادن مسئولیت به افراد نالایق و انحصاری کردن کارها و... به هر صورت باعث نارضایتیها و بدبینی افراد به انقلاب و اسلام میشوند، آنان به اسلام و ایران و انقلاب خیانت میکنند، اینها باید اصلاح شوند و باید محاکمه شوند، باید.... و ما با این گونه حرفها، جز خدا و مردان خدا، کس دیگری را برای خود باقی نمیگذاریم، زیرا: «گر حکم شود که مست گیرند...»
فضل الله صلواتی – بهمن ماه 1367
(سرمقاله هفته نامه «نوید اصفهان» چهارشنبه، 5 بهمن ماه سال 1367، شماره 23)