نوید اصفهان دو ساله شد!
نوید اصفهان دو ساله شد!
« منتشر شده در تاریخ 16 اسفندماه سال 1368»
....گرچه برخی خدا و قیامت و ولایت، برایشان دکان است و امروز وسیله خودنمائی و مطرح شدن و با هر تغییری به دنبال دُهل میدوند و توجیه میکنند و تعجب از این که چرا من اسباب دست خط و دار ودسته و باند و گروه آنها قرار نمیگیرم و برادر! اگر قرار بود جز مسیر خدا و انقلاب اسلامی در کادری جای داشته باشم، به این راحتی نمیتوانستم حرفم را بزنم و آنچه را وظیفه تشخیص میدهم و وظیفه شرعی میدانم، به اطلاع همگان برسانم....
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ» من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوى او بازمى گردم. (هود،88)
دوسال از شروع کار هفته نامه کوچک «نویداصفهان» گذشته است در این مدت سعیمان بر آن بود که از دردها و رنجهای مردم بگوئیم و زبان مردم و تذکری باشیم برای اهل بینش و بصیرت که تذکر، مؤمنان را مفید افتد «وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و در مسیر آگاهی مردم و روشن کردن راه آنها و برطرف کردن شائبهها و بدعتها تا حد امکان قدم برداشتیم، هر چه گفتنی داشتیم گفتیم، نزد خدا، وجدان و مردم خود، روسپیدیم که سخنی ناگفته نگذاشتهایم و تملق کسی را نگفتیم و چاپلوسی نکردیم و به کسی اهانت ننمودیم و آنچه در توانمان بود و تشخیص میدادیم، برای اصلاح جامعة خویش بیان کردیم «وَ النَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ» انتقادهای سازنده، گاهی خشن، گاهی برادرانه و صمیمانه، یا با کنایه و یا صریح، به هر صورتِ ممکن، مطلب خویش را بیان کردیم، از آزادی، از استقلال و جمهوری اسلامی، قاطعانه حمایت کرده و از شرایط موجود، از کمبودها، ضعف مدیریتها، بیبرنامگیها، اجحافها، گرانی، تورم، شغلهای کاذب، ثروتاندوزیهای ناحق، عنایت بیش از حد به شعارها، بیتوجهی به خواست مردم و... انتقاد کردیم.
از نهادها و حرکتهای انقلابی و اندیشهها و بینشهای واقعگرایانه و علمی و از مظلومان و مستضعفان طرفداری نمودیم، هرچه را میدانستیم، یادآور شدیم، اگر نکتهای ناگفته ماند، صلاح نظام را در آن ندیدیم که بیشتر بگوئیم و پردهدری کنیم، چون ما عاشق نظام اسلامی هستیم و سرباز انقلاب و گاهی لازم است که اسراری تا موقع خود سرپوشیده باقی بماند، که مبادا خدای ناکرده دشمن بهره گیرد و مبادا که مدیران لایق تضعیف شوند و کل حاکمیت زیر سؤال برود، شاید بیشترین انتقاد را داشتیم و کوچکترین حرکت سردمداران حکومت را نادیده نگرفتیم و اگر به نظرمان ناقص بود، نقد و بررسیش کردیم، الحمدلله از کسی نترسیدهایم و مطیع و منقاد سروری و یا رئیسی جز در راه حق نبودهایم، با قدرت ایمان به یاری حق مطالب را بیان کردیم.
در ظرف این دوسال از دستاندرکاران کسی به ما اخطاری نداد و مسئولی اعتراضی نداشت، عالم فقیهی به ما انتقادی نکرد و در جامعة اسلامی که آزادی فکر اساس است، باید چنین هم باشد، اگر کسی معترض بود بچههای احساساتی و گاهی کم سواد و بعضی خطیهای انقلابی بعد از انقلاب بودند، تهمت زدند، نسبت دروغ دادند، بدحرفی و کارشکنی کردند ولی ما که چشم و دلمان از بیحیائیها پر بود، ما که تهمت و افترا و فحشهای ساواکیها و منافقین و ضد انقلابیون را شنیده بودیم، دیگر این جوجهها را چندان به حساب نمیآوریم، که چرا دربارة نمایندگان مجلس و یا شورای نگهبان چنین گفتهای! و در خصوص سوءاستفاده صندوقهای قرضالحسنه چنان! و در خصوص آن مدیر بدین صورت و در مورد آن عالم روحانی بهدان بیان و برای شهرداری اینطور و برای ادارة برق آن گونه! و... که اصلا ککمان نگزید.
گویند پشهای روی فیلی نشسته بود، پس از مدتی پرواز کرد و از فیل معذرت خواست، فیل گفت: نه آمدنت را فهمیدم و نه رفتنت را! و ما که نه فیل هستیم و نه بزرگ، بلکه کوچکتر از گنجشک، بازهم آمد و رفت و وزوز پشهها را نفهمیدیم و به یاری خدا به کار خود ادامه خواهیم داد و کاش همیشه با آزادی بتوان حرف حق را گفت.
کسی میگفت: که در فلان جلسه برای تو چنین و چنان غیبت کردند و تهمت زدند و دروغ گفتند، گفتم: خوش به حال خود و اعمالشان، راهشان و رفتارشان و قیامتشان، گرچه برخی خدا و قیامت و ولایت، برایشان دکان است و امروز وسیله خودنمائی و مطرح شدن و با هر تغییری به دنبال دُهل میدوند و توجیه میکنند و تعجب از این که چرا من اسباب دست خط و دار ودسته و باند و گروه آنها قرار نمیگیرم و برادر! اگر قرار بود جز مسیر خدا و انقلاب اسلامی در کادری جای داشته باشم، به این راحتی نمیتوانستم حرفم را بزنم و آنچه را وظیفه تشخیص میدهم و وظیفه شرعی میدانم، با تیراژ بالای روزنامه نشر و به اطلاع همگان برسانم و مجبور بودم ملاحظه این آقا و آن بیبی و آن مقام و آن شخص را داشته باشم، افتخار من این است که بیش از هر مسلمان دیگری و بیش از هر دانشگاهی دیگری، از انقلاب نوشتهام و از آن حمایت کردهام و به موانع راه و فرصتطلبها و نامحرمها، هشدار دادهام و تا هنگامی که زبان در دهان دارم، از حق میگویم و تا هنگامی که قلم میچرخد، از انقلاب مینویسم و امپریالیسم و استکبار و ستمکاران و مفسدان را رسوا میکنم، اگر همه رنگ عوض کنند، اگر همه یک روز «زنده باد» و یک روز «مرده باد» بگویند و هر روز دنبال بادی و پرچمی باشند، منِ کوچک، منِ ذره، روی حرف اول خود میایستم و از آن دفاع میکنم.
من برای به ثمر رسیدن این انقلاب، جان و مال و جوانی و سلامتی دادهام، مثل فرزند دلبند، بدان وابسته و دلبستهام، نمیتوانم ببینم نااهلها، فرصتطلبها، هوچیها، راه بیفتند و سروصدا راه بیندازند و به انقلاب و انقلابیون توهین کنند، حتی اگر پدری، فرزندی نازیبا داشته باشد، آیا میتواند از آن دل برکند؟ و من عاشق این نظام و این انقلاب و این مسیر هستم و باید جانم را در راهش فدا کنم و حتی آبرویم را برای آن بدهم، آخر چه کنم نمیتوانم تحمل کنم، برخی با اعمال و رفتارشان، ناراضیتراشیشان، ضعف مدیریتشان، بیتقوائیشان، به انقلاب لطمه بزنند و خون شهیدان را پامال کنند.
برادری تلفن میزد که فلان و بهمان شغل برای تو سبک است و آبرو ریزی، گفتم: آیا بدان وسیله میتوانم به هدف و آرمانم و به انقلابم و به اسلام عزیزم خدمت کنم؟ گفت: آری. گفتم پس بگذار آبرویم را رویش بگذارم، «لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است».
این دو برگ کاغذ نشریه، وسیلهای است که حرفهای خود را مطرح کنیم، با همه اشتباهات و خطاها و سهوهائی که داریم، شاید چراغی باشیم که سوسوی مختصری دارد و با وابستگی وسائل و صنایع مرتبط روزنامه به خارج و خرید کاغذ و دیگر لوازم از دولت، اما به هر شکل و با هر مشکل تاکنون کارمان را ادامه دادهایم و حق را نوشتهایم و آنچه صلاح بوده مطرح کرده و نوشتهایم و اکثر مورد تشویق عالمان و عاقلان و آگاهان قرار گرفتهایم، نقدهای منصفانه و دلسوزانه آنان را پذیرفتهایم و مورد اعتراض فاسقان و جاهلان و سیاسیکارها بودهایم و به یاری خدا و همت مردم، راهمان را ادامه خواهیم داد، تا وقتی که بگذارندمان و امکاناتمان اجازه دهد و دست و زبانمان را نبندند، با همة سختیها و مشکلات میسازیم و میدانیم که در اجتماع هر که بخواهد کار و تلاش و فعالیت داشته باشد، حسودان و ورشکستگان به او اهانت میکنند، و آنکه هیچ کاری نکند و دست روی دست بگذارد، اشتباهی ندارد و به قول معروف، املای ننوشته، غلط ندارد.
از علاقمندانمان، دوستان و خریداران این نشریه مختصر و مصلحان جامعهمان، میخواهیم راهنمائیمان کنند، دعایمان کنند، توفیقمان را از خدا بخواهند، باشد که بتوانیم بدون وابستگی به همة دستهها و خطها، راه حقمان را دنبال کنیم.
«رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَینَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»، پروردگارا، به ما صبر و استواری عنایت فرما و ما را ثابت قدم بدار و ما را بر شکست کافران یاری بفرما. (بقره، 250) آمین
من الله التوفیق
فضل الله صلواتی – اسفندماه 1368
«سرمقاله هفته نامه «نوید اصفهان» چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1368، شماره 80»