زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

سخنرانی دکتر صلواتی در مراسم گرامیداشت آیت الله هاشمی رفسنجانی

دکترصلواتی:

از دست دادن هاشمی رفسنجانی زود بود

متن خبر در ایسنا
تصاویر این مراسم در ایسنا
متن خبر در خبرگزاری ایکنا
تصاویر خبرگزاری ایکنا از مراسم
روزنامه همدلی
پایگاه تیتر نو
نخستین فرماندار اصفهان پس از انقلاب با تاکید بر این موضوع که خاطرات آیت الله هاشمی در واقع تاریخ انقلاب است، گفت: زود بود که ایشان را از دست دادیم و زود بود ایشان کشور را تنها گذاشت

به گزارش خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان، فضل الله صلواتی شامگاه گذشته (پنجشنبه) در مجلس گرامی داشت آیت الله هاشمی رفسنجانی در مسجد اعظم حسین آباد اصفهان اظهار کرد: ما دیگر مثل بهشتی، مطهری، طاهری، منتظری و هاشمی نمی بینیم. آیا امکان دارد که چهره های مبارزی که زندگی خود را برای اسلام و ایران گذاشتند داشته باشیم.

وی افزود: هاشمی خود امیرکبیر ایران بود او ثروتش را در انقلاب برای زندانیان در نظر گرفت و شرکتی تاسیس کرد که درآمد آن خرج زندانیان شد. او با اینکه روحانی بود در مورد امیرکبیر نوشت و هنگام نوشتن از امیرکبیر پس از 150 سال گریه کرد او عاشق ایران بود.

صلواتی تصریح کرد: آیت الله هاشمی رفسنجانی قبل از انقلاب آن همه زندان شکنجه و ناراحتی را تحمل کرد و بعد از انقلاب هم که اینگونه شد. ایشان به معنای واقعی آیت الله بود و نشرهای بسیار فراوانی هم داشت که نمونه هایی از آن کتاب امیرکبیر و اولین کتاب در حمایت از فلسطین به نام فلسطین بود.

وی با تاکید بر این موضوع که خاطرات آیت الله هاشمی در واقع تاریخ انقلاب است، گفت: زود بود که ایشان را از دست دادیم و زود بود ایشان کشور را تنها گذاشت البته خدا پشتیبان این کشور و انقلاب هست اما کو بهشتی دیگر؟، کو مطهری دیگر؟ کو طاهری دیگر؟ آیا توانسته ایم در این سال ها چهره هایی این چنینی تربیت کنیم.

اولین فرماندار اصفهان پس از انقلاب با اشاره به اینکه آقای هاشمی در دیدار با بنده بارها بر این موضوع که انقلاب مهم است، تاکید کرد، ادامه داد: به فرزندان او اهانت شد، اما چیزی نگفت چراکه برای او اصل، خدا و مردم بودند او سرا پا سوز و سرا پا درد بود. پس از امیرکبیر، مدرس، مصدق و بازرگان آیت الله هاشمی برای این کشور خیلی دلش می سوخت.

صلواتی با اشاره به اینکه هاشمی یک روحانی بی نظیر در ایران دوستی و کشور دوستی بود، تصریح کرد: او محور و در واقع استخوان کشور محسوب می شد. تا کسی هاشمی شود خیلی مسیر باید برود اگر هاشمی سر کار بود مشکل یمن، سوریه و عراق حل بود او با دوستی و صمیمیت کارها را پیش میبرد.

مصاحبه ایکنا با فضل الله صلواتی در خصوص رحلت آیت الله هاشمی رفسنجانی


متن خبر در خبرگزاری ایکنا
گروه سیاست واقتصاد: یک فعال سیاسی و از مبارزان دوران انقلاب گفت: آیت‌الله هاشمی بعد از دوران جنگ و به‌عنوان رییس جمهور کشور، نهایت تلاش را در راه سازندگی کشور داشتند و به معنای واقعی، سردار سازندگی بود.
فضل‌الله صلواتی، فعال سیاسی و از مبارزان دوران انقلاب در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از اصفهان، با تسلیت به مناسبت درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، اظهارکرد: از سال‌ها پیش ایشان را از نزدیک می‌شناختم و در برخی از مبارزات و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام(ره) با ایشان همکاری نزدیک داشتم.
وی افزود: ایشان تمام وجودش محو در انقلاب و طرفدار تحول و دگرگونی بود و علاقه‌ و ارادت شدیدی به امام(ره) داشتند و سنخیتی کامل بین ایشان و امام(ره) وجود داشت.
این نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی بیان کرد: امام(ره) قبل از انقلاب، علاوه بر آیت‌الله منتظری، به آقای هاشمی هم توجه خاصی داشتند. ایشان نیز آن زمان، زندان و شکنجه‌های زیادی را متحمل شدند.
صلواتی ادامه داد: در همان دوران انقلاب، مرحوم هاشمی خانه‌هایی را در قم می‌ساختند و به طلبه‌هایی که زندان رفته بودند و خانه نداشتند، می‌دادند و به خانواده زندانیان کمک می‌کردند.
وی گفت: ایشان قبل از انقلاب و برای پیروزی انقلاب سنگ تمام گذاشتند و در این راه ثابت قدم بودند و آن زمان فکر نمی‌کردند که روزی خود به مسئولیت‌های مهم دست پیدا می‌کنند.
وی ادامه داد: ایشان، بعد از انقلاب از نزدیک‌ترین شخصیت‌ها به امام(ره) بودند و در مسئولیت‌های مهم از جمله دوران جنگ هشت ساله، ایفای نقش کردند. 
وی با اشاره به اینکه ایشان در دوره اول مجلس شورای اسلامی مدیریت خوبی داشتند، چون آن مجلس به لحاظ ترکیب نمایندگان از گرایش‌های سیاسی مختلف، حساسیت‌های خاصی داشت. وی در این مجلس لوایح و  طرح‌های زیادی را نیز به تصویب رساندند.
صلواتی ادامه داد: آیت‌الله هاشمی بعد از دوان جنگ و به عنوان رییس جمهور کشور،  نهایت تلاش را در راه سازندگی کشور داشتند و به معنای واقعی، سردار سازندگی بود. 
این استاد دانشگاه تصریح کرد: همان‌طور که ما امیرکبیر، مصدق و بازرگان  را  از سیاست‌مداران و قهرمانان ملی می‌دانیم، آیت‌الله هاشمی هم یکی از قهرمانان ملی ایران و سیاست‌مداران موفق بودند، این را نیز باید در نظر گرفت که  هر کسی در زندگی خود، نقاط ضعف و خطاهایی دارد، اما در مجموع معدل ایشان، معدل بالایی بود و خدمت‌گذار لایقی برای ملت ایران بودند.
وی گفت: ایشان بعد از رحلت امام(ره)  همراه و یار مقام معظم رهبری بودند و با دوستی و برادری‌های خودشان توانستند موفقیت‌هایی را برای کشور به ار مغان بیاورند. مردم  ایران بزرگ و نخبه‌ای را از دست دادند که  چهره و یکی از ستون‌های انقلاب بود.

آیت الله هاشمی رفسنجانی یک چهره ملی در تاریخ ایران است

فضل الله صلواتی:
آیت الله هاشمی رفسنجانی یک چهره ملی در تاریخ ایران است

متن خبر در خبرگزاری ایسنا

نخستین فرماندار اصفهان در بعد از انقلاب گفت: روحیه هاشمی رفسنجانی به روحیه امام راحل بسیار شبیه بود به طوری که امام خمینی (ره) همیشه از ایشان به نیکی یاد می کردند.


فضل الله صلواتی در گفت و گو با خبرنگار ایسنا منطقه اصفهان در خصوص شخصیت مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی، اظهار کرد: ایشان یکی از قهرمانان ملی و از رنج کشیدگان قبل از انقلاب بودند که در زندان های رژیم ستم شاهی شکنجه شدند، اما دست از آرمان خود که همان پیروزی انقلاب بود برنداشتند. هاشمی رفسنجانی برای آزادی ملک و ملت نهایت تلاش خود را کرد و با نوشتن کتاب هایی مانند سرگذشت فلسطین، روحیه انقلابی خود را به همگان نشان داد.

وی افزود: در دوران جوانی که به سربازی اعزام می شوند در پادگان تبلیغات زیادی علیه رژیم شاه کردند و بعد از سربازی تا سال 57 به طور مرتب از سوی ساواک تحت فشار بودند.

این مبارز قبل از انقلاب گفت: ایشان از نظر علمی در جایگاه رفیعی قرار داشتند و در محضر عالمان بزرگی دروس حوزوی را به اتمام رساندند.

صلواتی با بیان اینکه هاشمی رفسنجانی با امام راحل رابطه بسیار نزدیکی داشت، تصریح کرد: روحیه ایشان به روحیه امام راحل بسیار شبیه بود به طوری که امام خمینی (ره) همیشه از ایشان به نیکی یاد می کردند.

نخستین فرماندار اصفهان در بعد از انقلاب، گفت: بعد از پیروزی انقلاب ایشان یار و مشاور امام راحل بودند به طوری که هیچ گاه امام را در رخدادهای گوناگون تنها نگذاشتند.

وی افزود: مرحوم هاشمی رفسنجانی روی تمام مسایل با نهایت دقت و مردم دوستی فعالیت می کرد و سعی می کرد هر کاری را که انجام می دهد به نحو احسن و برای رضای خدا انجام دهد.

این مبارز قبل از انقلاب، تاکید کرد: ایشان با تمام وجود در 8 سالی که رییس جمهور بودند کشور را اداره کردند به طوری که بسیاری از امور و مشکلات با تدبیر ایشان حل شد و این خدمات ارزنده آنقدر زیاد بود که مرحوم آیت الله سید جلال الدین طاهری، امام جمعه فقید اصفهان به ایشان لقب سردار سازندگی دادند.

صلواتی گفت: بعد از رحلت امام (ره) ایشان برای اینکه اوضاع کشور به هم نریزد تلاش های زیادی کردند و همیشه در کنار رهبری بودند و مشاوره های خوبی را به معظم له می دادند. البته نباید فراموش کرد که برخی افراد نا آگاه به مسائل کشور جسارت های زیادی به ایشان کردند و شعارهای بدی را علیه آن یار دیرین امام و انقلاب سر دادند.

نخستین فرماندار اصفهان در بعد از انقلاب با بیان اینکه ما نباید خدمتگزاران واقعی کشور را فراموش کنیم، گفت: البته ما هیچ کس را معصوم نمی دانیم و معتقدیم همه ممکن است اشتباه کنند، اما این اشتباهات را همیشه باید در قیاس با خوبی های افراد سنجید. ایشان به درستی لقب امیر کبیر گرفته بودند و یک چهره ملی و فراموش نشدنی در تاریخ ایران هستند. ما نباید خدمتگزاران واقعی کشور را فراموش کنیم.

پیام تسلیت دکتر فضل الله صلواتی به مناسبت درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی(ر-ه)


«  انالله و انّا الیه راجعون   »


از شمار دو چشم یک تن کم

و ز شمار خرد هزاران بیش

ارتحال عالم مجاهد، دانشمند فرزانه، قهرمان ملک و ملت، یار امام و رهبری، همراه اصلاحاتیان و همگام با اعتدالیان، امیرکبیر زمان، فقید سعید:


آیت الله حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی (رحمت الله علیه)


را به ملت ایران، به مبارزان و مجاهدان راه آزادی، به رنج کشیدگان و زندان رفته های دوران انقلاب، به خانواده مظلوم آن مرحوم، تسلیت گفته و  از پیشگاه خدای بزرگ برای وی علو درجات خواستار است.

اصفهان - فضل الله صلواتی

19 دیماه سال 1395


‍به یاد، زنده یاد، رضا ارحام صدر + تصاویر اساتید

به یاد زنده یا رضا ارحام صدر


فضل الله صلواتی

نشانی کانال تلگرام:

https://telegram.me/FazlollahSalavati

 

      در هفته آخر آذرماه امسال، مردم اصفهان شاهد درگذشت هنرمندی بودند که بیش از نیم‌قرن در مجالس و محافل آنها شادی‌آفرین بود و لبخند بر لب‌ها می‌نشانید. هرکس چهرۀ بشّاش او را می‌دید، ناخودآگاه به خنده می‌افتاد.
و در اسلام کدام عبادتی را سراغ داریم که با ارزش‌تر از شادکردن مردم باشد؟پیامبر گرامی اسلام (ص) پاداش شادکردن مردم را بهشت می‌داند و در محیطی‌ که از در و دیوارش غم می‌بارد و هر دم غمی نو به مبارک‌باد انسان می‌آید، ازنداری، بیکاری، فساد، انحراف، ناامنی‌ها، فرار مغزها، کینه‌ها، ضعف مدیریت‌ها، دشمنی‌ها، حسدها، تجاوزها، دروغ‌ها، زورگویی‌ها، خودمحوری‌ها، باندبازی‌ها، رنج‌های مردم غزّه، عراق، افغانستان و از... دیگر کجا برای کسی جای شادی و نشاطی باقی می‌ماند؟ انسان به کجا برود که غم نباشد؟

به قمصر آمـدم تا غـــم سر آیـــد

                        ندانستـم کـه غـم تا قمصر آیـد

وقتی کسی باشد که لحظاتی این کابوس را بشکند و غم‌ها را بزداید، چقدر ارزش دارد؟ دست‌کم ساعتی چهره‌هایی را گشاده کند و قیافه‌های افسرده را بشّاش نماید، دقایقی غم را از درون قلب غمزدگان بیرون برد.

مرحوم رضا ارحام‌صدر، چنین بود حضورش، نمایش‌هایش، طنزهایش، جلسه‌آرایی‌هایش، لطایف و ظرایفش، همه دل انگیز و شادی آور بودند.

ارحام صدر در سال 1302 در اصفهان متولد شد و کار بازیگری را در روی صحنة تئاتر از هجده‌سالگی در مدرسة کالج اصفهان شروع کرد، پس از گرفتن دیپلم از سال 1320 به بعد زیر نظر اساتید فن تئاتر اصفهان،زنده‌یادان علی‌اصغرجهانشاه (پدر همسرش)، ناصر فرهمند، علی‌محمد رجایی و محمد رفیعی، استعداد خود را در رشته بازیگری به کمال رسانید و به مدت بیست‌سال در تئاتر سپاهان با محبوبیّت کامل به کار خود ادامه داد و سپس در سالن نمایش دیگری با گروه هنری ارحام‌صدر تا پیروزی انقلاب به شادکردن و خنداندن مردم پرداخت. ارحام از سال 1328 که رادیو اصفهان راه‌اندازی شد به‌عنوان گوینده رادیو برگزیده شد و اخبار و برخی مطالب ادبی، اجتماعی و طنز را به‌طور زنده از رادیو اصفهان پخش می‌کرد.
به‌ یاد دارم که روز بیست‌وهشتم مرداد 1332 که کودتاگران آمریکایی و انگلیسی با دست لمپن‌ها کودتایشان را به ثمر رساندند در تهران همان اوایل روز رادیو اشغال شد، ولی در اصفهان تا اول‌ شب ارحام پیوسته با صدای بلند اعلام می‌کرد: "ملت ایران مطمئن باشید که مصّدق پیروز است" و مردم را دعوت به مقابله با کودتاگران می‌کرد، گرچه آن روز آخرین روز گویندگی او بود، ولی همچنان مصدقی باقی‌‌ماند و از تفکّر ملی‌گرایی و اندیشه‌های مصّدق حمایت می‌کرد.
از شهریور1320 تا سال 1333 بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و شاعران کشور تحت‌تأثیر افکار انترناسیونالیست حزب‌توده و جهان وطنی آن قرار گرفته بودند و به آرمان‌های ملّی، ایرانی و دینی بی‌توجه شده بودند، ولی رضا ارحام‌صدر قاطعانه در برابر آنها می‌ایستاد و در نمایش‌های خود، اندیشه‌های آنان را نقد ‌کرده و ایران‌دوستی را القا و حبّ وطن را تبلیغ می‌کرد.
با اینکه گاه و بیگاه شاه و درباریان و برخی مقام‌های آن زمان به تماشای تئاتر او می‌آمدند و او را تشویق می‌کردند، ولی او هیچ‌گاه خود را به آنها نفروخت و اسباب دست و مطیع اوامر آنها نشد و همواره آزاده زیست.

در دوران جوانی دوست همکلاسی داشتم که در تئاتر ایشان کار می‌کرد، گاهی مرا همراه خود به محل تمرین او می‌برد، می‌دیدم که ارحام در پشت صحنه، اول وقت نمازش را می‌خواند و تا این اواخر خودش گفته بود، که همواره نماز اول وقتش ترک نشده و تا وقتی‌که توان داشته روزة ماه رمضانش نیز ترک نشده، به حج خانة خدا رفت، در منزلش روضة هفتگی داشت و حقوق الهی را می‌پرداخت و واقعاً راست می‌گفت و درستکار بود. در مواردی که خود من ناظر بودم، تعجب می‌کردم که در آن زمان و در آن محیط، هنرپیشه‌ای به این صورت مقیّد به کارهای عبادی خود باشد،از این جهت قطعاً بی‌نظیر بود.

در این اواخر در جمعی که من هم حاضر بودم گفت در این هشتاد و چند سال عمر، لب به مشروب نزده‌ام، قمار نکرده‌ام و هرگز دنبال زنان و دختران مردم نبوده‌ام و هرگز عمل منافی عفت انجام نداده‌ام، که باعث شگفتی حاضران شد.
در زمان شاه، وقتی می‌خواستند برای فقرا یا زلزله‌زده‌ها اعانه جمع کنند، ارحام میان‌دار بود و به خاطر محبوبیتی که داشت مردم بی‌دریغ کمک می‌کردند.

آن وقت‌ها که ما حزب‌اللهی و سختگیر بودیم، بازی‌کردن او را با زنان و دختران آن‌چنانی در تئاتر نمی‌توانستیم تحمّل کنیم و او را زن‌باره و امثال آن تلقی می‌کردیم، در صورتی که بی‌حجابی، در ادارات، دانشگاه، مدارس و همه‌جا رایج بود، اصلاً زنی را با چادر یا حجاب اسلامی به ادارات راه نمی‌دادند و تا سال 1356 اصلاً خانمی با چادر در دانشگاه نمی‌توانست حاضر شود و این تماشاخانه‌ها هم مانند دیگر جاهای شهر بود و نمی‌شد زنی را که نقش بدکاره‌ها را بازی می‌کرد، با حجاب و روسری روی صحنه آورد و اگر هم چنین عملی انجام می‌شد، باعث اهانت و تمسخر زنان محجّبه و اعتراض اقشار مذهبی می‌گردید.


نمایشنامه‌های ارحام همه عبرت‌آموز و دارای حسن عاقبت و نتیجه‌گیری صحیح بود. و عموماً در آنها نقد اعتیاد، احتکار، ریاکاری، ثروت‌اندوزی، بی‌غیرتی، بی‌ناموسی، فساد اداری، بی‌توجّهی به خانواده، انحراف اخلاقی، تعصّب بی‌جا، ظلم‌گرایی و... به عمل می‌آمد.

او تا سال 1342 از دانشکدة ادبیات اصفهان لیسانس خود را گرفت و به مسائل سیاسی روز و یا اختلاف‌های مذهبی نمی‌پرداخت، خود را درگیر مسائل حکومتی نمی‌کرد، گرچه گاه‌ و بیگاه حکومتی‌ها اخطارهایی به او می‌دادند.
با اینکه او از عیب مبّرا نبود، نمایشنامه‌های اوعموماً امر به معروف و نهی از منکر و با بیان طنز شیرین و نکته و لطیفه همراه بود، آبروی کسی برده نمی‌شد و اثرگذار هم بود و من کم‌وبیش اثرش را در علاقه‌مندان به او می‌دیدم. تا پیش از سال 1350 که زندان‌های مداوم و تبعید از اصفهان برای من بیش آمد، گاهگاهی به برنامه‌های او دعوت می‌شدم و ناظر اثرگذاری کار او در مردم بودم.

اوایل انقلاب برخی تندروها او را نیز مورد حمله قراردادند، ولی چیزی که باعث مجرمیّت ارحام‌صدر باشد در پروندة او نیافتند، ولی بی‌سلیقگی که در مورد او اعمال شد آن بود که اجازة اجرای برنامه‌های نمایشی او را در اصفهان ندادند، ولی هرجا که می‌رفت مورد استقبال شدید مردم و حتی جوانانی قرار می‌گرفت که حتّی برنامه‌های او را ندیده بودند، گرچه پس از مرگ او هم برخی باندهای تنگ‌نظری که همة مردم را بد می‌دانند و همه را طرد می‌کنند از او بد گفتند و طاغوتیش دانستند.
با حمایت برخی نهادهای انقلابی نمایش‌هایی با گروه خود در جزیرۀ کیش، دبی، آلمان، اسکاندیناوی، کانادا، آمریکا، بلژیک، انگلستان و... انجام داد که مورد توجه فوق‌العادة تماشاچیان ایرانی قرارمی‌گرفت، نام نمایش او در آمریکا "ارحام‌صدر رئیس‌جمهور آمریکا می‌شود" بود و عکس او را روی کاغذهایی به شکل دلار چاپ و تبلیغ کرده بودند. از او خواسته می‌شد که در آمریکا یا اروپا بماند و مثل دیگر هنرمندان مهاجر، صاحب پول و ثروت کلان شود، ولی ارحام‌صدر ترجیح می‌داد که در ایران و بویژه اصفهان و در میان مردمی باشد که به او علاقه‌مند بودند و می‌گفت که دوست دارم در این خاک بمیرم و در همین اصفهان دفن شوم و دیدیم با آن تجلیل و احترام فوق‌العاده‌ای که مردم اصفهان در مراسم تشییع، تدفین، سوم و هفتم او انجام دادند، نشان دادند که او در قلب مردم جا دارد و هر کجا که خاک و مدفن او باشد، در قلب مردم است.
او به معنای واقعی انسان بود و متواضع، دوستدار و عاشق مردم و همان تواضع و مردمی‌بودن او بود که عزیزش کرده بود.
من خود ناظر بودم که وقتی از سفرهای هنری با چمدان‌های پر از دلار برمی‌گشت پس از پرداختن دستمزد همکارانش، همة در آمد سفرها را طی چکی به خیریّه‌های اصفهان ازجمله کمیتة امداد امام‌خمینی(ره) پرداخت می‌کرد، که یکبار‌ به او گفتم : پس چقدر برای خودت گذاشته‌ای؟ گفت من دیگر نیازی ندارم و همان حقوق بازنشستگی بیمه برای من و خانم کافی است. او افزون بر خیریّه‌ها به خانواده‌های آبرومند فقیر هم کمک‌های مادی بسیاری داشت و سعی داشت که پنهان بماند.
از کارهای مهم دیگر حاج‌رضا ارحام‌صدر در اصفهان تبدیل کاروانسرای آماده‌گاه به هتل زیبای عباسی بود. در زمان شاه در محل کاروانسرای آماده‌گاه، گروهی از نظامیان را آماده می‌گذاشتند که اگر لازم باشد برای سرکوبی مردم از آنها استفاده کنند.
خود من شاهد بودم که روز سی‌تیر سال 1331 و 28 مرداد سال 1332 تظاهرکنندگان طرفدار مرحوم دکتر مصدق را دستگیر و به این محل می‌بردند و در آنجا کتک می‌زدند و در زیرزمین‌هایی با سقف کوتاه و پر از تار عنکبوت و دیگر حشرات زندانی می‌کردند و در کف آن هم آب می‌ریختند تا دستگیر‌شده‌ها نتوانند بنشینند.

وقتی مرحوم ارحام رئیس بیمه شد با فعالیت بسیار آنجا را از تصّرف نظامیان خارج کرد و آن را به یکی از زیباترین هتل‌های جهان تبدیل نمود، به‌طوری‌که نماد هنر نقاشی، منبّت‌کاری، طلاکاری، گره چینی، قلمزنی، خاتم‌کاری و دیگر هنرهای مردم اصفهان شد.
گرچه به نظر امثال من که کمی تندرو بودم، آنجا را جایگاهی می‌دانستم برای تفریح و تفرّج مرفّهان بی‌درد ایران و جهان، ولی محلّی است که پول، سرمایه و ارز را به‌‌سوی اصفهان می‌کشاند و مردم را بهره‌مند می‌کند، و مهم آن است که مردم استفاده کنند و این خود یک عمل صالح زمان است.

سرانجام این هنرمند استثنایی و این انسان شایسته و این مرد دیندار و بی‌ریا به ابدیت پیوست، به قول سعدی:

به چشم عجب و تکبّر نگه به خلق مکن  

                          که مردمان خدا ممکنند در اوباش

کسی که در تئاتر و تماشاخانه و در میان هنرپیشه‌های دوران طاغوت رشد یافته بود، چنین با فضیلت، مردمی، نیکوکار و بیشتر از همه متواضع و بدون ذرّه‌ای غرور و خودپسندی با مردم زندگی می‌کرد و دوستدار آنها بود. این تجلیل‌ها و بزرگداشت‌ها در زمان حیاتش هم بود، ولی هرگز خود را نگرفت و حتی بر نوچه‌ها و تازه‌کارها فخر نمی‌فروخت. او برای کار ابتدایی مبتدیان هم ارزش قائل بود و آنها را به‌خوبی تشویق می‌کرد.

و من در روزگار پس از انقلاب که در محافل و مجالسی او را می‌دیدم بر آن باورم که مرد خدا بود و شایستة تمجید و یقین دارم که مورد لطف خداوند است و خدا او را عزیز می‌دارد.

سرانجام در روز 24 آذر 1387، پس از هشتادوپنج‌سال زندگی و شصت‌وپنج‌سال شادی‌بخشی و خنداندن مردم، جهان را بدرود گفت، رحمه‌الله علیه.

به شوخی به دوستان گفتم: روز عید غدیر، در مراسم تذکّر ارحام‌صدر، در مسجد سیّد اصفهان بیشترین بوسه رد و بدل شد و همة خلق عید را به هم تبریک می‌گفتند و یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و این هم از الطاف الهی بود که ارحام خواستار آن بود.

در مراسم تشییع و تدفینش همة اقشار مردم اصفهان شرکت کرده بودند و در جلسات یادبودش ازدحام جمعیّت طوری بود که به‌اصطلاح جای سوزن انداختن نبود، آن هم در مسجد سید اصفهان و در مسجد انقلاب، اجتماع بسیار مردم آن‌چنان بود که امکان سخن‌گفتن برای کسی فراهم نبود.

از من خواسته شد که گوشه‌هایی از سجایای اخلاقی او را بیان کنم، در مسجد انقلاب اصفهان وظیفة خود دانستم که این مهم را انجام دهم، باشد که مردم اصفهان و ایران بدانند که خوبی‌ها و پاکی‌ها در هر لباس و هر موقعیتی جاودانه‌اند و همواره نظر خداوند با نیکوکاران و شایستگان است. خدایش غریق رحمت بی‌منتهای خود بفرماید.