فضلالله صلواتی
منتشر شده شماره 4457 روزنامه اعتماد، پنج شنبه 14شهریورماه 1398
اگر علی (ع) حکومت را میپذیرد برای آن است که به مردم خدمت
کند، در همان ایام محدود و اندک زمامداری، مفهوم عدل و آزادی و خدمت به خلق
را نشان داد، با یتیمان میگریست و با اسیران و مسکینان همغذا میشد،
برای عشق به خدا، بینوایان، یتیمان و اسیران را غذا میداد و به مشکلاتشان
رسیدگی میکرد، با کودکان
پدر مرده همدردی میکرد و چون خلخال از پای زنی مظلوم ربودند، آشفته و توفانی میشد و نظام حکومت و زمامداران جامعه را محکوم میکرد.
مبادا تا قیامت کسی فریب بخورد و اسلام ناب محمدی را با اسلام معاویه و یزید، بنیامیه و بنیعباس و در دنیای معاصر، با اسلام تکفیریها، بوکوحرام، داعشیان، القاعده و طالبان اشتباه کند و این مشعل نورانی را حسین (ع) در روز دهم محرم سال 61 هجری، در مقابل دیدگان بشریت روشن کرد تا خلقها تا قیامت حق را از باطل تشخیص دهند و در این دنیای پرتلاطم آشفتگیها، راه خود را پیدا کنند و حق را بیابند.
تاریخ جهان روی نخبهها تکیه دارد. در هر رشته و در هر جایی برترینها را مینمایاند. آنها که در تاریخ نامهاشان سرلوحه خوبیها، نیکیها و خدمتهاست، هماره زندهاند و جاویدانند. مگر میشود نام پیامبران و اولیاءالله را از صحیفه روزگار محو کرد؟ آنها فقط خوبی بودند و سعادت مردم را میخواستند، نیکی مطلق بودند و در برابر آنها، ناشایستگانی بودند که جز منافع خود و وابستگانشان را درنظر نمیگرفتند، قدرتمندان میخواستند خدای جهان هستی باشند! «انا ربکم الاعلی» من پروردگار برتر شما هستم، کسی بالاتر و برتر از من نیست، ولی موسی و هارون، قدرتمند دیگری را به رخ میکشیدند، از کسی دیگر نام میبردند که او برترین است.
او کیست؟ کجاست؟ اگر در زمین است به جنگ او میرویم و اگر در آسمان است، او را هدف تیر خود قرار میدهیم، ما خدای دیگری را تحمل نمیکنیم، در جهان خدای دیگری نباید باشد!
منیتها آنقدر بسیار است که نمیتوان شمارش کرد.
«نردبان خلق این ما و منی است عاقبت زین نردبان افتادنی است» (مولانا)
مگر بیشتر از فرعون میشود بالا رفت؟ کشتنها، سوزاندنها، آخر به کجا میرسد؟ سرنوشت فرعونها، ضحاکها، معاویهها، آتیلاها، چنگیزها، معاویهها، یزیدها و تا زمان ما هیتلر و لنین و استالین و صدام و... چه بودند و چه شدند؟
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل (حافظ)
پیغمبران؛ منادی عشق و محبت
پیغمبران و جانشینان آنها و صالحان در جامعه بشری جز مهربانی به خلق و دوستی مردم چه کاری داشتند؟ آنها منادی عشق و محبت بودند، آنها میخواستند در جهان فقط عدالت حاکم باشد، همه مردم دنیا در رفاه و شادمانی و سعادت باشند، خوشبختی این جهان را مقدمه خوشبختی و سعادت جهانی دیگر بیان میداشتند، رابطه با خدا یعنی عشق و رابطه با مردم یعنی محبت، که دین غیر از محبت نیست. «لیس الدّین الّا الحُبّ» فرمایش پیشوایان ماست.
محمد (ص) که آمد برای آن بود که مردم یکدیگر را دوست بدارند، به هم عشق بورزند، شعار محمد (ص) بود:
إِنّما بُعِثْتُ لِأُتمِّم مکارِم الْأخْلاقِ: به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق، رفتار نیک مردمان و محبت به یکدیگر مبعوث شدهام، باشد که مردم با هم رفتاری نیکو داشته باشند و چون حیوانات درنده به جان هم نیفتند، هر که زورش بیشتر، قدرتش زیادتر، اموال خلق را بیشتر یغما کند، بزند و ببندد تا بر مظلومان و ناتوانان مسلط شود.
مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده را بگیری، مردی (رودکی)
آیا غیر از خاندان رسالت و شاگردان مکتب اولیا و انبیا، مردی و مردانگی را سراغ دارید؟ غیر از علی و فرزندانش، پس از محمد (ص) انسان شایستهای را میشناسید که وجودش سرشار از لطف و محبت به مردم باشد؟
چرا علی (ع) حکومت را پذیرفت؟
اگر علی (ع) حکومت را میپذیرد برای آن است که به مردم خدمت
کند، در همان ایام محدود و اندک زمامداری مفهوم عدل و آزادی و خدمت به خلق
را نشان داد، با یتیمان میگریست و با اسیران و مسکینان همغذا میشد، برای
عشق به خدا، بینوایان، یتیمان و اسیران را غذا میداد و به مشکلاتشان
رسیدگی میکرد، با کودکان
پدر مرده همدردی میکرد و چون خلخال از پای زنی مظلوم ربودند، آشفته و توفانی میشد و نظام حکومت و زمامداران جامعه را محکوم میکرد.
سرگذشت همه شاهان و زمامداران تاریخ را تا امروز خواندهایم، حکومتهای کدامیک با امثال علی(ع) قابل مقایسه بودند؟ درآمد ملی باید بین همه مردم به تساوی قسمت شود، درآمدهای یغما شده، همه باید به بیتالمال برگردد، حتی اگر به کابین زنان رفته باشد.
خداوند حکیم در قرآن کریم سوره مبارکه هود آیه 113 مردم را از سازش با ستم منع میفرماید و به آنهایی که با ظالمان سازش میکنند وعده عذاب داده است: «ولا ترْکنُوا إِلی الذِین ظلمُوا فتمسکمُ النارُ وما لکمْ مِنْ دُونِالله مِنْ أوْلِیاء ثُم لا تُنْصرُون» و (شما مومنان) هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست شوید و به آنها دلگرم باشید وگرنه آتش (کیفر آنان) شما را هم فرا خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی شما را یاری نخواهد کرد.
امیرمومنان فرمود: «کسی که ظلم میکند و کسی که با ظالم همکاری دارد و کسی که به ستم رضایت دارد، هر سه در جزا شریکند.»
در پرتو چراغ بیتالمال با محوریت علی، نمیتوان کارهای شخصی را انجام داد و... امثال معاویه، چنین عدلی را نمیتوانند تحمل کنند، به نبرد برمیخیزند و جنگهای جمل و صفین را برپا میکنند، چه بسیار مردم کشته میشوند، باشد که علی به زانو درآید و عدالتش را برای خود نگهدارد، مردم زمان که به ستمپذیری عادت کردهاند، درک عدالت برای آنها مشکل است، قدرتهای باطل و شیطانی هر روز نیرومندتر میشوند، از اموال مردم به مداحان و سربازان مزدور و متملقان و آخوندهای درباری میدهند تا امثال معاویه را معاویه کنند و قدر قدرت و قوی شوکت و حاکم علیالاطلاقش نمایند! و پیشنهاد امارت یزید فاسق را بر مومنین به او بدهند و مخالفان حاکمیت یزید را یکییکی از میان بردارند، امامحسن (ع) زیادبنابی، عایشه، سعدوقاص و... در آن صورت یزید میخواهد، العیاذبالله جانشین پیامبر(ص) باشد! «وعلیالاسلام، السلام» با این اسلام انحرافی باید خداحافظی کرد، حاکمیت ظالمان، کفر مطلق است، نه اسلام.
تکلیف امام حسین (ع)
در این شرایط تکلیف امثال حسین «امام زمان» چیست؟ آیا دست روی دست بگذارد تا فردی فاسق و آدمکش زمام امور مسلمانها را در دست گیرد و خود را وصی و جانشین محمد (ص) معرفی کند؟
«ألا ترون أنّ الحقّ لا یعملُ بهِ، و أنّ الباطِل لا یتناهی عنهُ، لِیرغبِ المُومنُ فی لِقاءِالله ِ مُحِقّا، فإنّی لا أری الموت إلاّ سعاده، و لا الحیاه مع الظّالِمین إلاّ برما» (تحف العقول 245)
(آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل نهی نمیگردد؟ به راستی که مومن باید به [مرگ و] دیدار خدا روی آورد. پس من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و ملال نمیبینم.)
چگونه آشکارا زورگویان تاریخ، حق را وسیله سوءاستفاده قرار دادهاند، از حق دم میزنند و خلاف حق عمل میکنند، حق جز ابزار برای رسیدن به قدرت فاسقان و نادرستان نیست، در این صورت چه باید کرد؟ هر چه هست باطل است، افراد در حد توان از جان و مال مردم سوءاستفاده میکنند، ارزشی برای جان و مال دیگران قائل نیستند، حتی اگر همه مردم در زندگی به مشقت افتند، کشته شوند، به زندان بیفتند، باشد که قدرت امپراتوری حفظ شود، آیا من هم (حسین) باید وسیله و ابزار دست ستمکاران شوم؟ آیا من هم باید پله نردبان ترقی ظالمان شوم؟ «هیهات مِنّاالذلّه» ذلت و خواری از ما و خانواده به دور است، ما نمیتوانیم تحمل ستمکاریها و ظلمهای به مردم را داشته باشیم، ناظر باشیم هر روز بیگناهان به چوبه دار سپرده شوند؟ یا در زیر چکمه و شمشیر خونخواران، در خون خویش بغلتند، یا به صلیب ستم، چون میثم تمار میخکوب شوند؟! در چنین اوضاعی آنها که ایمان دارند، روی حق ایستادگی میکنند، عشق به پیروزی خلق دارند، باید دست از جان بشویند، لقای پروردگار را طلب کنند، با جان و مال و زندگی و اسارت خاندان خود، ایستادگی نمایند، باشد که خونشان خون خدا شود (ثارالله) دستشان، دست خدا شود (یدالله) اندیشههاشان خدایی شود و عاشقانه به طرف معشوق، همان معبود ازلی و ابدی بروند و به حق بپیوندند.
سرنوشت مجاهدان و مبارزان
آیا این نیست که جد بزرگوارش محمد (ص) میخواهد او را کشته و خاندانش را اسیر ببیند؟ چگونه میتوان به مردم زمان ثابت کند که مدافع حق، هماره جانش در معرض خطر است، سرنوشت مجاهدان و مبارزان، جان دادن در راه خداست و رنجهای اطرافیان و حسین (ع)، چنین بود و بدینسان به دیدار حق شتافت، باشد که اثبات کند که این مدعیان اسلام و قرآن و محمد(ص)، در مسیر مسلمانی و پیامبری نیستند، کسی فریب نخورد، اینها که حاضرند پسر پیامبر خدا، منادی رحمت، مهربانی، عدالت و ایمان را بکشند و خانوادهاش را اسیر شهرها و دیارها کنند، اینها در جهت اسلام محمدی (ص) نیستند، بلکه این اسلام یزیدی است! مبادا تا قیامت کسی فریب بخورد و اسلام ناب محمدی را با اسلام معاویه و یزید، بنیامیه و بنیعباس و در دنیای معاصر، با اسلام تکفیریها، بوکوحرام، داعشیان، القاعده و طالبان اشتباه کند و این مشعل نورانی را حسین(ع) در روز دهم محرم سال 61 هجری، در مقابل دیدگان بشریت روشن کرد تا خلقها تا قیامت حق را از باطل تشخیص دهند و در این دنیای پرتلاطم آشفتگیها، راه خود را پیدا کنند و حق را بیابند و به آن نتیجه برسند که:
«إن الحُسین مِصباحُ الهُدی و سفینه النجاه» به یقین حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
«تو خواه از سخنم پندگیر و خواه ملال»
نویسنده و پژوهشگر تاریخ امویان
مصاحبه اختصاصی کانال خبری تحلیلی راپورتچی با استاد فضلالله صلواتی:
قسمت دوم
قسمت ٩: رفتارهای سیدمهدی هاشمی باعث حذف آیتالله منتظری شد#مصاحبه
ادامه مطلب ...هفته نامه «نوید اصفهان» با حضور خبرنگاران و دست اندکاران این نشریه قدیمی بررسی میشود.
به گزارش ایمنا، مدیرفرهنگسرای تخصصی رسانه وابسته به سازمان فرهنگی، تفریحی و اجتماعی شهرداری اصفهان اظهار کرد: برنامه «کارنامه» به منظور ثبت و تاریخ سازی نشریات و خبرنگاران و اهالی رسانه استان اجرا میشود.
فاطمه شفیعی ادامه داد: «نوید اصفهان» از قدیمیترین نشریات اصفهان و به مدیر مسئولی «فضل الله صلواتی» است که در طول ۱۰ سال گذشته به صورت مستمر منتشر شده و خوانندگان خاص خود را دارد.
وی خاطر نشان کرد: با اجرای این برنامه تلاش میکنیم که فعالیت رسانهای خبرنگاران شاخص و رسانههای اثر گذار مطرح شود و تجربیات گذشته روزنامه نگاری و خبرنگاری اصفهان در اختیار همگان قرار گیرد.
شفیعی با بیان اینکه فهرستی از نشریات و روزنامههای محلی و چهرههای رسانهای اصفهان تهیه شده، گفت: اجرای برنامه «کارنامه» برای چهرههای رسانهای در فاز بعدی انجام میگیرد و در این برنامه خبرنگاران نشریات محلی در اولویت قرار دارند.
هفته نامه نوید اصفهان پنجشنبه -۱۰ مرداد ماه- ساعت ۱۸ در محل بنیاد فرهنگی امیرقلی امینی واقع خیابان کاشانی، مقابل هلال احمر برگزار میشود.
کارنامه هفته نامه نشریه نوید اصفهان
نشریه «نوید اصفهان»
به نام خدا
« انالله و انا الیه راجعون »
مراسم هفتمین روز درگذشت همسر مهندس لطف الله میثمی در اصفهان
به مناسبت هفتمین روز سفر آسمانی بانوی مجاهد فداکار راه آزادی، عالم و نویسنده ایثارگر خانم مریم روحانی نواده آزادیخواه بزرگ دوران مشروطه شیخ اسماعیل محلاتی و فرزند مرحوم حسن روحانی از مبارزان دوران جنبش نفت و یکی از بنیان گذاران حسینیه ارشاد و اولین سفیر جمهوری اسلامی در سوریه بود.
او عمری همسنگریه جانباز اهل قلم لطف الله میثمی را انتخاب کرد.
مراسمی در مسجد المهدی برگزار می گردد. حضور گرمتان را پاس می داریم.
مکان: دروازه شیراز - خیابان مرداویج - مسجد المهدی
زمان: جمعه مورخ ۱۳۹۸/۴/۷ - ساعت ۹:۳۰ الی ۱۱:۳۰
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
محمد علی مقدس، غلام حسین ایزدی، هاشم جواهری، فضل الله صلواتی، سید علی نکوئی، عبدالحسین ساسان، محمدرضا باباصفری، احمد منتظری، جعفر سعیدیان فر، سید سراج الدین موسوی، محمود صلواتی، محمود واحد، غلام حسین قیصری، احمد عابدینی، حسین آقا محمدی رهنانی، سید سعید کتابی پور، احمد رضا اسدی، سید علی اصغر غروی، سید محمود حسینی، مصطفی ایزدی، مرتضی مبلغ، مرتضی امیری جرقویه ای، عباس نصر، بهزاد حق پناه، سعید مدنی، محمد علی مهدی پور، سید جواد سنبلستانی، محمد علی خسرویان، حسین مفید، ساسان سپنتا، محمد حسن طاهری، احمد صرامی، رضا احمدی، حسین صرامی، فاطمه نظری، الیاس شیخی، حامد عامری، سید محمود متقی، محمد علی جوادی، مصطفی مسکین، مرتضی نیلی، مرتضی امینی، سید ابراهیم روح الامین، مهدی کیوان، اصغر صرافیان، فرید شیخ الاسلام، حسین ایوبی، جعفر صرامی، احمد زرگر، مرتضی توکل، مهدی امیری شهنوازی، اکبر شاه زمانی، عباس سقایی، مصطفی امامی، عبدالعلی کفعمی، عبدالله کفعمی، مصطفی حمصیان، رضا کشاورز، مرتضی پدریان، مرتضی باباصفری، محمد توکل، فرید صلواتی، نوید صلواتی، رحیم آقامحمدی، محمد مبلغ، حشمت الله انتخابی، حسین نکویی، رسول فدکی، امیر پویان فر، حیدرعلی حجتی، فتح الله حنیف زاده، مسعود عرب زاده، علی اخضری، فضل الله سلطانی، علیرضا باقرصاد، عباس باقرصاد، محسن باستانی، امیر زرین کمر، محمدرضا غزنوی، سعید مؤذنی، علی صرافیان، کاظم شکری، طاهره علیزاده، فروزان آصف، علی غفرانی، مهدی نژاد حسینی، فرهاد غلامی، موسی الرضا علیزاده، محمد مسجدی، بتول عطایی، محمد عطایی، محمد خسرویان، عباس پورحسینی، حسین عقیلی، پیمان شیخ الاسلام، محمود احمدیان، جواد سلیمانیان، رسول ورپایی، صالح غفرانی، وحید احمدی، محمد مصلحی، محمود نصر، رسول شکریان، هنگامه سامانی، علی سجادیه، مرضیه کرباسی زاده، فریدون فتوحی، رضا تیموری، محمد حاج حیدری، محسن فارغ، سحر نمازیخواه، یاسر فلاح، محمد خیرالهی، احمدرضا اخوت، فریده نقشینه، صدیقه صرائیان، محبوبه فیاض، ملیحه دردکشان، وجیهه دردکشان، فاطمه دردکشان، فرزانه افشاری، فهیمه افشاری، سعیده پورسینا، شهرزاد پیرزاده، بهرام پاکزاد، هوشنگ پاکزاد، عباس توکل، خانم معظمی، خانم غضنفرپور، شهراد بهادری، پرستو سعیدی، محمد آزاد، محمد ناظری، نوگل منشوری، فهیمه بهمنی، هادی رحیمی، عباس پورحسینی، مهدی طغیانیان، مهدی پاکنژاد، نصرالله میوه چیان، علی نصر، حسن زمانی، علی محمدی،
علی وطنخواه، محسن محمدی، مهدی محمدی، سید اکبر هاشمی، محمد رضا باقری، اکرم سادات اعتصامی، سعید خسروی، امیرحسین امامی، مهدی بهروزی، علی عرفانی راد، محمد چایچیان، حسین کوثری، جعفر شریفی بیدگلی، مرتضی حاج هاشمی، علی معینی، مهدی حاجتی، بهرام اسماعیل بیگی، عباس پشمی، محمد علی قزوینی، محمد امین شایگان نیان، مریم بهادران، حمید افشاری، علیرضا حق شناس، سعید بزرگی، سید عباس دیباجی، محمد خواجه نژاد، علی شاهزیدی، محبوبه اعرج شیروانی، زهرا همت جو، علی روحانی، حسین قوچانی، مرتضی حسن زاده، عادل دهدشتی، مسعود عسگری، محمود دردکشان، مصطفی مسکین، متین مسکین، حیدر علی حجتی، زهره معظمی، محبوبه بهمنی، شهرام صانعی، زهره جعفری، هادی یزدانی، سید کمال جلال الدینی، عزت طهماسبی، مهری بهروز، نوگل منشوری، فهیمه توکلی، رضا نیک نداف، رحیم محمدی، اسما نکویی، پگاه برهانی پور، سروش صیدال پور، امان الله رضایی، محمد نصراللهی، محمد رضا امامی، علی یارمحمدیان، هادی کمال، ولی الله هادیان، زین العابدین مردانی، زهره مردانی، حجت شاهزیدی، سید رحیم مدنیان، فریناز زرین مکان، وحید صلواتی، مریم فایضی، زهره قلیلی مرضیه بنائیان، محمود آقایی، حسین اشفاق، احسان اشفاق، کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب، انجمن قرآنی نور و امید، جمعیت زنان نو اندیش اصفهان.
برای روشنایی های شهر
«روشنایی شهر» یادنامه ای مشتمل از 40 مقاله است که پس از درگذشت استاد محمدباقر کتابی، معلم، مثنوی پژوه و مفسرقرآن و نهج البلاغه به همت دفتر تخصصی زبان، ادبیات و مرکز آفرینشهای ادبی قلمستان و با کمک جمعی از دوستان و همکاران او در پاسداشت از این چهره اصفهانی، تدوین، منتشر و در شب بزرگداشت او رونمایی شد. کتاب «روشنایی شهر» در مدت یک سال و در پنج فصل شامل، مصاحبه، مقالات قرآنی و روایی، مقالات فلسفی، کلامی و روان شناختی، مقالات ادبی، اصفهان شناسی و رجال شناسی گردآوری، تدوین و بهانه ای برای ارج گزاری مقام علمی، اخلاقی و بازخوانی خاطرات وی شد.
می رسد هر دم مرا از
چرخ آزاری جدا/ می خلد در دیده من هر نفس خاری جدا/ چون گنهکاری که هر ساعت
از او عضوی برند/ چرخ سنگین دل ز من هر دم کند یاری جدا/ از متاع عاریت
برخود دکانی چیده ام/ وام خود خواهد زمن هر دم طلبکاری جدا/ تکیه بر پیوند
جان و تن مکن صائب که چرخ/ این چنین پیوندها کرده ست بسیاری جدا
سید
مهدی نوریان، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اصفهان، درمراسم بزرگداشت
محمد باقر کتابی با مرور این شعر صائب به توضیح شخصیت عرفانی و معنوی محمد
باقر کتابی گریزی می زند و هم یاد بزرگمردان اصفهان را گرامی میدارد: «
400 سال پیش در اصفهان، شب و روز صائب تبریزی با مثنوی می گذشت و چند قرن
پس از او افکار و زیست محمد باقر کتابی از مقام مولانا متاثر شد. اینکه
صائب میگوید چون گنهکاری که هر ساعت از او عضوی برند/ چرخ سنگین دل زمن هر
دم کند یاری جدا، مرا به یاد همین چند دهه اخیر می اندازد که بزرگانی چون
منوچهر قدسی، محمد حقوقی، محمد جواد شریعت، جمشید مظاهری و غلامعلی کریمی،
محمدباقر کتابی و خلیل رفاهی را از دست دادیم. اصفهان در این سال ها شخصیت
هایی را از دست داد که به این زودی جایگزین نخواهند داشت.» دکترنوریان
اشارهای به دیگر بزرگان اصفهان می کند که دکتر محمد باقر کتابی فرصت
شاگردیشان را داشته است:« زمانی نقل میشد که بدیع الزمان فروزان فر گفته
بود من در اصفهان دو قبلهگاه دارم و آن دو یکی حاج آقا رحیم ارباب است و
دیگری شیخ محمد باقرالفت. دو شخصیتی که در نوع خود بینظیر بودند و مرحوم
کتابی هم توفیق حضور و بهرهگیری از وجودشان را یافته بود. کتابی خاطرات
بسیاری را از این دو شخصیت برجسته اصفهان نقل میکرد که بسیاری از آنها
عجیب و غیرقابل باور بود؛ از مقابله با نفس و ایستادگی در برابر زیاده
خواهی های انسانی که همه از درک آموزه های عرفانی آنان حکایت داشت.» نوریان
از اخلاق والای انسانی و فروتنی محمدباقر کتابی میگوید و از شاگردان و
دوستان او که از مصاحبتش به شور و شعف می آمدند و در ادامه به مقام علمی و
درکی که او در پژوهش مثنوی یافته بود اشاره میکند: « اخیرا مصاحبه ای از
دکتر محمدباقر کتابی در روزنامه ای به چاپ رسیده که در ضمن آن دکتر کتابی
از ارادتش به مثنوی سخن گفته و به نقد کسانی پرداخته که از سر ناآگاهی و
بدون مطالعه و درک عمیق افکار مولانا، با او سر مخالفت گذاشتند.» نوریان
تاکید دارد که مثنوی و مولانا هم بر زندگی و راه و روش دکترمحمد باقر کتابی
تاثیر داشته و هم به وسیله او بر شاگردانش:« محمد باقر کتابی امروز در
میان ما نیست اما جای خرسندی دارد که او زندگانی آبرومندی را سپری کرد، به
حرفه معلمی که علاقه داشت پرداخت و تردیدی نیست که او به منزله یک مسلمان و
معتقد علاقهمند به مولانا آمرزیده خواهد شد.» رضا روحانی، معاون سازمان
فرهنگی، اجتماعی شهرداری نیز بزرگداشت محمد باقر کتابی را از سه منظر حائز
اهمیت برمی شمارد و می گوید: «نخست، شخصیت برجسته دکتر محمد باقر کتابی به
منزله یک چهره دانشمند، ادیب و فرهیخته، استاد و معلم اخلاق، مفسر نهج
البلاغه بسیار جای تامل دارد. دوم اینکه بزرگداشت این چهره های شهر در
حقیقت پاسداشت مطلق فرهنگ، علم و اخلاق است، چرا که در وجود آنان مفاهیم
ارزشمندی تبلور یافته است. سوم اینکه برپایی چنین برنامه های فرهنگی طبیعتا
به غنا، طراوت و پربار شدن ساحت و اکوسیستم فرهنگی، ادبی و اخلاقی جامعه
یاری می رساند.»
معنویت و عشق در قلبش رسوخ کرده بود
فضل الله صلواتی بیشتر درباره شخصیت اخلاقی دکتر محمد کتابی، معنویت و عشقی که در قلب او رسوخ کرده بود یاد می کند و میگوید:«خیلی ها به حاج آقا رحیم ارباب یا الفت می گفتند که چرا اینقدر به مقامات تهران نامه می نویسید، اینها آدم های درستی نیستند اما آنان پاسخ می دادند که ما اصلا نمی فهمیم آدم درستی نیستند یعنی چه! دکتر محمد باقر کتابی هم درست همین مرام و عقیده را در برخورد با افراد داشت. استاد ادبیات فراوان هست اما آیا همه این خلوص و ایمان را دارند، آیا همه با خوانش مثنوی اشک می ریزند، متحول می شوند؟ با خواندن نهج البلاغه زنده می شوند، فرشته می شوند به کمال می رسند و به مقام و عزت و بزرگی دست پیدا می کنند؟ از هزاران تن یکی شان صوفی اند/ مابقی در سایه او می زیند. در این شهر اگر یک حاج آقا رحیم ارباب یا محمد باقر کتابی پدید آمد یا یک عالم و فرزانه پیدا شد ما باید آن را عمومیت دهیم؟ و بگوییم همه کسانی که در این راه قدم گذاشتند این چنیناند؟ نه این طور نیست اگر این چنین باشد که درست مثل امروز نسل جوان می گویند اگر راه این است ما آن را نخواستیم.» صلواتی در مرور حافظه اش به چند خاطره از شخصیت اخلاقی محمدباقر کتابی می رسد:« کتابی یک عاشق به معنای واقعی کلمه بود و علاقه داشت سفرهای زیارتی را در خلوت و تنهایی خود برود. در این سال های آخر گویا به سفر مکه رفت بود و آنجا دچار عارضه قلبی شد و بعد از آن پزشکان به او گفتند که سنش اجازه تنهایی سفر کردن را به او نمی دهد، اما او همچون عاشقی که نصیحت پذیر نیست تنها به دل خود توجه داشت. کتابی فارغ از دنیای مادی انسان های امروز می زیست. او به هیچ وجه وضعیت و متغییر های اجتماعی و اقتصادی را باور نداشت و می گفت اگر جامعه خراب است چرا من باید سود بخورم؟»