لینک خبر در روزنامه اصفهان زیبا (ویژه)
ویژه نامه علامه جعفری در اصفهان زیبا
دعوت نکوداشت استاد «ققنوس اندیشه»
محمود فروزبخش/خبرنگار
نــام فــضــلالله صــلواتی همواره با سیاست آمیخته است؛ اما او پیش از آنکه چهره ای سیاسی یا رسانه ای باشد، یک معلم بوده و کارنامه بلندی در امر فرهنگ دارد. شاید به خاطر همین زمینه بوده که علامه جعفری او را به دامادی قبول کرده است؛ افتخاری که از پس تمام سالها بر سینه صلواتی میدرخشد. از فوت علامه بیش از بیست و از عمر جناب صلواتی بیش از هشتاد گذشته است؛ اما گفتوگو با استاد صلواتی نشان داد که علامه جعفری و خاطراتش به وضوح در نزد او پیداست. از لحن صدای استاد مشخص بود که تازه از کمند بیماری رهایی یافته است؛ اما تا آنجایی که میخواستم با پرسشهای ریز و درشت ما همراه شدند. این مصاحبه حاصل برداشت شخصی است که علامه جعفری را هم در مقام پدری و هم استادی وجدان کرده است.
آشنایی شما با علامه جعفری به چه زمانی برمیگردد؟
آشنایی من با مرحوم علامه جعفری از دورانی بود که من دانشجوی کارشناسی ارشد در تهران بودم و در جلسات ایشان شرکت میکردم. در منزلشان جلساتی بود و دانشجوها میآمدند که عمدتا علاقهمند به اندیشههای فلسفه و عرفان بودند. من هم در این جلسات شرکت میکردم؛ اما آشنایی من با ایشان پیشتر برمیگردد به جلساتی که«کانون علمیو تربیتی جهان اسلام» برگزار میکرد. مرحوم مهندس عبدالعلی مصحف و دوستانشان این کانون را در اصفهان راهاندازی کردند. این کانون از سال 1344 شروع به کار کرده بود و هر هفته یکی از دانشمندان را دعوت میکردند و آنها سخنرانی داشتند. آقای مصحف داماد اول علامه جعفری بودند و به واسطه ایشان ماهی یک دفعه علامه به اصفهان میآمد. مکان این کانون اول در خیابان آمادگاه و سپس در خیابان اردیبهشت بود. ساواک هم اول سختگیری نکرد؛ اما روزی ساواک از آقای گلبیدی خواسته بود که عکس شاه را باید اینجا نصب کنید و همین باعث شد مجموعه قبول نکند و دیگر نتواند به کارش ادامه دهد؛ البته جلسات سیاسی نبود و صرفا علمیبود.
آیا مخاطبان اصفهانی میتوانستند با حرفهای علامه جعفری ارتباط بگیرند ؟
بله، جلسه اول و دوم ممکن بود بعضیها با واژگان ایشان آشنا نباشند، ولی به مرور و با تکرار جلسات، با لحن و لهجه ایشان آشنا میشدند.
نظر علامه درباره مخاطبینش در اصفهان چه بود؟
خیلی خوب بود. بچههای اصفهان دور ایشان را میگرفتند و سوال میکردند. موضوع بحثها بیشتر فلسفی و پیرامون شناخت علم و معرفت بود.
از خودتان میگفتید.
بله. آشنایی اولیه از اصفهان بود و در تهران بیشتر شد و به واسطه آقای مصحف جلو رفتیم و وصلت صورت گرفت و در سال 48 داماد دوم علامه جعفری شدیم.
در زمان خواستگاری و عقد شما مسئله خاصی پیش آمد ؟
من اصرار داشتم که به علامه بگویم فعالیتهای سیاسی خود را ادامه خواهم داد. بعضی افراد معتقد بودند که نباید به یک مبارز، دختر داد؛ اما علامه پذیرفت و من را هم به خوبی میشناخت و از وضعیت من به واسطه مرحوم مصحف خبر داشت. با این وصلت رفت و آمد آقای جعفری به اصفهان بیشتر شد. جالب است بدانید در همان ایام عقد، کارت عقد پخش شده بود؛ در حالی که دادگاه من را احضار و بعد آموزش و پرورش مرا از کار تعلیق کرد. در چنین شرایطی پیشنهاد کردم که عقد عقب بیفتد تا تکلیفمان مشخص شود؛ اما ازدواج برقرار شد. بعد از عقد هم چندین مرتبه دیگر دستگیر و مدتی هم به یزد تبعید شدم. آن زمان دو فرزند داشتم. تا پیروزی انقلاب در یزد بودم. در آن ایام آقای جعفری مکرر به یزد میآمدند. آنجا مورد استقبال مردم قرار میگرفتند و برایشان جلسه میگذاشتند.
علامه جعفری وارد مسائل انقلاب به معنای درگیری و مبارزه نمیشدند. با این اوصاف آیا هیچ وقت اختلاف نظری بین شما و ایشان رخ نداد؟
در دوران زندان و تبعید به ایشان میگفتند که چرا دخترت را به چنین شخصی دادی! اما من قبل عقد احتمال زندان شدنم را به ایشان گفتم و علامه فرمودند اگر برای خدا میکنی من راضی هستم. در موقع زندان، ایشان توجهشان را به خانواده ما بیشتر و حتی گاهی شخصا به امور بچهها رسیدگی میکردند و هیچ گاه به من اعتراضی نکردند. دختر ایشان در محیطی معنوی و عرفانی بزرگ شده بود، اما از موقعی که به خانه من آمد مرتب آشوب و درگیری میدید. هر آن ممکن بود ساواکیها از بالای دیوار بیایند داخل و خانه را بگردند. آن روزها محیط خانه ما سراسر اضطراب بود. به قول شفیعی کدکنی «دریا همه عمر خوابش آشفته است.»
چطور علامه جعفری در این عمر 73 ساله و در این زمانه پرتلاطم قبل و بعد از انقلاب همیشه بی حاشیه بودند؟ رازش چه بود ؟
رازش تدین و خلوص ایشان بود. در ابتدای انقلاب خدمت امام رسیده و امام به ایشان گفته بودند همان کار علمیکه میکنید برای ما ارزش دارد. این در حالی بود که در آن زمان برخی انتظار داشتند که ایشان منصب و مسئولیتی را در انقلاب قبول کنند.
حــتــی در زمــانــهای که بـسـیار حاشیه درست شد و به خاطر کتاب شهید جاوید موافقین و مخالفین فعالیتهایی انجام دادند، ایشان در آن ماجرا بودند و بر آن کتاب تقریظی نوشتند؛ اما هیچ گاه در تلاطمهای بعدی که پیرامون این کتاب صورت گرفت، اسم ایشان را نمیبینیم؟
آقای جعفری بیشتر تحقیقی بودن این کتاب را تایید کردند؛ یعنی کار علمیشده است و باید این دست کارها پیگیری شود و بر آن ابعاد بیشتر تکیه داشتند و بهتر است روی مسئله عاشورا باز هم کار بشود؛ پس ایشان با این موضع مورد حاشیه قرار نگرفتند. البته ایشان علم امام را قبول داشتند.
حتی در زمینه علم امام رساله ای هم نوشتند ؟
البته این علم امام که نوشتند کاری به شهید جاوید نداشت. کار ایشان خلاف محتوای آن تقریظ نبود. منظور از آن نوشته این نبود که من اشتباه کردم؛ علم امام را تایید کردند . یکی از موارد دیگر که اگر روحانیون درجه بالا به آن توجه کنند حاشیه ساز میشود، توجه به کتاب مثنوی است. ایشان تمرکز بالایی بر مثنوی داشتند؛ اما باز هم از جنجال در امان ماندند.
الان هم این طور است. عده ای تندروی و علیه مثنوی صحبت میکنند. اینها گاهی ایرادی میگیرند و همان موقع هم عدهای میگفتند که بهتر بود آقای جعفری به نهجالبلاغه بپردازند؛ اما در مثنوی هم معارف بسیاری نهفته و ممکن است اشکالاتی هم داشته باشد؛ اما غیر از قرآن کدام کتاب است که بدون اشکال باشد؟ کدام نویسندهای است که بیاشکال باشد؟ ولی علامه جعفری توانست مثنوی را از خانقاهها به جامعه بکشاند و کاری کرد که مثنوی در سطح جامعه مطرح شود. باید ابعاد وجودی شخصیت مولوی روشن شود و هر نویسنده ای از بعدی به آن بپردازد: یکی روی لغت، یکی روی حدیث، دیگری روی تفسیر و آن یکی روی کلام یا فقه آن کار کرده. آقای جعفری علاوه بر آن که شرح مثنوی نوشته، آن اشکالاتی را که در مثنوی دیده، نقد کرده است. اسم کتابشان «نقد و تحلیل» است؛ یعنی نقد هم کردند، ولی مولوی را شخصیتی بالا میدانستند. علمای گذشته هم در کتابهایشان از مثنوی حمایت و استفاده کردند؛ حتی امام خمینی هم از اشعار مولوی استفاده میکردند. از عظمت مولوی سخن بسیار گفته شده است. بحث بر سر تقابلی است که در حوزهها صورت میگیرد .نه. همه حوزهها که این طور نیستند: یک عده خاص هستند؛ مانند اخباریها یا مخالفین عرفان. عدهای محدود هستد؛ چون جایگاهی ندارند. آن وقت گفته میشود که حوزهها این چنین هستند؛ در حالی که همه حوزهها این طور نیست و همه روحانیون این گونه نیستند؛ مثلا شخصیت عظیمالشانی مانند آیتالله منتظری نقدی در این باره نداشتند. آیا میتوانیم بگوییم علامه جعفری در مرحله نهضت انقلاب اسلامی دیده نشد؛ اما در مرحله نظامسازی انقلاب اسلامیعلامه بیشتر دیده خواهد شد؛ یعنی هر چه جلو میرویم بیشتر متوجه ایشان میشویم و تاریخ قرار است طلب خود به ایشان را با بهره ادا کند؟البته کتابی بعد از انقلاب منتشر شد و با آن کتاب پرونده ایشان در ساواک و مطالب مربوط به ایشان آشکار شد. از جمله ایرادهایی که ساواک به ایشان گرفته این بود که اگر جعفری سیاسی نیست، پس چرا دخترانش را به آدمهای سیاسی داده است؟ آن زمان ساواک من را از نهضت آزادی میدانست؛ همان طور که بعدا هم این اشتباه تکرار شد، در حالی که من در دادگاه گفتم که با آقایان طالقانی، بازرگان و سحابی رفیق هستم؛ اما عضو نهضت آزادی نیستم. در آن کتاب ، ساواک در این زمینه هم متوجه علامه جعفری شده بود. مطلب دیگر این بود که چرا برخی از اعضای سازمان مجاهدین در ابتدای کار مانند حنیف نژاد از محضر آقای جعفری هم استفاده کرده بودند. سعید محسن و برخی از اعضا در سالهای اول کار سازمان از نظرات علامه بهره برداری کرده بودند؛ حتی در زندان برخی از مجاهدین را با من رو به رو کردند. میخواهم بگویم برخی از آنان که اهل دین بودند از ثمرات تفکر آقای جعفری بودند؛ مانند شریف واقفی و صمدیه لباف که پای بحث آقای جعفری میآمدند و قسمتی از دین و ایمانشان به خاطر حضور درمحضر آقای جعفری بود؛ و الا بعدیها که آمدند مانند وحید افراخته و بهرام آرام این گونه تعلیمات را ندیده بودند و زود منحرف شدند و تغییر موضع دادند و باعث شدند جامعه از سازمان مجاهدین خلق بیزار شود. اما در کل شخصیت آقای جعفری طوری بود که نمیخواست خودش را نشان بدهد؛ اما همینها که شاگرد ایشان بودند خیلی از موارد انقلاب را اداره میکردند.
پس با این حساب، آقای جعفری نسبت به آدمهایی که به نزدشان میآمدند خیلی گشادگی داشتند و آغوششان باز بود ؟
بله، در خانه ایشان همیشه باز بود. هر گروهی که میخواست، میآمد. بیشتر هم دانشجوها میآمدند؛ البته به عنوان گروه برایشان درس نمیگفتند. اشخاص به صورت تکی میتوانستند بروند و رابطه بگیرند. ممکن بود انجمن اسلامیایشان را به سخنرانی دعوت کند؛ اما این گونه هم نبود که مثلا یک گروه به اسم مجاهدین بخواهند با ایشان درس داشته باشند. در منزل ایشان به روی اشخاص باز بود؛ به خصوص برای کسانی که درس را میفهمیدند و مطالب رادرک میکردند، ولی ارتباط به عنوان گروه، با کسی یا دستهای نداشتند.
گویا خانواده علامه دیداری هم با رهبر معظم انقلاب داشتهاند. خاطرهای از آن جلسه دارید؟
آقا در آن جلسه از خاطراتشان با علامه در مشهد گفتند. علامه بعد از نجف مدتی در مشهد بودند؛ بعد هم نظراتشان را در باره کتابهای ایشان دادند. رهبری معتقد بودند که قلم آقای جعفری ثقیل است و باید بعضی کارها دوباره بازنویسی شود. البته الان نهج البلاغه که در 27 جلد بود در 10 جلد خلاصه و بازنویسی شده است. در واقع درباره این کتاب این نظر پیگیری و چاپ شده است. البته علامه تنها به شرح خطبهها پرداختهوقسمتنامهها وحکمتها باقی مانده است.
این سخن که میگویند امام خمینی از لفظ ابن سینای زمان برای علامه جعفری استفاده کردند تا چه حد قابل استناد است؟ این حرف منبع مشخصی هم دارد؟
در آن دیدار علامه و امام، پسر علامه جعفری هم حضور داشتند. خود علامه در جاهای دیگر چیزی بیان نکردند. آقای علیرضا جعفری باید در جریان باشد. آقا از خودشان چیزی نمیگفتند.
هیچ وقت تلاشی نکردند یا کسی به ایشان نگفت که لهجه شان را تغییر دهند؟
نــه. وقـــتــی هم بعضی جــلوی خودشانلــهجــه ایــشـان را تــقلیــد میکــردند، میخندیدند. مردم هم بیشتر این لهجه را دوست داشتند.
چه شد که ایشان در دارالزهد در حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شدند؟ آیا در این زمینه وصیتی کرده بودند و بر جای خاصی تاکید داشتند؟
خودشان که در این فکرها نبودند؛ خود مقامات پیشنهاد کردند. ایشان در این زمینه نه وصیتی کرده بودند و نه هزینهای. البته این را بگویم وقتی جنازه وارد ایران شد عملا ما و خانواده دیگر کارهای نبودیم و همه کارها دست مردم بود. بزرگداشتها و مراسم هم با گروههای علمیبود. ما فقط در یک مسجد نزدیک منزل مراسم مختصری گرفتیم که آن هم محلیها آمدند؛و الا مراسم بسیاری در همه جای کشور از جمله در شهرهایی چون اصفهان و مشهد و دیگر شهرها نیز برگزار شد که اینجانب حضور داشتم .
شده بود نوشتههایتان را برای تایید به ایشان بدهید مطالعه کنند یا از این کار نگران بودید؟!
من از نقد استقبال میکردم و میکنم. گاهی اوقات با ایشان مشورت میکردم. اولین کاری که نوشتم «سخن عاشورا» بود. ایشان خواندند و تایید کردند. هفتهنامه نوید را هم بعضا برایشان میفرستادم. گاهی اوقات سخنرانیهای ایشان را در هفته نامه چاپ میکردیم. بعضی از آنها در جایی چاپ نشده و فقط در نوید منتشر شده است.
محبوب ترین بخش خانه چنین شخصی کتابخانه اوست. کتابخانه ایشان بیشتر بر چه موضوعاتی میچرخید؟
به خاطر اینکه ایشان در بسیاری از علوم تا حدودی اطلاع داشتند . معمولا قفسه کتابخانه ایشان مملو از کتابهای مختلف با موضوعات متفاوتی پر شده بود، تعدادش را نمیدانم؛ اما حداقل باید بالای 10 هزار جلد باشد. این کتابخانه را وقف کردند. پژوهشگران اکنون از آن کتابخانه استفاده میکنند.
لباس پوشیدن ایشان چگونه بود؟
ساده و مرتب بود؛ اما چندان توجهی نداشتند. حتی در مراسم عروسی ما ایشان شلوار راه راه پوشیده بودند که موجب توجه دیگران شده بود؛ یعنی در بند این مسائل نبودند.
رابطه ایشان با علامه طباطبایی و علامه آشتیانی چگونه بود؟
با آقای طباطبایی رابطه خیلی خوبی داشتند. رابطه با آقای آشتیانی هم به واسطه آقای صدوقی سها بود که داماد چهارم علامه جعفری بودند. برخی میگویند تفکرات آقای جعفری به زندگی نزدیک تر است تا آقای طباطبایی و آقای آشتیانی. تقریبا درست است. مطالعات ایشان از متفکران جهان بسیار بود. ایشان حتی رمان نویسندگانی مانند تولستوی، همینگوی و سایرین را با مثنوی مقایسه میکردند. این کارها در حوزهها رسم نبود؛ البته الان هم در میان حوزویان چهرههای روشنی هستند؛ مانند همین انجمن محققان و مدرسان حوزه. ایشان فلسفه غرب را خوب میشناخت و آرای فلاسفه را خوانده بود. یک سری مطالعات هم ایشان از کتابهای عربی مصری داشتند که در آن زمان آن محتواها هنوز در ایران نبود. مصر از نظر فرهنگی کشوری فرهیخته است.
آیا دیدار و گفتوگوی علامه در طی حیات خود با بزرگان علمیجهان جمعآوری و چاپ شده و ممکن است تعدادی از بزرگانی را که علامه جعفری با آنها دیدار داشته اند، بیان فرمایید ؟
دیدار و گفتوگوهای ایشان با برخی از بزرگان علمیجهان در کتابی به نام تکاپوگر اندیشهها چاپ شده است که مجموعهای از گفتوگوها و نظرات ایشان در دیدار با فلاسفه و عالمان شرقی و غربیست؛ ولی مطرحترین آن مکاتبه علامه با برتراند راسل فیلسوف، منطقدان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس و برنده جایزه نوبل و اگر حضورذهن یاریام کند با عالمان و بزرگانی دیگراز جمله نویسنده مسیحی لبنانی جرج جرداق ، پروفسور کاستاپــولوس، پــروفســورموچوپلوس، پروفسورولقاریس از یونان، پروفسور حسابی و... بود . ایشان با مرحوم شهریار بسیار نشست و برخاست داشتند.
عموم علامه جعفری را بیشتر با چه تالیفاتی میشناسند ؟
ایشان در بین عوام بیشتر با تفسیر مثنوی و تفسیر نهج البلاغه شناخته شده اند؛ولی ایشان در تالیفات خود به موضوعات مختلفی پرداخته اند ، موضوعاتی چون هنر ، عرفان ، فلسفه، سینما ، مذهب ، موسیقی ، تاریخ و... .
سخن آخر
ما به عنوان بستگان آقای جعفری واقعا در این مدت که در خدمتشان بودیم، چه به عنوان شاگرد و چه به عنوان وصلت، گناهی، انحرافی، خودبینی، خودنمایی و خودبرتربینی ذره ای در ایشان ندیدیم. آدمیبودند متواضع. انسانی بودند که اصلا خودشان را بالاتر از دیگران احساس نمیکردند؛ حتی از بچهها. به خاطر دارم روزی با ایشان به میدان نقش جهان رفته بودیم. چون ایشان در جامعه به واسطه تلویزیون شناخته شده بودند بچهها دورشان را گرفتند و گفتند که برای ما سخنرانی کن. همان لحظه روی یکی از این سنگها نشستند و برای آنها صحبت کردند. یا حتی یکی از پسرانم که دبستان شاهد میرفت به علامه گفته بود: من به مسئولان دبستان قول دادم که شما بیایید آنجا صحبت کنید. ایشان به دبستان هم رفتند و آنجا صحبت کردند و هیچ وقت نمیگفتند که شخصیت من این جور یا آن جور است. زندگی بسیار پرباری داشتند. از وقتشان حداکثر استفاده را کردند. هیچ گاه عمر را تلف نکردند. در این بخشی که ما در خدمتشان بودیم همیشه یا در حال مطالعه بودند یا نوشتن یا سخنرانی یا درس دادن و هیچ لحظه ای نبود که ایشان در غفلت باشند. عاش سعیدا و مات سعیدا.