«نوید اصفهان» هفت ساله شد
«چهارشنبه 28 دی ماه سال 1373سال نهم، شماره 333»
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ»
«من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوى او بازمى گردم.» (هود،88)
دوران آزمایشها چقدر سخت و دشوار است و همیشه در زندگی افراد، آزمایش الهی وجود دارد و بدنهای ضعیف و رنجور ما طاقت بسیاری از آن ابتلائات و دردسرها را ندارد، در جائی که حضرت علی(ع) در دعای کمیل از عظمت و از سختی بلای الهی می نالد و در چندین جای این مناجات گرانقدر، از آن آزمایش ها شکایت دارد و از خدا می خواهد که از آن سربلند بیرون آید، معلوم نیست که تکلیف امثال من چه خواهد شد؟ و خیلیها را دیدیم که دنیا و موقعیتها، آنها را فریب داد و «هر روز به رنگی بت عیار برد دل» و شاید اگر ما در زمان صدر اسلام بودیم، خیلی از کارها و موضعگیریها را توجیه می کردیم!
و ما که از همۀ چیزهای خدا، یک کار پر دردسرش را انتخاب کرده ایم و نمی خواهیم هم که در جهت آب شنا کنیم، آب تند هم همه چیز را با خود می برد و ما هرگز با آب نرفته ایم و نان را نرخ روز نخورده ایم و از هر طرف که باد آمده، باد نداده ایم و همیشۀِ خدا، معطل بوده ایم، مثل آنکه سرنوشتِ ما را به این صورت رقم زده اند.
روح پدرم شاد که می گفت به استاد فرزند مرا عشق بیاموز دگر هیچ
و آنکه عشق آموخته، دیگر آرامش ندارد و مگر عشق و آسایش با هم جمع میشوند؟ «عشق آشفتگی و خانه خرابی دارد» و ما به خدا و مردم دلبسته ایم، از همان اول خویش را وقف مردم کردیم و برای همین تاکنون آب خوش از گلویمان پائین نرفته است و همیشه مزدوران ساواک و منافقین مخالفمان بوده اند، دوستمان نمی داشتند، در راهمان سنگ می انداختند، کارشکنی میکردند، معترض بودند و جوجه های تازه سر از تخم درآورده نصیحتمان میکردند که چنین باید کرد و چنان باید شد، و ما نیز در پاسخشان سر تکان میدهیم و لبخند بر لب داریم، ما سخت به راهنمائی و نصیحت اندیشمندان و خیرخواهی و عنایت عقلا و مردان انقلابی نیازمندیم، اما نه انقلابیون بعد از پیروزی انقلاب! و قهرمانان پس از جنگ! که متأسفانه بیشتر سرو صدا راه می اندازند و میدان داری کرده، کرّ و فرّ و گرد و خاک بلند کرده و تهدیدمان می کنند. آخر برادر:
عشق کار نازکان نــرم نیست عشق کار قهرمان است ای پسر
بچه ها، شما که قبل از انقلاب را ندیده اید، شما که مردان انقلاب را نمی شناسید، شما که سختیهای دوران طاغوت را نچشیده اید، شما که کارد دیکتاتورها، تا مغز استخوانتان نفوذ نکرده، شما که رنج شاهنشاهی را ندیده اید، شما که با قطره قطره خونتان نهال انقلاب را آبیاری نکرده اید، پس چرا غیب و تهمت و امر و نهی می کنید؟ آن عالِم چنین است و آن روحانی چنان، آن یکی لیبرال و آن دیگری ملی گرا، آن یکی کند و این یکی تند! و...
«... وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ، وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْیِیزَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَ تَرْتِیبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِیفَ طَبَقَاتِهِمْ؟!...»(نهج البلاغه، نامه 28)
تو را چه کار که چه کسی برتر است و چه کسی فروتر و چه کسی پیرو است و چه کس پیشوا؟ به آزاد شده های پس از پیروزی و فرزندان آنها چه، که میان مهاجران نخستین و رتبت آنان فرق بگذارند و چه کاره اند که درجه های آنها را شناسائی کنند.
در بعضی اداره ها و مؤسسه ها جوانان نوخطی را میبینیم که احضار میکنند، اخطار می دهند و در مدیریتها دخالت و مسؤولیتها را مشخص میکنند و محیط وحشت می آفرینند و مردم را دفع میکنند و بالاخره مدیران ضعیف هم که میزشان را از همه چیز مهمتر میدانند، تابع این عناصر میشوند، کسانی که نه از قبل انقلاب چیزی میدانند و نه در جبهه ها برای اسلام و انقلاب و ایران جانفشانی کرده اند، و اگر چنین مراکزی لازم است بهتر نیست که در دست عقلا و لااقل با مسؤولیت کسانی باشد که پنجاه سال از عمرشان گذشته باشد و تا حدی سرد و گرم روزگار را چشیده باشند و آدمها را بشناسند؟
ما که نه مدعی کاری هستیم و نه خدمتی که در خور مقام ربوبی و مردم باشد، اما نمی توانیم تحمل کنیم که نوخاسته ها و تازه از شیر گرفته شده ها و آنها که در پیروزی انقلاب هیچ نقشی نداشته اند و جز کارشکنی و اهانت، کاری نمی کردند، در کوی و برزن اختلاف اندازی کنند و مردم را به جان هم بیندازند، امید که خدایشان هدایت فرماید.
و ما با هر سختی و مرارتی بود، با انتشار این چهار برگه هفته نامه، در این دوران وانفسا، یکسال دیگر هم مقاومت کردیم، با اینکه اقشار واقعی مردم و دینداران، دوستمان دارند و تشویقمان میکنند و اگر بیش از صدهزار نسخه نشریه را چاپ کنیم، چیزی از آن نمیماند و حتی به چند برابر قیمت خرید و فروش میشود، ولی تن ما ضعیف است و بضاعت اندک و در سال گذشته هیچگونه کمکی از ناحیتی نداشته ایم، غیر از تعدادی آگهی و وجوه مشترکین، دوستان صمیمی هم بالای گود ایستاده اند و تشویق میکنند و میگویند: لنگش کن و مخالفان کج اندیشمان هم هر چه بیشتر علیه ما تبلیغ میکنند تا سرمان شلوغتر شود و هواخواهان نشریه کوچکمان بیشتر شوند، در حال حاضر جوابگوی تقاضاها نیستیم، مدتی است که با این قیمتِ فیلم و زینک، کاغذ، چاپ، پست و... مشترک جدیدی نپذیرفته ایم، با این گرانی وحشتناک، اندک، اندک داریم از صحنه خارج میشویم، ما در زندگی با همۀ غولها درگیر شدیم و به زانو درآوردیمشان، اما این غول گرانی زور است! و هیچکس هم جلودارش نیست، دو اسبه به پیش میرود، «مردم افکن تر از این غول بیابانی نیست» تملق و خوشامدگوئی و شیرین زبانی هم نمیدانیم که دلهائی را به دست آریم و از کاهی کوهی بسازیم و سیل عنایتها به سویمان جاری شود، فقط آن چه درک میکنیم و میفهمیم و وظیفه شرعی و حق تشخیص میدهیم میگوئیم و مینویسیم، «چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم» و شما چه کسی را میشناسید که از شنیدن حرف حق خشنود شود؟ و حق برایش تلخ نباشد و بدینوسیله دشمن شما نشود؟ عده ای پول میگیرند که در برابر حق بایستند و فلسفه وجودیشان مخالفت با حقگوئی است!
آن وقت تو میخواهی آسوده بخوابی و بازهم از گرانی و گرانفروشی، اختلاف اندازی، ریاکاری، فساد اداری، اختلاسها سوءاستفاده ها، حاکمیت رابطه ها، ریاست نالایقها، اِعمال نظرها و... بنویسی و بگوئی؟
برادری که سمتی داشتند دربارۀ برخی مطالب نشریه توصیه هائی میفرمودند، به ایشان گفتم: برادر کاری کنید که توقیف و تعطیل شویم، تا خود را و ما را راحت نمائید، تا ما دیگر وظیفه ای نداشته باشیم و در برابر خدا و وجدان و مردم مسؤول نباشیم و شما هم خیالتان از هر جهت و لااقل از ناحیه ما راحت باشد و من و زن و بچه هایم آسوده شویم و به زندگیمان برسیم و هر طفل مکتبی از راه رسیده! نخواهد بازرسی و بازجوئیمان کند و دستورمان دهد تا برای آینده اش خدمتی را ارائه کرده باشد، شاید ما هم آخر عمری به شغل نان و آبداری برسیم و لااقل بتوانیم هزینۀ تحصیل بچه هایمان را فراهم کنیم. مگر چه چیزمان از آن بالائیها کمتر است؟ سوابقمان، سوادمان، لیاقتمان، مدیریتمان، تجربیاتمان، تعهدمان و...
ما برای خدا حرفمان را میزنیم، تحت تأثیر جوها قرار نگرفته ایم، ما بچۀ امروز نیستیم که با یک کشمش گرمی پیدا کنیم و با یک غوره سردی! ما اگر بیشتر نمیگوئیم، اگر همۀ حرفها را نمی زنیم، به خاطر عشق به انقلاب است و نظام و مسؤولان جمهوری اسلامی ایران، برای آن است که دوستشان داریم، اگر به برخی مقامات احترام می گذاریم، نه بدان جهت است که میخواهیم خود را به آنها نزدیک کنیم، آخر چه احتیاجی داریم؟ نه دنبال مرید هستیم و نه میخواهیم کسی پشت سرمان نماز بخواند و نه میخواهیم کسی رأیمان دهد و نه اینکه از مغازه دونبشمان خرید کند، اگر بعضی مدیران نظام را تعریف میکنیم، احترامشان میگذاریم، مطرحشان میکنیم، برای آن است که نظام را دوست داریم و به خدمتگذاران مردم علاقمندیم، ما میخواهیم در مسیر اصلاح جامعه، سعادت مردم، ایمان، آزادگی، عدالت، ولایت الهی، امامت و تقوی قدم برداریم، ما میخواهیم مردممان همچنان در خط امام و انقلاب اسلامی باقی بمانند، ما به روحانیتِ متعهد و انقلابی، عشق میورزیم، ما راضی نمیشویم کودکانی تحریک شوند و به مقام شامخ علماء شایسته و سردمداران انقلاب اهانت کنند، چون میدانیم شکستن قداست روحانیت و مرجعیت، نابودی همه چیز است، میدانیم که خشونت، خشونت می آورد و محبت، محبت، یقین داریم که در دنیای عمل و عکس العمل زندگی میکنیم، مثل آنکه عده ای مأموریت دارند که همه را طرد کنند، همه چیز را نفی نمایند، دوستان را دفع میکنند، آخر این را نمیفهمند که اگر دوستانی امثال من نباشند، پس در همه عالم برای آنان دوستی نمیماند، غیر از فرصت طلبها و آنها که پول و پاداش میگیرند تا ابراز دوستی کنند و شعار بدهند.
«هفته نامه نوید اصفهان» هفت سال سختی را گذرانید، امید که در سایه صاحب و مولایش امام زمان(عج) سال هشتم را با موفقیت و آرامش و آسایش شروع کند و برای آگاهی جوانان و جلوگیری از انحراف آنها به دامن فساد و تباهی بکوشد و در حد امکان جلوگیر تهاجم فرهنگی دشمن باشد، ما میخواهیم که همۀ مردم از ما انتقاد کرده و نصیحتمان کنند، راهنمائی نمایند، دعایمان کنند، تاکنون بیشترین نامه های رسیده تشویق و تقدیر از ما بوده است، ولی از مردم درخواست داریم تا هستیم هدایتمان کنید، احتیاج شدید به نصیحت مصلحان و دعای مخلصان داریم، توفیقمان را در راه خدمت به مردم از خدا بخواهید.
از نظر مادی وضع مناسبی نداریم، در ماههای گذشته قیمت فیلم، زینک و کاغذ تا 300درصد ترقی کرد، پست شش برابر شد!* از محل قبلی، عذرمان را خواستند، قیمت آگهی های دولتی افزایشی نداشته و 10درصد آن هم سهم ارشاد است، نامه دادهاند که دفاترتان را و فیشهای بانکیتان سو..، در این مقوله با جناب وزیر در آینده سخنها خواهیم داشت.
در پایان، از کلیه کسانی که به صورتی با این نشریه کوچکِ کوچه پس کوچههای اصفهان بزرگ، از سرتاسر استان و دیگر جاهای کشور همکاری کردند، تشکر میکنیم، اجر همه با خداوند بزرگ باشد.
فضل الله صلواتی
« * اگر نویسنده در سالهای 98 و 99 میخواست مطلبی بنویسد، قیمتها هزار برابر شده اند! »