زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات، دکتر فضل الله صلواتی

تصاویر، دست نوشته ها، زندگی نامه، مصاحبه ها، مقالات و...

نوید اصفهان 9 ساله شد


ما برای آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، اجرای عدالت، تلاش می کنیم، از خدمتگذاران مردم و مستضعفان جامعه حمایت داریم، از سوء استفاده کننده ها و آنها که از بودجه بیت المال کاخ ها برپا می کنند، دفترها و تشریفات فوق العاده دارند، سفره های مفصل می اندازند، انتقاد می نمائیم، در حد توان خود برای اصلاح جامعه می کوشیم و می خواهیم به پیروی از انبیاء و اولیاء، دنیا و آخرت مردم را آبادان کنیم....



« نوید اصفهان نه ساله شد »



«چهارشنبه 1 اسفند ماه سال 1375 سال دهم، شماره 444»

«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ»

«من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده‏ ام و به سوى او باز مى‏ گردم.» (هود،88)


با عنایت های خدا و حمایت های مردم، سال نهم نشریه نوید اصفهان را نیز با موفقیت پشت سر گذاشتیم و امید داریم که از این آزمایش سربلند و سرافراز بیرون آئیم و بتوانیم نعمتهای الهی را پاس داریم.

بالاخره همه کارهای ما در محضر خدا و امام زمانمان حضرت حجت بن الحسن(عج) می باشد و او ناظر اعمال و رفتار و نوشته ها و گفته های ما بوده است و ما نیز سرباز او هستیم.

«وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ، وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَه، فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»(سورۀ توبه آیه 105) ای پیامبر، به مردمان بگو، هر عملی که از نیک و بد انجام می­دهید، خدا آن عمل را می­بیند و رسول خدا و مؤمنان بر آن آگاه می شوند، آنگاه به سوی خدائی که دانای عالم، پنهان و آشکار است باز خواهید گشت، تا شما را از کارهای که انجام داده اید باخبر سازد.

و الحمدالله که مؤمنان و متّقیان تأییدمان می­کنند و اگر اشتباهی داشته ایم، یادآور شده اند که انشاءالله جبران کرده ایم، بالاخره ما هم انسانیم و وجودمان آکنده از خطا و اشتباه و نقصان آگاهی است، که امیدواریم هرگز از روی عمد نباشد و لجاجتی پیش نیاید،که با این دو برگ نشریه امتحان بزرگی برای ما پیش آمده که اگر خدا با محبت و فضلش با ما برخورد نکند، معلوم نیست چه بر سرمان خواهد آمد، تحمّل این مسؤولیت بزرگ و این امتحان طاقت فرسا کمرمان را خم کرده، که اگر بگوئیم و بنویسم چه می­شود؟ و اگر نگوئیم و ننویسیم، با همین امکانات محدود و اندک و دست خالی، جواب خدا را چه خواهیم داد؟ سخن پیامبر(ص) است که: «اَفضل الجِهاد النصیحه لائمه المسلمین» بالاترین جهاد خیرخواهی و نصیحت گویی به پیشوایان مسلمانان است و ما از مدیر یک اداره و مؤسسه و دانشگاه با آن تشکیلات و تشریفات طاغوتی انتقاد سازنده می­کنیم تا وکیلان و وزیران و امیران و...

اگر خدا پذیرفته باشد، حرفمان را زده ایم، در حد توان خیرخواهی ملک و ملت و انقلاب و اسلام را داشته ایم، به نقاط ضعف و انحرافها به خاطر اصلاح اشاره نموده ایم، «و ما عَلَی الرَسول الا البلاغ» بیش از این هم نمی توانستیم، والا بیشتر فشار می­آوردیم و از تبعیضها، ضعف مدیریتها، انحرافها، خودمحوریها، انحصارطلبی ها، سوء استفاده از مقام و موقعیت ها، حق کشیها، ریاکاریها، کم کاریها، دوروئیها، فریبها و... بیشتر انتقاد می کردیم، در هر شرایطی اگر کسی یا گروهی و یا چیزی را حق تشخیص می دادیم، از آن دفاع و حمایت می نمودیم.

اگر به این نتیجه رسیدیم که فردی مظلوم واقع شده، تا پای جان طرفداریش می نمودیم، مولایمان علی(ع) دستورمان داده که: «کونا لِلظّالِمِ خَصما وَ لِلمَظلومِ‌ عَونا» هماره دشمن ستمکار و یاور مظلوم باشید و ما خواسته ایم که چنین باشیم.

آقایان تهدید کردند که ممکن است آبروی خودتان و نشریه شما برده شود، به آنها گفتم، برادران، ما که آبروئی برای خود قائل نیستیم و اگر به نظر شما چیزی هست، افتخارمان آن است که آن را در راه خدا، اسلام، انقلاب و مردم، از دست بدهیم.

بگذار گروه ها و باندهایی اهانت کنند، فحاشی کنند، به در و دیوار علیه ما شعار بنویسند، اعلامیه پخش کنند، راضی به رضای خدا هستیم، ما از گذشته های دور آرزوی شهادت در راه خدا را داشتیم، برخی می خواهند با چهار تا فحش و بدگویی ما را بترسانند، آخر سرسپردۀ خدا که از چیزی و کسی نمی ترسد، ما با مال و منال و مقام و قدرت هم خداحافظی کرده ایم، مغازه، تجارتخانه، مسجد و محراب هم نداریم، مدیریت و ریاستِ هیچ جایی در اختیار ما نیست که خود را وابسته کنیم و از تباه شدن آن وحشت داشته باشیم.

ما از محیط ساکت و آرام و بی سروصدا خوشمان نمی آید، دوست داریم همه جا شور و نشاطِ انقلابی باشد، مردم روحیۀ  انقلابی و تهاجمی داشته باشند، حتی علیه خود ما.

بگذار بچه ها سنگ بیندازند، فریاد بزنند، عصبانی شوند، بالاخره نتیجۀ انقلابی بودن همین چیزها است، وقتی کسی از ما انتقاد نمی کند، ناراحت هستیم، وقتی بدکاران و مفسدان و خودخواهان بدمان را نمی گویند، ناراحتیم، با خود فکر می کنیم که: نکند به سازش کشیده شده­ایم!

ولی آرزو داشتیم که عاقلانه از ما انتقاد شود، نه با اهانت و بدگویی و تهمت، نه با انگهای مختلف، ما که از سال 1330 تاکنون در روزنامه ها و نشریات کشور قلم می­زنیم، همه­اش دربارۀ اخلاق، ایمان و عدالت و وحدت و آزادگی و اسلام و انقلاب و تاریخ اسلام بوده است، کتابهایی را هم که قلمی کرده ایم، همه در این مقوله­هاست، عیبمان آن است که همۀ آدمها را دوست داریم، برای همۀ مقامات مملکت احترام قائلیم، بد کسی را نمی گوییم، جز حمایت از مظلوم و مقابلۀ با ظالم، نمی خواهیم کاری انجام داده باشیم، پس چرا در نشریه هایتان، نه به ما، بلکه به همه عاشقان انقلاب توهین می کنید و خود را به گناه می اندازید، حضرت صادق(ع) می فرمایند: «کفاکَ نَصره من الله ان ترا عدوّک یعمل بِمَعصیَه اللّه‏» برای تو همین پیروزی بس است که می بینی دشمنت به گناه افتاده است، خدا را شکر، آخر ما می خواهیم بگوییم که دشمن نداریم، اینها دوستان ناآگاه و ناپخته ما هستند و انشاءالله همه با هم اصلاح می شویم.

باید مطالعه کرد، باید فکر داشت، باید عادل بود، «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» و بندگان ویژه خدای مهربان، کسانی هستند که در روی زمین با تواضع و فروتنی زندگی می کنند و هرگاه افراد جاهل به آنها اهانت کنند، با سلامت نفس و فروتنی با آنان برخورد می کنند.(فرقان، 63) و مبادا که ما جاهل باشیم و فریب خورده و اینکه بخواهیم با مخالفان بر خلاف سیرۀ اسلام عمل کنیم.

ما پیوسته دعا می کنیم که بی نیاز از خلق باشیم، تا بتوانیم برای خالق کار کنیم و هرچه این گروههای فشار با ما چماقی برخورد کنند، خود را موفق­تر احساس می کنیم، «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» و راستی چقدر جای شکر و سپاس دارد که نامردان و ناسپاسان کسی را نخواهند و دوستش نداشته باشند و او را بیشتر متوجه حق و انجام وظیفه اش نمایند.

کارگاه، مزرعه، اداره، دانشگاه، مدرسه، کلاس و مغازه که روزی رسان نیستند،  و ما از روزی که قصد مبارزه با باطل ها و حمایت از حق را داشتیم همچنان شهر به شهر و زندان به زندان و مدرسه به مدرسه تبعیدمان می کردند، همچنان که امروز از دانشگاه اصفهان و مزدوران و غلامان جان نثار و سرسپرده ها، پرونده مان را زیر بغلمان می­گذارند که: عمو تو را به خیر و ما را به سلامت، حوصله دردسرت را نداریم، آخر آنها نمی­ دانستند که یک دسته کلید است به زیر بغل عشق، و عاشق را از چه می­ترسانند، عاشق که نمی تواند آرام بگیرد، سکوتش هم فریاد است و امروز هم ما با هیچ و پوچ این چهار صفحۀ آگهی را منتشر می­کنیم که چقدر دلِ نادرستان را به درد می­آورد و نمی­دانند به کجایش چنگ زنند و دستاویزی پیدا کنند که: «الغَریقُ یتشبَّث بکل حَشیش» بگذار بگویند تا گناهانشان بیشتر شود، و ما با قرض و وام قرض­الحسنه و با آگهی های انحصار وراثت و ترمیم موی سر! بالاخره حرفهایمان را می زنیم و خوشحالیم که تاکنون وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر را به نحو احسن انجام داده ایم.

آن نشریه بی نام و نشان نوشته که: «نویدیان، در چین خوش گذشت» آری برادر، در چین، در انگلستان، در یونان، در ایتالیا، در فرانسه، در اسپانیا، در آلمان، در الجزایر، در لیبی، در نروژ، در سوئد و بارها در عربستان و سوریه و دیگر جاها، در همه جا خوش گذشته، جای انسانهای خوب هم خالی بوده، در کنگره و سمینارهای همۀ آنها مقاله داشتیم و به عنوان یک شخصیت علمی دعوت شده بودیم، آنها که برای علم ارزش قائل بودند و فهم و شعور هم داشتند، برای دانشمندان و نویسندگان ارزش قائل بودند و با احترام دعوتمان می­کردند و پول بلیط و هتل را هم می­دادند و در هیچکدام از این سفرها، تحمیل بر بیت المال نبوده ایم، که برخیها سفرهای تشریفاتی اربابانشان را فراموش کرده اند و به سفرهای علمی و سیاسی ما چشم دوخته اند.

برادر ناشناس من که در نشریه ات به این راز عظیم پی برده ای، هر کجا پولی برای مسافرتهای بنده از بیت المال داده شده، بفرمائید، تا با غرامت باز گردانده شود، به بزرگترهایتان بگوئید، از حالا که کودک هستید، شما را با دروغ و کلک تربیت نکنند.

و در شب نامۀ دیگرشان بزرگترین جرم محکومیت بنده را «رد شدۀ شورای نگهبان، یاور بازرگان و حامی (آیت الله) منتظری» گفته اند.

آری برادر، درست نوشته اید، بنده را به خاطر نوشته های همین «نوید اصفهان» به علت قاطعیت روی حق و باورهای دینی رد کرده اند، از آنها خواهش کردم که در دادگاه صالحه ای محکومیت بنده را اعلام کنند که هنوز انجام نگردیده است و بقیه هم درست است، با مرحوم بازرگان از زندانهای او در سالهای: 1340 تا 1357 آشنا شدم و جز تقوی، راستی و درستی و ایمان، چیزی از او ندیدم و او کسی بود که خودش را فدا و محو در اسلام کرده بود، او معصوم نبود، ولی در مجموع خدمتگزار شایسته ای برای اسلام و مسلمین بود.

بد نیست که به یک جریان تاریخی اشاره کنم، معاویه نامه ای برای حضرت علی(ع) نوشت که: تو با خلفای پیشین هم میانه خوبی نداشتی و به آنها ارادت نمی ورزیدی و... حضرت علی(ع) در پاسخ او می نویسند: «وَ لَعَمْرُ اَللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ... » به خدا قسم که قصد بدگویی از مرا داشته ای، ولی از من ستایش کرده ای و می خواستی مرا رسوا کنی، اما خود را به رسوایی کشانده ای، مسلمان تا زمانی که در دینش شک نکرده، در یقینش تردیدی پیدا نمی شود.

و در جای دیگری از این کاغذها نوشته اند که: بنده و پسرم فرزند انقلاب نبوده ایم و انقلاب فرزندان خود را نمی خورد، بسیار خوب برادر، ما که با کسی دعوا نداریم، طلبکار هم نیستیم، از کنار انقلاب هم به نان و نوایی نرسیده ایم و چیزی هم از کسی نمی خواهیم، ولی باز توصیه مان این است که سوابق ما را از مربیانتان، از همانهایی که به شما خط می دهند و هزینه کاغذ و چاپ نشریه تان را می پردازند بپرسید، که تا با این نوشته ها مردم به شما نخندند و فکر کنند در ایران نبوده اید و شاید از جای دیگری برای اختلاف اندازی آمده اید!

در ویژه نامه شماره 5 انصار، آورده اند که اخیرا بنده نام «طوفان» را برای خود انتخاب کرده ام، متأسفم که بگویم این آقایان مثل آنکه بزرگتری ندارند تا برخی مسائل را برای آنها بگوید! برادر عزیز، بنده از سال 1335 در اشعار انقلابی خود «طوفان» تخلص می کردم، چون تنها کسی که در آن ایام اشعار انقلابی مذهبی می سرود، بنده بودم و رادیوهای مخالف شاه می خواندند و نشریات مخالف طاغوت آنها را درج می کردند و حتی در سال1337 در نشریه «مکتب اسلام» اشعار بنده با نام «طوفان» درج شده و دو جلد کتاب شعر: «نوای آزادی» و «بهار آزادی» به نام طوفان پیش از انقلاب منتشر شده و من نمی دانم شماها با این عجله به کجا می­خواهید بروید؟

شما با نوشتن این مطالب عاری از حقیقت، مردم را بیش از پیش به طرف ما سوق می دهید، مردم به ما اظهار علاقه می کنند و بیشتر متوجه حقّانیت ما می شوند، آخر ما که مریدباز نیستیم، ادعایی هم نداریم، به قول شما در همان نشریه انصار، یک هفته نامه افلیج و از کار افتاده ای هستیم که زندگیمان بسته به چند آگهی و مقداری وجه اشتراک است و دیگر هیچ.

پس طاقت این همه مشتری و طرفدار را که شما برای ما می فرستید، نداریم و نشریه کوچکمان با این گرانی کاغذ و چاپ، آنقدرها چاپ نمی شود که جوابگوی تقاضاهای بسیار مردم باشد و جز یکی دو تحلیل سیاسی، دو سه خبر از استان اصفهان و مقداری آگهی چیزی نداریم.

در هر صورت از خدا بخواهید که ما و شما را هدایت کند، تا بتوانیم برای رفع مشکلات مردم و ایجاد وحدت بین اقشار مختلف اقدام نمائیم، مردم را علاقمند کنیم تا در انتخاباتهای مختلف مجلس، ریاست جمهوری و شورای اسلامی شهرها به راحتی شرکت نمایند و اگر ما و یا هر کس دیگری از مسیر: کتاب، سنت، عقل، اجماع و ولایت فقیه خارج شدیم، تذکر دوستانه بدهید، مقاله بنویسید، انتقاد علمی داشته باشید، با فحش دادن و اهانت کردن و تهمت زدن که کاری اصلاح نمی شود و فقط بر لجاجتها، شدّت عملها، خشونتها و اختلاف بین نیروهای متدین و نمازخوان افزوده می گردد.

تا حدی از بحث اصلی خارج شدم، سال 1375 برای هفته نامۀ کوچک نوید اصفهان سال موفقی بود، این نشریه توانست حرفهایش را بزند، آگاهی بدهد، راهنمایی کند، روی کلمه حق تکیه داشته باشد، از عدالت و آزادی و از اسلام ناب محمدی بنویسد، بدکاریها، نفاقها و ستمها را افشا کند و برگی بر تاریخ این مرز و بوم بیفزاید.

جناب آقای اشعری، معاونت محترم مطبوعات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در اوایل سال1375 ضمن یک سخنرانی به چند نشریه از جمله نوید اصفهان اخطار دادند، توبیخ فرمودند که تا امروز هنوز خلعتِ عنایتی از ایشان به دست ما نرسیده است! چند مرتبه هم از دست اندرکاران ارشاد اصفهان سراغ گرفتیم و اخطارمان را خواستیم که آقایان هم در جریان نبودند.

می گویند: مردی هر شب همسرش را کتک می زد به طوری که داد و فریاد او بلند می شد، روزی همسایه ها از علت این عمل پرسیدند، مرد گفت: می دانم که کار بدی انجام می دهم، آخر من که نمی توانم به او نفقه بدهم و نمی توانم غذا و مسکن و لباس همسرم را تأمین کنم، وسیلۀ مسافرت و تفریح و میهمانی و گردش هم برای او ندارم، طلا و جواهر و لوازم زندگی هم نمی توانم برایش بخرم، پس اگر او را کتک نزنم، مردم از کجا بفهمند که من شوهر او هستم!؟

و اگر آقایان ما را توبیخ نفرمایند، مردم از کجا بفهمند که نیازهای نشریه های غیروابسته چگونه باید تأمین گردد؟

سال گذشته اداره ارشاد اصفهان، فقط 500کیلو کاغذ تعاونی به ما فروختند و امسال تا حال 322کیلو، مرحمت کرده اند، که برای دو یا سه شماره کافی است.

آقای حسینی، معاونت محترم ارشاد اصفهان هم با خوشرویی، هر روز نوید آینده را می دهند، ما نیز به بی محبتی و کم لطفی آقایان کم کم داریم عادت می کنیم، «هر آن کس که دندان دهد، نان دهد»، ما که از اول برای خوش آمدن و تعریف و تمجیدگویی از وزیر و وکیل و مدیری کارمان را شروع نکرده ایم، آگهی های مردمی را که موافق میلمان بوده چاپ کرده ایم، گرچه دلمان می خواهد به جای هر گونه آگهی فقط مطلب چاپ کنیم، گرچه به خاطر موضع گیریهامان با تیراژ نسبتا زیاد و حتی چندین چاپ از یک شماره بازهم مورد بی مهری هستیم و شاید ما از زن صیغه ای ارشاد بوده ایم! کاش ادارۀ ارشاد اصفهان وامهای مطبوعاتی، مقدار کاغذ فروخته شده به نشریات و میزان آگهی هر هفته نامه را در لیستی با مهر و امضاء منتشر می کرد و ما نیز مجانا آن را چاپ می کردیم و نشر می دادیم، تا شایعات تبعیض از میان می رفت.

آخر نشریه ای با امتیاز سیاسی، باید چه بنویسد؟ فقط خبرهای گذشته و دید و بازدیدها و خبر انجام وظیفه مسؤولان را!؟

آخر ما که تملق بلد نیستیم، فحش یاد نگرفته ایم، نمی خواهیم فردی را خراب کنیم، از آنچه حق تشخیص می دهیم حمایت می کنیم، با باطل مخالفت می ورزیم، از اینکه تاکنون حرفمان را زده ایم و بندگان مخلص خدا دوستمان دارند و تشویقمان می کنند، راضی هستیم و همین برای دنیا و آخرت ما بس است، ما برای آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، اجرای عدالت، تلاش می کنیم، از خدمتگذاران مردم و مستضعفان جامعه حمایت داریم، از سوء استفاده کننده ها و آنها که از بودجه بیت المال کاخ ها برپا می کنند، دفترها و تشریفات فوق العاده دارند، سفره های مفصل می اندازند، انتقاد می نمائیم، در حد توان خود برای اصلاح جامعه می کوشیم و می خواهیم به پیروی از انبیاء و اولیاء، دنیا و آخرت مردم را آبادان کنیم، ما نظری جز رضای خدا و خشنودی مولایمان امام زمان(عج) و هدایت مردم نداریم و هیچ چیز دیگری را نمی خواهیم به شرطی که شما خوانندگان عزیز هم دعایمان کنید و راهنمائیمان نمائید.     «خدایتان موفق دارد»

فضل االله صلواتی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.