«نوید اصفهان» هشت ساله شد
«چهارشنبه 9 اسفند ماه سال1374 سال نهم، شماره 394»
«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ»
«من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم و توفیق من جز به [یارى] خدا نیست بر او توکل کرده ام و به سوى او بازمى گردم.» (هود،88)
به یاری خدای بزرگ و حمایت های مردم و تلاش مستمر همکاران، یک سال دیگر را پشت سر گذاشتیم و از بهمن ماه وارد سال نهم انتشار این نشریه کوچک شدیم، و «هر چه آید سال نو، گویم دریغ از پارسال» مشکلات مالی در درجۀ اول نه برای ما که برای اکثریت مردم، رنج آور شده، از مایحتاج عمومی گرفته تا لوازم و وسائل زندگی، هزینه های مطبوعاتی سرسام آور بالا رفته، نشریات شهرستانی که محلی از اعراب ندارند، بیشتر از همه آسیب پذیرند و اگر منتشر شوند مردم نگاهی به آن می اندازند و اگر هم نبود اصلا متوجه نمی شوند و اگر روزی در جائی یکی از دست اندرکاران نشریه را دیدند و یا از کنار دکه روزنامه فروشی رد شد، می پرسند: سرنوشت نشریه شما به کجا انجامیده است!؟ آیا هنوز ادامه دارد؟ آیا با جوّ موجود فلان خط می گذارند نشریه شما منتشر شود؟
مردم چه کاری می توانند بکنند؟ فعلا نان و گوشت و برنج و سیب زمینی، مسأله اصلی شده است و به گفته پیامبر گرامی(ص) «من لا معاش له، لامعاد له» اگر زندگی نباشد، آخرتی هم نیست، بالاخره دنیا کشتزار آخرت است و انسان باید چیزی داشته باشد که برای آخرتش سرمایه گذاری کند.
شب چو عقد نماز می بندم چه خورد بامداد فرزندم
متأسفانه در جامعه ما، امروز، شکم مسأله اصلی می شود و معنویات، تفکر و روشنفکری، و نقد و تحلیل و بررسی و امثال این واژه ها به خاطر نیازهای اولیه جامعه برای اکثر افراد در مرحلۀ دوم اهمیت قرار گرفته یا به دست فراموشی سپرده می شود و بود و نبود امثال نشریه ما و هفته نامه ها و نوشته هائی این چنینی، برای جامعه چندان اهمیتی ندارد؟ اگر بود عقده ای خالی می شود و اگر نبود هم هیچ، ولی آیا این بینش در بین برخی افراد اجتماع، وظیفه ما را سلب می کند؟ آیا به امثال ما این اجازه را می دهد که نگوئیم و ننویسیم؟ حتی اگر امکانات در اختیارمان نباشد و منافقان و مزدورها و سرسپرده ها دوستمان نداشته باشند؟ همۀ آنها که می شناسندمان و با فرهنگ و دانش و آزادگی سر و کار دارند نهایت علاقه را به ما دارند، از نهار و شام خود کم می گذارند و نشریه خودشان را یاری می کنند، و راستی در این دنیای وانفسا، عدم وابستگی، نوکر جیره خوار کسی نبودن، برده و بنده نشدن و در برابر هر کسی دولا و راست نشدن هم خود عالمی دارد و لذتی وافر.
به دست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه پیش امیر
بگذار کسی کمکمان نکند، بگذار حتی از حق مسلّممان محروممان کنند، در نیمه دوم امسال فقط 500کیلو کاغذ به اندازه چند شماره عنایت شده، که قیمت آن با بازار آزاد تفاوت زیادی نداشته است (حدود 20تا30هزار تومان!) و متعاقب آن اخطار که چرا دیر منتشر کرده اید؟ و چرا موی دخترک دبستانی از زیر روسری نمایان است؟
و گاهی ما را با چند آگهی (انحصار وراثت و تأسیس شرکت) مفتخر می کنند، آن هم با قیمت نازل که تا چندی پیش 10درصد آن را هم به حساب خزانه داری واریز می کردیم، آگهی های حصروراثت از سه نوبت به یک نوبت تقلیل پیدا کرده و در این تورم موجود، قیمت آگهی ها نه تنها افزایش نداشته، بلکه با کم شدن نوبت، کاهش هم یافته است و شاید در توزیع عادلانه آگهی ها هم دقت نمی شود و بعد هم اداره محترم دارائی برگۀ مالیاتی برای این آگهی ها می فرستند، تعرفۀ چاپخانه ها هم برای هر دوهزار شماره 8صفحه ای، با اندازه های این نشریه کوچک ما حدود 60 الی 70 هزار تومان می شود، یعنی حدودا هر نسخه 35تومان تمام می شود (اگر تا چند روز دیگر بالاتر نرود!) در اصفهان که قیمت ها بالاتر است و هزینۀ چاپ با تیراژ بالا و بدون دست داشتن به منابع دولتی غیرممکن است، مائیم و همین چند آگهی مختصر و رفت و آمد بسیار تا طلبها از ادارات وصول شود.
و با خود فکر می کنیم که بدینوسیله اگر حرفی برای گفتن هست و آن را مکتوم نداریم، فرصتها از دست میرود، بگذار مردم را برای شرکت در انتخابات تهییج کنیم و همه را پای صندوق های رأی برای انتخاب اصلح بکشانیم، انشاءالله با همین قلم زدنها جلوی نفوذ افکار نادرست و تهاجم فرهنگ بیگانه را بگیریم، مردم را در مسیر انضباط اقتصادی و عدالت اجتماعی و رشد و توسعۀ کمی و کیفی قرار دهیم، با بی عدالتی، تبعیض، فساد و اختناق به مبارزه برخیزیم.
آنها که متوجه مسؤولیتهای شرعی و اجتماعی نیستند، ادامه اینگونه فعالیتهای مطبوعاتی و دینی را در این شرایط و با هزینه های سرسام آور، یک نوع دیوانگی به حساب می آورند، انسان پولش را بدهد و همۀ نادرستان و ناپاکان را با خود دشمن کند، به طوری که انحصارطلبها چشم دیدنت را نداشته باشند، فرومایه ها تأییدت نکنند، و دریوزه ها شغلت را بگیرند، مزدورها مسخره ات کنند، که چرا با ما و یا به اتفاق ما با فلانی همراه نشدی و چنین نگفتی و چنان ننوشتی؟
زندگی پرماجرای ما پیوسته سرشار از این دیوانگی ها بوده است و لذت دیوانگی در سنگ طفلان خوردن است و اگر احمقها سنگمان نزنند، از کجا مردم و خودمان بدانیم که دیوانه هستیم؟ «و یقولونَ قد خولطوا و لقد خالطهم امر عظیم» «دریا همه عمر خوابش آشفته است»
آقائی در تلفن تهدید می کردند و می گفتند: فلانی، جانت در خطر است، گفتم برادر ما از اول، از سال40، از مبارزات سال42 تا امروز جانمان در خطر بوده است و عجیب است که شما تازه از راه رسیده ها، متوجه این امر شده اید، ما از همان روزی که کمر برای مبارزه با بی عدالتی بستیم و پیوسته از حق حمایت کردیم، جانمان در خطر بوده است.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
ما چون انقلاب را دوست داریم و عاشق مردمیم، طعنه هاشان را به جان خریداریم.
منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه، کاتب دکان مِی فروشم کرد
جناب آقای اشعری معاونت محترم مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مصاحبه ای فرمودند: کاغذ مطبوعات را مجانی توزیع می کنیم، کاش رسید کاغذ مجانی این نشریه کوچک آزاد و مستقل و بدون وابستگی اصفهان را در جائی چاپ و منتشر می کردند، تا مردم بیش از پیش به خدمات فرهنگی و مطبوعاتی و مبارزه با تهاجم فرهنگی آن وزارتخانه پی ببرند و متوجه شوندکارگزاران این وزارتخانه با چه شرح صدر و صداقت و ایمانی، به آزادگی ارج می نهندو چون پدری مهربان همه را یکسان می نگرند و برایشان نشریات و روزنامه های مختلف وابسته و غیر وابسته فرقی نمی کند، از لحاظ وام، تقسیمات آگهی، ارائه کاغذ و دیگر چیزها... برای آنها همه یکسانند.
انشاءالله اداره ارشاد اصفهان هم طی گزارشی به جراید، اعلام کنند که با هر کدام از نشریات محلی چگونه برخورد کرده اند؟ تا همۀ مردم در جریان امر قرار گیرند و بیش از پیش به حسن نظر این اداره پی ببرند و میزان وام دریافتی هر کدام از نشریات را نسبت به سوابق و تیراژشان، توزیع و نوع آگهی و... درج کنند.
ما در ادارۀ این هفته نامه، از نظر مالی هیچ امیدی به آینده نداریم که با این گرانی چاپ و کاغذ و نبود هر گونه امکانات، چه خواهیم کرد؟ مثل گذشته امیدمان تنها به خدا و عنایات مردم است، و نظری جز به رضای مولایمان امام زمان(عج) نداشته ایم، کما فی السابق، خوبیها را می ستائیم و از بدیها، انتقاد کرده و از حق، با همۀ تلخیش حمایت می کنیم، و اینکه بندگان مخلص خدا دوستمان دارند و تشویقمان می کنند، راضی هستیم و برای دنیا و آخرت خود مفید تشخیص می دهیم، انتقاد افراد صالح و بی نظر را به گوش جان می شنویم، نظریات آنها را در نشریه کوچکمان می آوریم، و سعی می کنیم که خود را اصلاح کنیم و با مخالفان تاکنون از مسیر عدالت خارج نشده ایم، حق را گفته ایم و آرزو داشته ایم که مثل یک برادر مشفق حرفمان را اگر صحیح تشخیص دادند بپذیرند، از هیچ کس، هیچ انتظار نابجائی نداشته ایم، پیوسته مدافع محرومان و مستضعفان هستیم، ما برای آزادی، استقلال، خون شهداء، رنج انقلابیون، تلاش خدمتگذاران، ارزش قائلیم و می خواهیم که جوانانمان انشاءالله بیش از پیش در مسیر حق و عدالت قرار گیرند و برای اعتلای مملکتمان، انقلابمان، اسلاممان، تلاش کنند و برای اصلاح دنیا و آخرت خود بکوشند و اگر خدای ناکرده اشتباهی در کار ما بوده و یا خطائی مرتکب شده ایم، به خاطر رسیدن به این اهداف مقدس بوده است.
و شما خوانندۀ عزیز، کما فی سابق ما را تنها نگذارید، دعایمان کنید، نامه بنویسید، انتقاد و راهنمائی نمائید، تلفن بزنید، وقتی دفتری پیدا کردیم، به ما سر بزنید و اگر دوستمان دارید، خسته نباشید بگوئید و اگر اشتباهی داشته ایم تذکر بدهید و پیوسته از درگاه خدای بزرگ، برایمان توفیق خدمت به مردم را بخواهید و ما تنها به عشق مردم زنده ایم و در شادیشان شاد و در غمشان اندهگین هستیم و آرزومان گسترش عدل و آزادی، آبادانی و رفاه در سرتاسر ایران عزیز است برای همۀ مردم، به امید آن روز.
فضل الله صلواتی